ولادت على (ع) رسول گرامى اسلام در سال«عام الفیل»در«مکه معظمه»دیده به جهان گشود،و همراه با ولادت آن حضرت،غرایب و رویدادهاى عجیبى در نقاط مختلف گیتى رخ داد،و مادر بزرگوار آن سرور،«حضرت آمنه»بخشى از آن امور را به«فاطمه بنت اسد»مادر گرامى حضرت«على علیه السلام»گزارش کرد.
«فاطمه دختر اسد»در حالى که از ولایت پیامبر خدا و از شنیدن آنهمه معجزات و کرامات در هنگام تولدش به شدت خوشحال بود،با سرعت تمام خود را به شوهرش حضرت«ابو طالب علیه السلام»رسانده،و مولود جدید را به وى تبریک گفت.
«ابو طالب»چون سخن همسرش را شنید،ضمن خوشحالى و تشکر از او گفت:
«اصبرى سبتا ابشرک بمثله الا النبوة.»و فى حدیث اخر:«تتعجبین من هذا انک تحبلین و تلدین بوصیه و وزیره.» (1)
اى فاطمه!سى سال دیگر صبر کن،تو نیز نظیر او را به دنیا مىآورى،و من این وعده را به تو مژده مىدهم.
و در حدیث دیگرى آمده است:آیا تو از این واقعه بزرگ تعجب مىکنى؟بدان که تو نیز به وزیر و وصى و جانشین وى حامله مىگردى (و فرزند عزیزم على را به دنیا مىآورى)
سى سال از این واقعه شگرف تاریخى گذشت،همان طور که حضرت«ابو طالب»خبر داده بود، فرزند«کعبه»و«وصى و وزیر مصطفى صلى الله علیه و آله»رحمت عالمیان،پناه بى پناهان،مولاى متقیان حضرت امیر المؤمنین«على بن ابیطالب علیه السلام»،در روز جمعه،سیزدهم رجب المرجب،بیست و سه سال قبل از هجرت نبوى،آن هم در شریفترین مکان عالم هستى«کعبه»دیده به جهان گشود،و گیتى را به نور ولایتش منور ساخت.
چگونه نطفه على (ع) در رحم مادر منعقد گردید؟ «جابر بن عبد الله انصارى»که یکى از صحابه بزرگ رسول گرامى اسلام است،مىگوید:در مورد لایتحضرت امیر المؤمنین على علیه السلام از آن حضرت سؤال نمودم،حضرتش در جوابم فرمودند: آه،آه،چه سئوال با عظمت و مهمى؟سئوال از بهترین مولود،یا جابر!بدان که خداوند متعال قبل از آن که سایر موجودات عالم را خلق کند،نور من و على را آفرید،و سپس آن را در صلب حضرت آدم قرار داد، و پیوسته در «اصلاب طاهرات»و«ارحام مطهرات»مستقر بود،تا این که من از«عبد الله و آمنه»،و على از-«ابو طالب و فاطمه بنت اسد»متولد شدیم.
یا جابر!على قبل از آن که در رحم فاطمه بنت اسد قرار گیرد،قضیه شیرینى دارد،و آن این که پیش از زمان وى عابدى بود بنام«مثرم بن دعیب»،او در عبادت و پرستش خدا آن چنان به کمال و موفقیت رسیده بود که مورد لطف و توجه پروردگار عالم بود،و هرگز درخواستحاجت نکرد،و مدت یکصد و نود سال عمر نمود،و همه را به عبادت و پاکى گذارند...
او در برابر آن همه عبادتهایش فقط یک آرزو داشت،و آن این که یکى از اولیاى خدا را زیارت نموده،و با وى به مذاکره بپردازد از قضا وى به این آرزویش رسید،و پروردگار مهربان،عمویم حضرت«ابو طالب»را به سوى او فرستاد،چون چشمان«مثرم»به«ابو طالب»افتاد از جایش برخاست و سر مبارک«ابو طالب»را بوسید و در کنارش نشانید،و مذاکره خود را به شرح زیر آغاز کرد:
عابد:خداوند تو را مورد لطفش قرار دهد،بگو ببینم تو کیستى؟ابو طالب:مردى از«تهامه»هستم عابد: کدام تهامه؟ابو طالب:از مکه عابد:در مکه از کدام قبیله و گروه مىباشید؟
ابو طالب:از«عبد مناف»
عابد: (فرزندان عبد مناف دو شعبه هستند) از کدام شعبهاش؟
ابو طالب:از قبیله«بنى هاشم»
عابد چون این سخن را شنید دوباره از جایش برخاست و براى بار دوم سر و صورت حضرت«ابو طالب»را بوسه زده و گفت!
