موضع اهل بیت در برابر مختار

پس از قیام، در روایتی آمده‌است: هیچ زن هاشمیه‌ای بعد از شهادت حسین موهایش را شانه و خضاب نکرد تا زمانی که مختار سر ابن زیاد را برای فرزندش فرستاد.[63] چون امام سر عبیدالله را دید، گفت دوزخ جای او باد! بعضی گفته اند علی بن حسین را پس از شهادت پدرش جز آن روز خندان ندیدند.[64] و ابن عبدریه نوشته‌است: «سر عبیدالله را هنگامی نزد علی بن حسین آوردند که نیم‌روز بود و او ناهار می‏خورد. چون سر را دید گفت: سبحان‌الله، کسی فریفته دنیا نمی‏شود مگر آنکه حق نعمت خدا در گردنش نباشد وقتی سر پدرم را نزد ابن زیاد آوردند غذا می‌خورد.»[65][66] در نقلی دیگر آمده است که سر به سجده نهاد و فرمود: «حمد و سپاس خداوندی را که انتقام مرا از دشمنم گرفت؛ خداوند پاداش نیک به مختار عنایت فرماید.»[67]

پس از مرگ. محمد بن علی(نوه حسین)(علیهم السلام) فرمود: «به مختار ناسزا نگویید چون او قاتلین ما را به سزای عمل ننگین آن‌ها نشاند و زن‌های بی‌شوهر ما را شوهر داد و در شرایط تنگدستی مختار ما را کمک کرد.»[68]

اختلافات تاریخ نگاران در مورد مختار

مورخین، اعم از شیعه و سنی در مورد شخصیت مختار اختلاف نظر دارند برخی او را مستحق لعن و نفرین می‌دانند و گروهی او را بسیار مدح و ستایش می‌کنند.[69] اموی‌ها و زبیری‌ها کوشیدند تا انواع و اقسام اتهامات را به او نسبت دهند. اتهاماتی چون ادعای «نبوت» برای خودش، [70] ادعای «مهدویت» برای ابن حنفیه و تأسیس فرقه کیسانیه[71] و شایع‌تر از همه نسبت دادن لقب «کذاب» به مختار است که اغلب این نسبت‌ها، بعد از مرگ مختار به او نسبت داده شده‌است.[72]

مختار شیعه بود ولی امامت علی بن حسین قبول نداشت و معتقد بود که امامت باید از جناب محمد بن علی حنفی که برادر ناتنی حسین بود، ادامه بابد[73]

مجلسی درباره مختار می‌گوید:

«

مختار، فضایل اهل بیت پیامبر اکرم را بیان می‌کرد و حتی مناقب امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین را برای مردم منتشر می‌ساخت و معتقد بود که خاندان پیامبر از هر کس برای امامت و حکومت پس از پیامبر سزاوارترند و از مصایبی که بر خاندان پیامبر وارد شده، ناخشنود بود.»[74]

 »

بسیاری از علمای شیعه، این اتهامات را ساخته? دشمنان مختار از زبیریان و امویان که از او ضربه خوردند دانسته‌اند، که پس از مرگش به وی نسبت داده‌اند.[75][76][77] برخی می‌گویند مختار در باطن برای تصاحب حکومت عراق قیام کرد.[78].

مختار قاتلان حسین را «مثله» می‌کرد، اعضایشان را می‌برید[79] و این کار حتی در جنگ با کفار ممنوع است.[نیازمند منبع]

سید جعفر شهیدی نیز در این باره آورده‌است:

«

... از نو قتل‌گاه، بلکه قتل‌گاه‌های دیگری به راه افتاده، اما این بار قربانیان، آن پاکان و عزیزان خدا نبودند، دژخیم‌هایی بودند که دست‌هایشان تا مرفق، در خون آزادگان رنگین شده بود.

امروز وقتی ما داستان کشتار مختار، پسر ابی‌عبیده ثقفی را می‌خوانیم، اگر سری به کتاب‌های حقوقی زده باشیم، ممکن است چنان انتقامی را تا حدی خشن بدانیم و بگوییم: چرا چنان کردند؟ یکی را چون گوسفند سر بریدند و یکی را شکم پاره کردند و دیگری که تیری به فرزندی از فرزندان حسین (علیه‌السلام) افکنده و آن جوان که دست را سپر ساخته و تیر، دست و پیشانی او را شکافته بود، همان کیفر دادند، دیگری را در دیگ روغن جوشان افکندند و دست و پای آن یکی را به زمین دوختند و اسبان را روی آن گذراندند، چنانکه نوشته‌اند، تنها یکجا دویست و چهل و هشت تن را، که در قتل حسین و یاران او شریک بودند، طعم اینگونه کیفرها چشاندند؛ ما این داستان‌ها را می‌خوانیم و در آن نوعی قساوت می‌بینیم، اما باید دانست که قضاوت مردم سیزده قرن بعد درباره کردار پیشینیان درست نیست.[80]

 »

توفیق اعلم، دانشمند معاصر، درباره انتقام مختار می‌گوید:«تنها برخورد قاطع و خونباری که در تاریخ از ملامت مصون مانده و عذر آن پذیرفته شده همین کار عادلانه مختار است.»[81]

روایات رسیده درباره مختار بر دو قسم هستند، روایاتی که او را مدح و روایتی که او را سرزنش می‌کنند. روایات رسیده در مدح او روایاتی قوی‌تر هستند. [82]

حضور مختار در متون تاریخی و سیره امامان شیعه را می‌توان به درک علی بن ابی‌طالب و برخی دیگر از بزرگان بنی‌هاشم و صحابه و راویانی مربوط دانست که مختار در نزد آنان شاگردی کرده و به نقل حدیث پرداخته‌است و البته که جزو مردانی است که امامان شیعه نیز پیرامون شخصیت و فعالیت‌هایش صحبت‌هایی داشته‌اند. اما دلیل اشاره نام مختار در متون کلامی متقدم شیعه چون مباحث کلامی شیخ مفید را باید در انتساب فرقه کیسانیه به مختار دانست، فرقه‌ای که آنگاه که شیخ مفید نیز درباره بطلان آن استدلال کلامی می‌کند.[83]

دیدگاه محمد بن علی و جعفر بن محمد امامان شیعه

در کتاب رجال‌کشی به عنوان یکی از متون معتبر رجالی شیعه از زبان محمد بن علی، امام پنجم شیعیان در رابطه با مختار و خطاب به پسر مختار آمده است:

«

خدای پدرت را رحمت کند که خون‌های به ناحق ریخته شده ما را طلب کرد و قاتلان «عزیز ما» را کشت.

 »

همچنین جعفر بن محمد امام ششم شیعیان در رابطه با مختار می‌گوید:

«

بانوان هاشمی پس از شهادت حسین خود را نیاراستند و خضاب نکردند تا آنگاه که مختار سر عبیدالله و عمربن‌سعد و برخی دیگر را به مدینه فرستاد.