خاطرات سردار شهید مسعود امینی به نقل ازپدر و مادر شهیدجانباز حاج احمد امینی پدر شهید جانباز مسعود امینی پس از تحمل سالها رنج جراحات شیمیایی صبح امروز به قافله شهدا پیوست به همین مناسب خاطراتی از فرزند جانباز شهید احمد امینی را در تا شهدا منتشر می کنیم.تا شهدا - کودکی: مسعود بچه که بود خیلی شیطون بود بچه ای پر انرژی وپر شور وحال بود.ماه محرم که می شد پارچه مشکی جمع میکرد تا در کوچه خیمه درست کند.بچه های کوچه از او پیروی می کردند مسعود جدی و دارای جذبه بود.زنجیر ها را از منازل جمع می کرد و برای بچه های عزادار حسینی می برد وغذا نیز جمع می کرد و یا از من (مادر) درخواست می کردکه غذا درست کنم و برای بچه ها می برد و در خیمه ها با بچه ها عزاداری می کردند.
نوجوانی: در دوران تحصیل راهنمائی همراه با معلم ورزش مدرسه آقای داودی اتوبان محلاتی که آن موقع خیابان شهید کمال وجودی نام داشت را برای مسابقات دومیدانی و دوچرخه سواری دانش آموزان مدرسه قرق می کردند که البته او ومعلم ورزش مدرسه شهید سعیدی هر دو در جبهه های حق علیه باطل شهید شدند . او بسیارمهمان دوست بود آنقدر که وقتی مامهمان داشتیم موقعی که می خواستند بروند می دیدندکه کفش هایشان نیست و دنبال کفش ها که می گشتیم می دیدیم که مسعود کفش هایشان را پنهان کرده تا میهمانها بمانند و یا خیلی دیر تر بروند.
جوانی: در دوران جنگ لباسهای نو را که برایش می خریدیم نمی پوشید به همرزمهایش که مجروح شده بودندو ازبیمارستان مرخص می شدند می داد.وقتی که یک بار از بیمارستان به خانه آمد لباس مختصری به تن داشت ،در آن هوای سرد زمستان اور کت و پیراهنش را به یک رزمنده جانباز داده بود.لباسهایی را که در جبهه به اومی دادندرانیزنمی پوشید وحتی به خانه نمی آورد یکبار گفتم که اورکت جبهه ات کهنه شده، پس چرا لباس نو نمی پوشی؟در جواب گفت: نه پدر وضع مالی ما بهتره ،پس ما می توانیم لباس بخریم اما وضع مالی خیلی ها زیاد خوب نیست و برای آنها می گذارم.در عملیات کربلای 5 وقتی در گردان شهادت خدمت می کرد ترکش ماهیچه ی پای او را قطع کرد،ولی چون قوای جسمی خوبی داشت علیرغم خون زیادی که از او رفته بود حدود2 کیلومتر را سینه خیز به عقب باز می گردد و به صورت نیمه بیهوش به آمبولانس می رسد دفعات زیادی مجروح شد حتی یکبار فکر می کردند شهید شده است و او را همراه کفن به عقب بازگرداندند که زنده ماند و درمان شد.
مسعود همیشه می گفت:من اگر شهید شدم مبادا از بنیاد شهید امکانات بگیرید خودتان تهیه کنید و مراسم بگیرید.خانواده های زیادی نیاز به کمک دارند که بهتر است آنها دریافت کنند .
بعد از شهادتاو، مطلعشدیم که مرتب به منازل چند جانباز شیمیائی و قطعنخاع و خانواده شهید سرکشی مینمود و کارهای آنها را انجام میداد (از استحمام جانباز قطع نخاع تا بنائی و ساخت منزل پدر شهید) بزرگترین ویژگی وی خدمت به مردم و خانواده ایثارگران بود .
محل ولادت:تهرانمحل شهادت: کردستان،آلواتانتاریخ شهادت:30/6/1369
مطلب بعدی :
\حسین علم الهدی\؛بغض امام در پی شهادت حماسه ساز هویزه
مطلب قبلی :
گفتم باید طوری شهید شوی که رهبری به خانهمان بیاید