از مهم ترین سرمایه های فرهنگی و دینی ما شیعیان، باور به وجود ?امام زمان? است. مهدویت در بستر تشیع، رابطه شیعه را با دین و ماوراء در هر زمان محفوظ نگاه می دارد. کیفیت این آموزه و سرمایه فکری امروزه در جامعه زیاد به بحث گذاشته شده و به همین منظور در اینجا به بررسی یکی از خطرات عدم رهیافت دقیق به این آموزه پرداخته می شود.
اعتقاد به آموزه مهدویت از توانمندترین عوامل پویایی، رشد و بالندگی جامعه اسلامی است که آن را از فروغلتیدن در فسادها و تباهی ها حفظ می کند. سوگمندانه باید گفت این باور در طول تاریخ با اندیشه ها و برداشت های متفاوتی روبه رو شده و رفته رفته بر چالش و آسیب های آن به مرور زمان افزوده شده است.
در عصر کنونی که جامعه ما به شکل روزافزونی به این باور روی آورده است، ضرورت شناسایی این آسیب ها و آفت ها، بیش از هر زمان دیگر احساس می شود و لازم است ضمن ترویج و توسعه فرهنگ مهدویت، این موضوع نیز مورد توجه جدی قرار گیرد.
بی گمان در صورت توجه به آفت ها و رفع اختلال های مفهومی و مصداقی وارد شده در این حوزه، می توان از این فرهنگ به عنوان موثرترین و کارآمدترین عنصر برای حرکت در مسیر حق بهره جست و با آن، نسل حقیقت خواه را برای رسیدن به آن تحول بزرگ و جهانی آماده ساخت. بنابراین مهم ترین گام برای فراهم کردن نگرش درست به مباحث مهدوی، ارائه آگاهی های بایسته و پرهیز از گمانه های نادرست است.
بی تردید در میان آموزه های مهدویت هرکدام به فراخور جایگاه و تاثیربخشی، حجم توجهات بیشتری به خود جلب کرده و زمینه ساز برداشت های گوناگونی چه در مقام مفهومی و چه در مقام مصداقی و تطبیقی شده است. در میان مباحث مهدویت، آموزه های انتظار، نشانه های ظهور و شرایط ظهور ازجمله آموزه های پرطرفدار و پرمناقشه ای است که بیشترین حجم مطالب سخنرانی ها و همایش های مهدویت را به خود اختصاص داده و بیشترین سوء برداشت ها و سوء تفاهمات را به همراه داشته است.
نمونه کوچک آن همین سخنرانی ای بود که در ایام سوگواری سیدالشهدا(ع) درباره تحقق قواعد ظهور مطرح گردید که با نقد و انتقادات مختلفی مواجه شد. در اینجا لازم است برای تنویر اذهان مخاطبان و نیز جهت رفع ابهامات و سوء برداشت ها با نگرش علمی به تبیین و روشنگری پرداخته و با طرح سه نکته به صحت و سقم آن بپردازیم.
? اول: قواعد ظهور یعنی شرایط ظهور
به نظر می آید اشکالی بر قواعد ظهور و طرح بحث پیرامون آن وارد نباشد، زیرا قواعد ظهور همان شرایط ظهور است و شرایط ظهور نیز همیشه مورد گفت وگوی اندیشمندان و عالمان گذشته نظیر سیدمرتضی و شیخ طوسی و خواجه نصیر الدین طوسی و... بوده و در دوران معاصر نیز بزرگانی چون سیدمحمد صدر و.... به آن پرداخته اند.
شیخ طوسی(ره) در کتاب غیبت چنین آورده است:
«آنچه در اینجا بیان می کنیم، مواردی است که سیدمرتضی(ره) آن را در کتاب الذخیره و ما در کتاب تلخیص الشافی به بیان آن پرداخته ایم که تصرف امام (حضور و ظهور امام) به سه گونه انجام شدنی است:
اول؛ آنچه به خدا ارتباط دارد، ایجاد آ فرینش امام است.
دوم؛ آنچه به امام ارتباط دارد، مسئولیت رهبری و امامت و به انجام رساندن آن است.
