اشعار وفات حضرت زینب (س) -2

 

مداحی وفات حضرت زینب, اشعار تسلیت وفات حضرت زینب

تسلیت وفات حضرت زینب (س)

 

هنگامه ی اشک و درد و بلا شد
زینب شهید داغ کربلا شد

 

واویلا واویلا آه و واویلا...

با قلب پر خون و قدّ خمیده


مهمان شده بر یار سر بریده
از وادی غربت با دیده ی تر


رفته به دیدار امام ِ بی سر
در وقت جان دادن غرق عزا بود


یاد غریب ِ دشت کربلا یود
بوده به یاد ِ آن دمی که جانان


جان داده در گودال با کام عطشان
آندم که دیده روی خاک صحرا


افتاده خونین جسم ارباً ارباً
آندم که شد پرپر از کینه لاله

جان داده در ویران دخت سه ساله

 

اشعار شهادت حضرت زینب, وفات حضرت زینب

اشعار شهادت حضرت زینب (س)

 

زینب اگر نبود امامت تمام بود   
شکر خدا که سایه او مستدام بود


بعد از حسین پایه گذار قیام بود  
 او خشم ذوالفقار علی در نیام بود


در انقلاب ماریه صاحب سهام بود   
اخت الحسین و واجبه الاحترام بود


اعجاز کار اغلب اوقات زینب است    
تسخیر شام و کوفه فتوحات زینب است 


 قرآن و روضه جزو مهمات زینب است
بانوی ما برای خودش یک امام بود


ناموس حق عقیله عفیفه مکرمه   

طبق حدیث عالمه بی معلمه


ارواح و جن و انس و ملک خادمش همه   
 روحش شبیه شیشه ای از نور قائمه


اما برای دیدن اولاد فاطمه    
 در کوچه های شام چرا ازدحام بود


در خیمه گاه شور و نشور قیامت است    
 معجر به باد و هنگام غارت است


او نور مطلق است به معجر چه حاجت است    
او را اسیر سلسله خواندن جسارت است


زینب به بند عشق و اسیر ولایت است  
 سر را به چوب ناقه زدن یک پیام بود


بی بیِ شام و کوفه و خاتون کربلا   
 سرگشته حوالی هامون کربلا


ای امتداد سرخی گلگون کربلا   
 ای شاه بیت آنهمه مضمون کربلا

مثل همیشه وصف تو یک فکر خام بود

 

اشعار تسلیت وفات حضرت زینب, نوحه ی مسجدی شهادت حضرت زینب

اشعار وفات حضرت زینب (س)

 

یک سال و نیم مانده غمت در گلوی من
هر  روز و شب تویی همه جا روبه روی من

 

 در زیر آفتابم و تشنه شبیه تو
دنیا کشیده خنجر غم بر گلوی من

 

تصویر قتلگاه تو یادم نمی رود
یک بوسه از تنت شده  بود آرزوی من

 

از خاطرات آن شب مقتل کنار  تو
مانده هنوز لاله سرخی به روی من

 

یک لحظه چوب محمل و پیشانی ام شکست
تا رفت روی نیزه سرت پیش روی من

 

قاری روی نیزه شدی تا نگاه ها
آید به سوی نیزه نیاید به سوی من

 

سنگین ترین  غمم  غم دفن سه ساله بود
او رفت و رفت پیش شما آبروی من

 

بشکن سفال عمر مرا تا نفس کشم
دیگر بس است باده غم در سبوی من