سپاس خداوندى را سزاست که مرا زنده داشت و به آرزویم رسانیده،و یکى از بندگان و اولیایش را به من معرفى فرمود،آنگاه گفت:
اى مرد خدا!مژده باد بر تو،زیرا:خداوند به من الهام نموده که برایتبشارت دهم.
ابو طالب:چه بشارتى؟
عابد:فرزندى پاک از«صلب»تو خارج مىگردد،که او«ولى الله»و«وصى پیامبر اسلام»و«امام پرهیزکاران»خواهد بود،اى ابو طالب!سلام خالص مرا به وى برسان و بگو:«مثرم»براى تو درود فرستاد، و او شهادت مىدهد به یگانگى خدا و رسالت پیامبر اسلام،و وصایت و جانشینى بر حق تو،و این که«محمد صلى الله علیه و آله»خاتم پیامبران و تو خاتم اوصیا هستى.
ابو طالب چون این سخنان را بشنید شروع به گریه کرد و از«مثرم»درخواست نشانه بیشترى نمود.
مثرم گفت:ابو طالب!چه آرزو دارى تا از خدا بخواهم برایت اجابت نماید؟
ابو طالب:دوست دارم در همین وقت مائدهاى از آسمان فرود آید.
مثرم دستهاى پاکش را به قصد حاجتبه آسمان بلند کرد،و با قلبى آکنده از ایمان و درخواست«ابو طالب»را از پیشگاه خداوندى مسالت داشت،ناگاه طبقى پر از«رطب و انگور و انار»از آسمان فرود آمد و«ابو طالب»با خوشحالى تمام،دستبه سوى انار برده و از آن تناول فرمودند،و سپس با موافقت«مثرم»در حالى که از آن مائده آسمانى به همراه داشت،به منزلش آمده،و در کنار«فاطمه بنت اسد»دوباره میل فرموده،و از همان غذاى بهشتى نطفه پاک«مولى الکونین»و«امام العالمین»على بن ابیطالب علیه السلاممنعقد گردید (2)
و در تاریخ دیگرى آمده است که:روزى پیامبر خدا قبل از دوران رسالتش مشغول خوردن رطب بود،و در آن هنگام مادر گرامى امیر المؤمنین علیه السلام«فاطمه بنت اسد»فرا رسید،و به پیامبر خدا سلام کرده،و متوجه شد بوى خوش خارق العادهاى از آن رطبها استشمام مىگردد،که از بوى مشک و عنبر قویتر است و لذا خطاب به رسول گرامى اسلام عرضه داشتند:
یا رسول الله:ناولنى منها آکل...
اى پیامبر خدا!براى من هم از آن رطبها مرحمت فرمائید...
رسول خدا پس از مذاکراتى،مقدارى از آن طعامها را در اختیار فاطمه دختر اسد قرار داد و او نیز به خانهاش بازگشت،و در کنار شوهرش حضرت«ابو طالب»با هم تناول نموده،و سپس از همان غذاها نیرویى در صلب ابو طالب ایجاد شد،و آنگاه با همسرش همبستر گردیده،و نطفه فرزند معصومش حضرت على علیه السلام را منعقد نمودند... (3)
کیفیت ولادت على (ع) کیفیت ولادت حضرت على همانند اوصاف و شمائلش بى نظیر بوده،و در تاریخ بشریت کسى همانند او دیده نشده است!
«فاطمه بنت اسد»مادر گرامى آن سرور در حالى که مانند سایر مردم،خانه«کعبه»را طواف مىنمود، درد زایمان،وى را فرا گرفت،و در میان زایران خانه خدا در حالى که به شدت متاثر بود،مناجاتى با صاحت کعبه کرد و گفت:
پروردگارا!من به تو و به تمام پیامبران و سفیران آسمانى،و کتابهاى آنان ایمان دارم،تو مىدانى که من به«خلیل الله»حضرت«ابراهیم»ایمان داشته،و آئینش را با جان و دل مىپذیرم،تو را به بنیانگذار بیت،و عظمت کعبه،و به احترام این مولود عزیزى که در شکم دارم،و او پیوسته با من انس گرفته و تکلم مىنماید،مولودى که یکى از حجتها و آیات تو مىباشد،این ولادت را برایم آسان گردان.