سوم؛ آنچه به ما مردم ارتباط دارد، تصمیم به یاری و پشتیبانی امام و تسلیم بودن برابر فرمان اوست.»1
بعد ایشان تاکید دارند شرط اول و دوم تحقق پیدا کرده است و تنها یک شرط مانده تا بستر رخداد ظهور فراهم شود که آن همان وظیفه و رسالت مردم است. یعنی اگر یاری و آمادگی مردم (در واقع شرط ظهور و قاعده ظهور است) تحقق پیدا کند، ناگزیر ظهور نیز تحقق پیدا می کند.
همین مطلب را خواجه نصیرالدین طوسی(ره) با بیان دیگر در کتاب تجرید الاعتقاد مطرح نموده است.
علامه حلی(ره) در کشف المراد در شرح سخن خواجه بحث لطف بودن امام را مطرح کرده و می گوید: اگر می بینیم الان مردم از این لطف الهی محروم هستند، یعنی ظهور امام زمان(ع) را در میان خود ندارند به خاطر کوتاهی و عدم آمادگی است که به مردم بازمی گردد. «فکان منع اللطف الکامل منهم، لامن الله تعالی و لامن الامام»2
سیدمحمد صدر(ره) در کتاب غیبت کبری، شرایط ظهور را به اقسام چهارگانه تقسیم کرده و یکی را مربوط به خدا و دیگری را مربوط به امام و دوتای دیگر را مربوط به مردم دانسته است و اذعان می دارد آن چیزهایی که مربوط به خدا و امام است، تحقق پیدا کرده و آنچه مربوط به مردم است تحقق پیدا نکرده است.3
پس بسیاری از اندیشمندان و علمای گذشته و معاصر، تحقق ظهور امام را مشروط به آمادگی مردم نموده اند که در صورت تحقق آنها ـ که شرط و قاعده ظهور تلقی می شوند ـ رخداد ظهور لحظه ای تاخیر نمی افتد، زیرا اصل فلسفه وجودی امام بر این است که ظهور کرده و در میان مردم باشد.
نکته: بی گمان در صورت رفع اختلال های مفهومی و مصداقی وارد شده در حوزه مهدویت، می توان از این فرهنگ به عنوان کارآمدترین عنصر برای حرکت در مسیر حق بهره جست و با آن، نسل حقیقت خواه را برای رسیدن به آن تحول بزرگ و جهانی آماده ساخت
پس در یک کلام می توان گفت آمادگی مردم اساسی ترین شرطی است که اولا مربوط به مردم است و ثانیا مردم وظیفه دارند برای تحقق آن تلاش و کوشش نمایند. روایات مختلفی که در این خصوص از حضرات معصومین(ع) صادر شده به همین نکته اشاره دارند، مثلا اگر می بینیم آمادگی یاران خاص شرط ظهور دانسته شده4 یا معرفت و شناخت منتظران شرط ظهور تلقی شده است. همه به نحوی اشاره به آمادگی دارد و در واقع آمادگی مردم یگانه شرط و قاعده ای است که ظهور را به ارمغان می آورد. امیر مومنان علی(ع) در این زمینه می فرماید: واعلموا أن الأرض لا تخلو من حجه لله عزوجل و لکن الله سیعمی خلقه عنها بظلمهم و جورهم و إسرافهم علی أنفسهم5 بدانید که زمین از حجت خدا خالی نمی ماند، اما خداوند در اثر ظلم و ستم و اسراف بر نفس (گناهان) مردم، آنان را از دیدن او کور و محروم خواهد ساخت ، یعنی حجتش را از چشم های خلق پنهان می کند.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که اولا اصطلاح قواعد ظهور همان شرایط ظهور است. ثانیا سخن گفتن پیرامون شرایط و قواعد ظهور با این مبنا هیچ اشکال و منعی ندارد. ثالثا موید این مطلب سخنان و بیاناتی است که از اندیشمندان و علمای گذشته در این خصوص به یادگار مانده است.
