در میان همه آموزه‌هایی که به راهبان بودایی یاد داده می‌شود، تعهد پرهیز از قتل اولین آنهاست و می‌توان گفت که جایگاه اصل عدم توسل به خشونت در آیین بودایی از هر آیین دیگری بالاتر است. پس چرا راهبان بودایی علیه مسلمانان نفرت‌پراکنی می‌کنند و در اقداماتی شرکت کرده‌اند که در نتیجه آنها ده‌ها نفر کشته شده‌اند؟»   به گزارش ایسنا "آلن استراترن" از دانشگاه آکسفورد در تحلیلی با عنوان "چرا راهبان بودایی به مسلمانان حمله می‌کنند؟" به توضیح رفتار خشونت‌آمیز بودایی‌ها علیه مسلمانان پرداخته که شبکه خبری بی.بی.سی آن را منتشر کرده است.   در این دیدگاه آمده است: « این اتفاق در دو کشوری در حال افتادن است که بیش از 1500 کیلومتر با هم فاصله دارند؛ برمه (میانمار) و سریلانکا. نکته تعجب‌آور این است که هیچ یک از این دو کشور در معرض تهدید اسلامگرایان افراطی قرار ندارند. مسلمانان در هر دوی این کشورها عموما صلح‌جو هستند و اقلیت کوچکی را تشکیل می‌دهند. در سریلانکا مسأله ذبح اسلامی نقطه آغاز ماجرا بوده است. اعضای سازمان "بودو بالا سنا" (یک سازمان سینهالی- بودایی در سریلانکا) دست به راهپیمایی می‌زنند، خواهان برخورد با این کار هستند، گفته‌اند مغازه‌ها و شرکت‌های متعلق به مسلمانان را تحریم می‌کنند، و به پرجمعیت بودن خانواده‌های مسلمان ایراد می‌گیرند.   در سریلانکا هیچ مسلمانی کشته نشده است، اما وضعیت در برمه به‌مراتب وخیم‌تر است. در این کشور، طلایه‌دار دشمنی‌ها "گروه 969" است که رهبری آن را راهبی بنام آشین ویراتو برعهده دارد. او در سال 2003 به‌خاطر ترویج خصومت و نفرت مذهبی به زندان افتاد. بعد از آزادی در سال 2012، او در کمال تعجب خود را "بن‌لادن برمه‌ای" خواند!   آیین بودایی و اصل عدم خشونت   آموزه‌های بودایی تا چند قرن پس از مرگ بودا تنها سینه به سینه منتقل می‌شد و نوشته‌ در آن نقشی نداشت. همانطور که در کتاب داماپادا آمده، اصل عدم توسل به خشونت از تعالیم و آیین بودایی جدا ناشدنی است. داماپادا مجموعه سخنان و پندهای بودا است.   در اولین بند این کتاب آمده که انسان از مجموعه افکارش ساخته شده است: "اگر رفتار کسی بر مبنای گفتار یا رفتار پلید باشد، درد و رنج به سراغ او خواهد آمد، همانطور که چرخ به‌دنبال پاهای گاوی که گاری را می‌کشد، می‌رود."   بنیادی‌ترین اصول اخلاقی آیین بودا در پنج آموزه خلاصه می‌شوند. راهبان موظفند از این آموزه‌ها پیروی گفتند، و پیروی از آنها به افراد عادی هم توصیه می‌شود. اولین آنها پرهیز از کشتن موجودات زنده است. یکی از اهداف مراقبه مذهبی بودایی ایجاد حالتی از "عشق و محبت" در میان همه موجودات است.   در بند پنجم داماپادا آمده: "نفرت هیچگاه نفرت را علاج نمی‌کند: نفرت تنها با عشق از بین می‌رود. این یک قاعده ابدی است."   