دعاى فاطمه مستجاب شد ناگاه تماشاگران و از جمله آنان«عباس بن عبد المطلب»و«یزید بن قعنب»و دیگران مشاهده کردند که خانه خدا از سوى جنوب شرقى (باب مستجار) باز شد،و فاطمه وارد کعبه گشت،و دیوار باز شده آن بهم پیوست،و تا سه روز در شریفترین مکان گیتى مهمان خدا شد،و نوزاد خود را به کمک ماموران الهى و حوریان بهشتى به دنیا آورد.مردم تماشاگر،این قضیه شگفت انگیز را دهان به دهان به گوش مردم مکه رساندند،و جمعیت انبوهى دور کعبه گرد آمده و منتظر نتیجه آن بودند،و حتى متصدیان و کلید داران کعبه هر چه تلاش کردند،نتوانستند در کعبه را باز کنند،و لذا جمعیت فراوانى از رفتن به خانه و کار و کسب خود باز مانده،و با شوق و ولع شدید مىخواستند با میهمان کعبه دیدار کنند.
سه روز از این جریان تاریخى گذشت ولى هنوز خبرى از آن به دست نیامد،روز چهارم ناگاه دیوار کعبه از همان مکانى که قبلا باز شده بود،دوباره باز شد،و در حالى که چشمان مردم خیره شده بود«فاطمه بنت اسد»مادر گرامى امیر المؤمنین با حالتى شادان و خوشحالى که از کعبه خارج گشت مردم تماشاگر دیدند:فاطمه مولودى را به بغل گرفته،که نور در چهرهاش متجلى است،آنگاه خطاب به حاضران فرمودند:
اى مردم!خداوند از میان زنان مخلوقاتش مرا برگزید،و مرا بر زنان ممتاز گذشته برترى داد، اگر«آسیه»بطور مخفى خدا را پرستش کرد...و اگر«مریم»در هنگام زایمانش از درختخشکیده رطب چید،خداوند مرا بر آنان و تمام زنان عالمیان در گذشته مقدم داشت،زیرا من فرزندم را در بیتخدا به دنیا آوردم!!و سه روز در آنجا مهمان خدا بودم!و از میوههاى بهشتى و طعام مخصوص الهى پذیرایى مىگشتم!!و هنگام خروجم از کعبه خطاب رسید:اى فاطمه!نام مولود کعبه را«على»بگذار،و من«على اعلى»هستم،من فرزندت را از قدرتم آفریدم،او در بالاى این«کعبه»اذان مىگوید،و بتها را از آنجا پاک مىکند،او پیشواى این امتبعد از حبیب من«محمد صلى الله علیه و آله»است،خوشا به حال کسى که او را دوست داشته و یارىاش نماید،واى بر کسى که وى را نافرمانى نموده و حقش را تباه سازد... (4)
مولود کعبه بعد از ولادت «فاطمه بنت اسد»چون از«کعبه»با فرزند عزیزش خارج گشت،نخست پدرش حضرت«ابو طالب»از آنان استقبال نموده،و میوه دلش را در آغوش گرفت،مولود کعبه در همان لحظات آغاز زندگىاش خطاب به پدر ارجمندش گفت:
السلام علیک یا ابتاه و رحمة الله و برکاته،و ابو طالب نیز جواب سلام على را داده و او را مورد نوازش قرار داد.
سپس پیامبر خدا صلى الله علیه و آله وارد خانه«ابو طالب»شد،و على را در آغوش کشید،و چون چشمان على به چهره مبارک رسول خدا افتاد،به حرکت آمده و تبسم کرد،و با چهرهاى خندان گفت:
السلام علیک یا رسول الله و رحمة الله و برکاته،و آنگاه به دستور رسول اکرم صلى الله علیه و آله شروع به خواندن کتابهاى آسمانى کرد،و از«صحف»آدم و نوح و ابراهیم آغاز نمود،و آیاتى را از«زبور»و«تورات»و«انجیل»قرائت کرد،و در پایان از اول سوره«مؤمنون»تا آیه دهم را با آهنگ زیبا تلاوت فرمود،و بدین طریق عظمتخود را به جهان انسانیت نشان داد،و رسول اکرم صلى الله علیه و آله را خوشحال و خشنود ساخت (5) ،تا جایى که پیامبر خدا در مورد على علیه السلام فرمودند:
«لقد ولد لنا اللیلة مولود یفتح الله علینا به ابوابا کثیرة من النعمة و الرحمة» (6)
همانا خداوند متعال براى ما در این ایام فرزندى عطا فرمودند که در سایه او درهاى زیادى از نعمت و رحمت الهى به روى ما گشوده مىگردد.