? دوم: تحقق شرایط ظهور وظیفه مردم
ظهور امام زمان(عج) علاوه بر علائم و نشانه ها، دارای شرایط و زمینه هایی است. منظور از شرایط ظهور، پدیده هایی است که ظهور بدون تحقق آنها رخ نخواهد داد. بین دو مقوله شرایط و نشانه های ظهور تفاوت های اساسی وجود دارد که نشانه های ظهور تنها نقش مشیر را داشته و حتمیت عقلی ندار?د، یعنی خواه تحقق یابد یا تحقق نیابد، واقعه ظهور رخ خواهد داد، ولی شرایط ظهور، حتمیت عقلی دار?د، یعنی حتما باید اسباب و شرایط ظهور تحقق پیدا کند تا ظهور رخ دهد و همچنین ظهور همیشه وابسته به شرایط ظهور است،6 ولی در مورد نشانه های ظهور این طور نیست. پس تفاوت های اساسی میان شرایط ظهور با نشانه های ظهور عبارتند از:
1 ـ علائم ظهور، رخداد ظهور را به صورت احتمالی تخمین می زند، ولی شرایط ظهور، رخداد ظهور را به صورت قطعی نشان می دهد.
2 ـ تحقق ظهور بدون زمینه ها و شرایط آن غیرممکن است؛ اما تحقق ظهور بدون نشانه ها ممکن است.
3 ـ از آنجا که مجموعه شرایط ظهور، علت تامه ظهور است، اجتماع آنها برای تحقق ظهور ضرورت دارد. برخلاف نشانه ها که می توانند در بستر زمان پراکنده باشند.
4 ـ انسان ها در تحقق نشانه های ظهور مسئولیتی ندارند، اما در مورد شرایط ظهور آن قسمتی (آمادگی) که مربوط به آنهاست، وظیفه دارند بسترهای تحقق آن را فراهم نمایند.
بنابراین اولا، بحث قواعد و شرایط ظهور نه تداعی گر مساله انحرافی بابی گری است و نه قابل مقایسه با بحث ظهور صغرا و کبرا?ست.
ثانیا، نه تنها بحث قواعد و شرایط ظهور و طرح آن هیچ گونه اشکالی ندارد، بلکه لازم است باورمندان مهدوی و منتظران واقعی برای تحقق ظهور به دنبال شناخت و معرفی آنها و تحقق و اجرای آنها در جامعه باشند.
? سوم: تعیین نصاب شرایط ظهور یعنی تعیین وقت ظهور
بی تردید از آنجا که زمینه سازی و بسترسازی ظهور جزو وظایف اصلی منتظران است و انجام این وظیفه نیز بدون آگاهی و معرفت ممکن نیست. پس لازم است منتظران واقعی به شرایط و بسترهای ظهور، ماهیت، چیستی و انواع و اقسام آن، علم و آگاهی داشته باشند.
اما حد نصاب شرایط ظهور چیست؟ آیا ما می توانیم ادعا کنیم آگاهی به حد نصاب شرایط ظهور داریم؟ یعنی بگوییم ظلم و جور فراگیر شده پس شرایط و قواعد ظهور شکل گرفته یا بگوییم در خاورمیانه انقلاب هایی رخ داده و در مردم آمادگی حاصل شده. پس شرایط ظهور محقق شده است؟ روشن است اگر این ادعا را داشته باشیم به نحوی برای رخداد ظهور زمان تعیین نموده ایم و به نحوی تکذیب روایت کذب الوقاتون را متوجه خود نموده ایم. زیرا آمادگی فراگیر و کامل مردم، شرط ظهور است و براساس داده های عقلی نسبت میان شرط و مشروط همان نسبت علت و معلول است یعنی با رخداد شرط، لامحال مشروط نیز تحقق پیدا می کند و زمانی، آمادگی مردم به صورت علت تامه رخ می نماید که به حد نصاب رسیده باشد و حد نصاب آمادگی، لامحال ظهور را به همراه دارد. پس هر کسی ادعا نماید که حد نصاب شکل گرفته و شرایط ظهور تحقق پیدا کرده است پس غیرمستقیم برای ظهور، زمان تعیین کرده است و این با مسلمات و قطعیات آموزه مهدویت در تهافت و تعارض است.
چنان که امام صادق(ع) به محمدبن مسلم می فرماید: هرکس وقت ظهور را برای تو معین نمود، از تکذیب آن ملاحظه مکن، چه که ما (در این خصوص) برای کسی وقت معین نمی کنیم.7
از مجموع این سخنان برداشت می شود که تعیین وقت ظهور ـ چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم ـ امری مذموم و ناپسند است و حضرات معصومین(ع) شدیدا از آن نهی کرده اند.