در ماه مارس خشونت‌های گروهی علیه مسلمانان در شهر کوچک میکتیلا در مرکز برمه اوج گرفت و در این خشونت‌ها دست‌کم 40 نفر کشته شدند. همه چیز از یک مغازه طلا فروشی شروع شد که به‌خودی خود مسأله جالب توجهی است. این جنبش‌ها در هر دو کشور برمه و سریلانکا بر سوء استفاده از نارضایتی‌های اقتصادی مبتنی است و در هر دو مورد، از یک اقلیت مذهبی به‌عنوان سپر بلای آرزوهای ناکام اکثریت استفاده می‌شود.   چند روز پیش، پس از اینکه در شهر اواکان در شمال رانگون یک دختر مسلمان دوچرخه‌سوار با یک راهب پیاده برخورد کرد، گروهی از بودایی‌ها به مساجد حمله کردند و دست‌کم 70 خانه را سوزاندند. در جریان این حملات یک نفر کشته شد و 9 نفر هم مجروح شدند. اما آیا راهبان بودایی قرار نیست آدم‌های نیکوکار مذهبی باشند؟   افکار پرخاش‌گرانه مخالف همه تعالیم بودایی است. این آیین برای حذف چنین رفتارهایی حتی راه حل عملی هم دارد. مراقبه مذهبی باید تمایز احساسات فرد و دیگران را از بین ببرد و احساس همدردی و شفقت او را نسبت به دیگران بیشتر کند. البته در آیین مسیحیت هم رگه‌های پررنگی از صلح‌طلبی وجود دارد.   عیسح مسیح در موعظه معروفش در بالای کوه می‌گوید: "دشمنانتان را دوست بدارید و برای کسانی که شما را مورد آزار و اذیت قرار می‌دهند، دعا کنید." اما صرفنظر از اینکه تعالیم اولیه ادیان چه می‌گویند، همه آنها دیر یا زود با قدرت حکومت کنار می‌آیند و با آن وارد معامله‌ای "فاوستی" می‌شوند. راهبان بودایی همیشه برای حمایت، بخشندگی و برقراری نظم به پادشاهان، یعنی اربابان خشونت‌ورزی در حد اعلای آن، چشم داشته‌اند. در عوض پادشاهان هم از راهبان می‌خواستند که برای آنها مشروعیت مردمی بیاورند. در واقع هیچ چیز بجز چنین دیدگاه اخلاقی والایی توان مشروعیت‌بخشی به شاهان را نداشت.   نتیجه این معامله می‌تواند طعنه‌آمیز باشد. اگر کسی قویا معتقد باشد که نگاهش به دنیا برتری اخلاقی ویژه‌ای نسبت به دیگران دارد، از نظر چنین فردی ضرورت حفاظت و ترویج دیدگاهش مهم‌ترین وظیفه خواهد بود. صلیبیون مسیحی، پیکارجویان دینی، یا رهبران "ملت‌های عاشق آزادی" همگی به نام مصالح مهم‌تر، آنچه را که از نظرشان "خشونت ضروری" است، توجیه می‌کنند. راهبان و حاکمان بودایی هم از این قاعده مستثنی نبوده‌اند.   در نتیجه، از منظر تاریخی مسیحیت کمتر از آیین بودایی بر صلح تأکید نداشته است. یکی از نامدارترین پادشاهان تاریخ سریلانکا "دوتوگامونو" نام دارد. او در قرن دوم پیش از میلاد کل جزیره سیلان را تحت یک حکومت واحد جمع کرد و داستان این اتحاد در وقایع‌نامه مهمی به نام "ماهاوامسا" آمده است. بنا بر این روایت، دوتوگامونو یک یادگار بودایی به نیزه‌اش وصل کرد و همراه 500 راهب بودایی به جنگ پادشاه غیربودایی بخش دیگر جزیره رفت. او همه رقبایش را از میان برد. بعد از جنگ و خونریزی، برخی افراد روشن‌بین به او دلداری دادند و گفتند: "کشته شده‌ها مثل حیوان بودند؛ تو باعث درخشش آیین بودا خواهی شد." حاکمان برمه با لقب "پادشاهان درستکاری" شناخته می‌شدند و جنگ‌هایشان را به اسم آموزه‌های بودا توجیه می‌کردند.   