آرى على یاور و ناصر پیامبر بود،و ظلمها و ستمها را از وى و از محرومان و ستمدیدگان دفع کرد،و کمال اسلام در سایه ولایت و خلافت او متصور بودن و هست،و اوست که از حدود اسلام و آیات قرآن دفاع کرد،و متجاوزان را سر جاى خود نشانید،و اسلام و مسلمین را براى همیشه بیمه کرد،و به جامعه مسلمین و حکومتهاى اسلامىنشان داد که چگونه پناه بى پناهان گردیده؟و ارزشهاى انسانى و اسلامى را در سرتاسر گیتى گسترش دهند؟و با قاطعیت و ارادهاى شکست ناپذیر چگونه به جنگ فساد و فسادگران بروند...؟
عقیقه براى على (ع) در دین مقدس اسلام«عقیقه»و ذبح گاو و گوسفند...در تولد فرزندان سفارش گردیده،و در سلامتى و تندرستى آنان نیز فوق العاده مؤثر است،از این جهت«عقیقه»گاهى در احادیث اسلامى به عنوان واجب ذکر گردیده (7) ،و پیشوایان معصوم سلامتى کودک را در گرو«عقیقه»و قربانى مىدانند... (8)
حضرت«ابو طالب»چون فرزند عزیز خود را تحویل گرفت و معجزات و کرامات وى را مشاهده کرد،به میان مردم آمده و ندا در داد:«اى مردم!براى ولیمه فرزندم«على»حاضر شوید»و تعداد سیصد نفر شتر، و هزار راس گاو و گوسفند در ولیمه حضرت على قربانى کرد،و با تمام محبت و ادب از عموم مردم شرکت کننده پذیرایى نمود. (9)
پىنوشتها:
1) اصول کافى ج 1 ص 452 ح 1 و 3،جلاء العیون شبر ج 1 ص 236،بحار الانوار ج 35 ح 5 و 6
2) بحار الانوار ج 35 ص 10 تا 16،جلاء العیون شبر ج 1 ص 237 تا 241
3) شجره طوبى ج 2 ص 216 مجلس سوم،بحار ج 35 ص 17 ح 14
4) الخرائج و الجرائح ج 1 ص 171 ش 1،مدینة المعاجز ص 5،بحار الانوار ج 35 ص 18 ح 14 و ص 36 ح 37،جلاء العیون شبر ج 1 ص 242،شجره طوبى ج 2 ص 217،الغدیر ج 6 ص 22 لازم به توضیح است که جریان ولادت امیر المؤمنین در داخل کعبه را،مرحوم علامه امینى از دهها کتاب معتبر اهل سنت نقل نموده که به بخشى از آنها اشاره مىگردد:مروج الذهب مسعود ج 2 ص 2،تذکرة الخواص الامه ابن جوزى ص 7،الفصول المهمة ص 14،سیره حلبى ج 1 ص 150،شرح الشفا ج 1 ص 151،مطالب السؤل ص 11،مناقب ترمذى،نزهة المجالس ج 2 ص 204،نور الابصار ص 76،کفایة الطالب ص 37،محاصرة الاوائل ص 120.
5) بحار الانوار ج 35 ص 22 و 37،منتهى الآمال ص 142،شجره طوبى ص 219
6) شرح ابن ابى الحدید ج 4 ص 15
7) عن ابى عبد اله:«العقیقة واجبة»وسائل الشیعه ج 15 ص 144
8) وسائل الشیعه ج 15 ص 144
9) بحار الانوار ج 35 ص 18 و جلاء العیون شبر ج 1 ص 243«و نحر ثلاثماة من الابل و الف راس من البقر و الغنم»
آفتاب ولایت ص 15
على اکبر بابازاده