واقعه غدیرخم
رسول خدا صلاللهعلیهوآله در همین سال هجرت، زیارت خانه خدا (کعبه) را با اجتماع مسلمین آهنگ فرمود. و در میان قبایل مختلفه و طوایف اطراف برحسب امر آنحضرت اعلان شد، و در نتیجه گروه عظیمى بمدینه آمدند تا در انجام این تکلیف الهى (اداى مناسک حجبیت الله) از آنحضرت پیروى و تعلیمات آنحضرت را فرا گیرند.
این تنها حجى بود که پیغمبر صلاللهعلیهوآله بعد از مهاجرت بمدینه انجام داد، نه پیش از آن و نه بعد از آن دیگر این عمل از طرف آنحضرت وقوع نیافته و این حج را به اسامى متعدد در تاریخ ثبت نمودهاند، از قبیل: حجةالوداع - حجةالاسلام - حجةالبلاغ - حجةالکمال - حجةالتمام (1)
در این موقع رسول خدا صلاللهعلیهوآله غسل و تدهین فرمود و فقط با دو جامه ساده (احرام) که یکى را بکمر بست و آندیگر را بدوش افکند روز شنبه بیست چهارم یا بیست و پنجم ذیقعدةالحرام بقصد حج پیاده از مدینه خارج شد و تمامى زنان و اهل حرم خود را نیز در هودجها قرار داد و با همه اهل بیتخود و باتفاق تمام مهاجرین و انصار و قبایل عرب و گروه عظیمى از خلق حرکت فرمود (2)
اتفاقا در این هنگام بیمارى آبله - یا حصبه - در میان مردم شیوع یافته بود و همین عارضه موجب گردید که بسیارى از مردم از عزیمت و شرکت در این سفر بازماندند. معالوصف گروه بیشمارى با آنحضرت حرکت نمودند که تعداد آنها به یکصد و چهارده هزار و یکصد و بیستیا یکصد و بیست چهار هزار و بیشتر ثبتشده است.
البته از اهالى مکه و آنها که باتفاق امیرالمؤمنین على علیهالسلام و ابوموسى از یمن آمدند بر این تعداد اضافه مىشود (3) . بامداد یکشنبه موکب نبوى صلاللهعلیهوآله در «یلملم» بود و شبانگاه به «شرف السیاله» رسیدند و در آنجا نماز مغرب و عشاء را خواندند و صبح آنشب را در (عرق الظبیه) اداى فریضه فرمودند سپس در (روحاء) فرود آمدند و پس از کوچ از آنجا نماز عصر را در (منصرف) ادا فرمودند و نماز مغرب و عشا را در (متعشى) خواندند و در همانجا صرف غذا مردند و نماز صبح روز بعد را در (اثابه) خواندند و بامداد سهشنبه را در (عرج) درک کردند و در نقطهاى که بنام (لحى جمل) معروف است که در شیب و فرازهاى (جحفه) است آنحضرت حجامت کرد سپس در (سقیاء فرود آمدند (روز چهارشنبه) و پس از حرکت از آنجا نماز صبح را در (ابواء) خواندند و از آنجا حرکت کردند و روز جمعه به (جحفه) رسیدند و از آنجا به (قدید) رفته و شنبه را در آنجا درک فرمودند و روز یکشنبه در (عسفان) و پس از طى راه از آنجا و رسیدن به (غمیم) پیادگان در مقابل پیغمبر صف بستند.
و به رسول خدا صلاللهعلیهوآله از خستگى شکوه نمودند. پیغمبر صلاللهعلیهوآله بآنها دستور قدمدو دادند و با اجراء این دستور احساس راحتى نمودند. روز دوشنبه در (مرالظهران) بسر بردند و هنگام غروب آفتاب به (سرف) و پیش از اداى نماز مغرب بحوالى مکه رسیدند و در ثنیتین (دو کوه مشرف بمکه) فرود آمدند و شب را در آنجا بسر برده و روز سهشنبه داخل مکه شدند. (4(
پس از آنکه رسول خدا صلاللهعلیهوآله مناسک حج را انجام دادند و با جمعیتى که بهمراه آنحضرت بودند آهنگ بازگشتبمدینه فرمودند چون بغدیرخم (که در نزدیک جحفه است) رسیدند - جبرئیل امین فرود آمد و از خداى تعالى این آیه را آورد:
یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک ... (5(
باید دانست که جحفه منزلگاهى است که راههاى متعدد (راه اهل مدینه و مصر و عراق) از آنجا منشعب و جدا مىشود. و ورود پیغمبر صلاللهعلیهوآله و همراهان به آن نقطه در روز پنجشنبه هجدهم ذیحجه تحقق یافت (6(
امین وحى الهى آیه فوقالذکر را آورد و از طرف خداوند آنحضرت را امر کرد که على علیهالسلام را بولایت و امامت معرفى و منصوب فرماید و آنچه درباره پیروى از او و اطاعت او امر او از جانب خدا بر خلق واجب آمده بهمگان ابلاغ فرماید. در این هنگام آنها که از آنمکان گذشته بودند بامر پیغمبر بازگشتند و آنها هم که در دنبال قافله بودند رسیدند و در همانجا متوقف شدند. در این سرزمین درختان کهن و انبوه و سایه گستر وجود داشت که پیغمبر صلاللهعلیهوآله قدعن فرمود کسى زیر درختان پنجگانه که بهم پیوسته بودند فرود نیاید و خار و خاشاک آنجا را بر طرف سازند. وقت ظهر حرارت هما شدت یافتبطوریکه مردم قسمتى از رداى خود را بر سر و قسمتى را زیر پا افکندند و براى آسایش پیغمبر صلاللهعلیهوآله چادرى تهیه و روى درخت افکندند تا سایه کاملى براى پیغمبر صلاللهعلیهوآله فراهم گشت. اذان ظهر گفته شد و آنحضرت در زیر آندرختان نماز ظهر را با همه همراهان ادا فرمود. پس از فراغ از نماز در میان گروه بر محل مرتفعى که از جهاز شتران ترتیب داده بودند قرار گرفت (8) و آغاز خطبه فرمود و با صداى بلند همگان را متوجه ساخت و چنین فرمود:
حمد و ستایش مخصوص ذات خدا است. یارى از او مىخواهیم و باو ایمان داریم و توکل ما باو است و از بدیهاى خود و اعمال ناروا باو پناه مىبریم. گمراهان را جز او راهنمایى نیست و آنکس را که او راهنمایى فرموده گمراه کننده نخواهد بود. و گواهى مىدهم که معبودى (درخور پرستش) جز او نیست. و اینکه محمد صلاللهعلیهوآله بنده و فرستاده او است. پس از ستایش خداوند و گواهى به یگانگى او. اى گروه مردم همانا خداوند مهربان و دانا مرا آگهى داده که دوران عمرم سپرى گشته و قریبا دعوت خداوند را اجابت و بسراى باقى خواهم شتافت. من، و شما هر کدام بر حسب آنچه بعهده داریم مسئولیم. اینک اندیشه و گفتار شما چیست؟