در ژاپن بسیاری از سامورایی‌ها از پیروان سرسخت آیین ذن (شاخه‌ای از آیین بودایی) بودند و برای توجیه خشونت‌ورزی خود استدلال‌های مختلفی می‌آوردند؛ مثلا اینکه کشتن کسی که در آستانه ارتکاب جنایتی بزرگ است، در واقع اقدامی از سر دلسوزی است.   زمانی که ژاپن برای شرکت در جنگ جهانی دوم آماده می‌شد، دوباره استدلال‌های مشابهی مطرح شد. زمانی که برمه و سریلانکا برای رهایی از یوغ امپراتوری بریتانیا تلاش می‌کردند، آیین بودایی در جنبش ملی‌گرایانه‌ این دو کشور نقش بسیار مهمی بازی کرد. این نقش در بعضی موارد رنگ خشونت هم به‌خود گرفت. در دهه 1930 در شهر رانگون راهبان بودایی چهار اروپایی را با چاقو زدند. مهم‌تر از آن اینکه برای بسیاری از برمه‌ای‌ها بودایی بودن به بخشی جدایی‌ناپذیر از هویت ملی‌شان تبدیل شد. به‌همین دلیل هم در کشور جدیدالاستقلال برمه، اقلیت‌ها در وضعیت راحتی قرار نداشتند. در سال 1983، تنش‌های قومی در سریلانکا باعث وقوع جنگ داخلی شد. بعد از آزار و کشتار اقلیت تامیل، گروه‌های جدایی‌طلب تامیل در شمال و شرق این جزیره سعی کردند از حکومت اکثریت سینهالی مستقل شوند.   در دوران جنگ داخلی، مسلمانان سریلانکا بیشترین خشونت‌ها را از جانب شورشیان تامیل متحمل شدند. اما از موقعی که این جنگ خونین در سال 2009 با شکست شورشیان به پایان رسیده، به نظر می‌رسد اقلیت مسلمان به هدف جدید اکثریت سینهالی تبدیل شده است. در برمه راهبان بودایی با استفاده از پشتوانه اخلاقی خود، هیأت حاکمه نظامی را به چالش کشیدند، و در انقلاب زعفرانی سال 2007 از دموکراسی‌خواهان حمایت کردند. در این دوره اعتراضات مسالمت‌آمیز سلاح اصلی راهبان بود، و آنها هزینه شرکت در این اعتراضات را با جانشان پرداختند. اما حالا راهبان سرمایه اخلاقی‌شان را برای هدفی کاملا متفاوت به کار می‌گیرند. آنها ممکن است از نظر تعداد در اقلیت باشند. اما در میان جمعیت 500 هزار نفری آنها، خیلی‌هایشان از دوران طفولیت برای فرار از فقر یا یتیمی به معابد سپرده شده‌اند و قطعا در میانشان مردان جوان خشمگین زیادی پیدا می‌شوند.   ماهیت دقیق رابطه میان افراطیون بودایی و احزاب حاکم در برمه و سریلانکا روشن نیست. گوتابایا راجاپاکسا، وزیر دفاع مقتدر سریلانکا، مهمان افتخاری مراسم افتتاح آموزشگاه سازمان بودو بالا سنا بود. او در این مراسم راهبان بودایی را کسانی خواند که "از کشور، دین و نژاد محافظت می‌کنند."   اما به نظر می‌رسد که گفتمان ضد مسلمانان به گوش بخش‌هایی از مردم نشسته است. بودایی‌ها در برمه و سریلانکا اکثریت جمعیت را تشکیل می‌دهند، اما بسیاری از آنها بر این باورند که ملتشان باید یکپارچه شود و دینشان در خطر است. فضای جهانی هم در این میان تأثیری حیاتی دارد. مردم معتقدند که در سراسر جهان، اسلام افراطی در کانون بسیاری از درگیری‌های خشونت‌بار قرار دارد. آنها همچنین احساس می‌کنند که آیین‌های توحیدی تبشیری به‌دنبال گسترش خود در سرزمین‌های دیگر هستند و فکر می‌کنند که اگر ادیان دیگر شیوه برخورد سرسختانه‌تری در پیش گرفته‌اند، آنها هم باید همین کار را بکنند.»