سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

چند دعا برای اهل علم و تحصیل

 

دعای زیاد شدن علم و دانش,دعا جهت زیاد شدن علم

دعا برای زیاد شدن علم

 

روز چهارشنبه هفتاد بار این ذکر را بخواند،(ایه 22 سوره حشر) بر اهالى علم و قلم فائق آید و غنى و مکرم گردد: هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ .

 از آیت الله بهجت (ره) پرسیدند: چه کنیم تا تمرکز فکر پیدا کنیم؟

فرمودند: اذکاری مثل لا اله الا الله را زیاد بگویید.

کتاب جامع الشتات به نقل از امام صادق علیه السلام نقل شده : اگر خواستی حدیثی از ما نقل کنی و شیطان باعث فراموشی تو شد دست خود را بر پیشانی بگذار و بگو : صَلَی الله علی محمد و آله اَللهم اِنّی اَسئَلُکَ یا مُذَکِّرَ الْخَیْرِ وَ فاعِلَهُ وَالاْمِرَ بِهِ ذَکِّرْنى ما اَنْسانیهُ الشَّیْطانُ 

حاج آقا جواد رحیمی که از اولیاء خدا بودند می فرمایند: تکرار آیت الکرسی و استمرار آن بخصوص پس از نمازهای یومیه اثر مستقیم بر تقویت حاقظه و قدرت ادراک انسان دارد.

  آیت الله بهجت می فرمایند: پس از اتمام نمازها این تعقیب را مداومت داشته باشید.

سُبْحانَ مَنْ لا یَعْتَدی عَلی اَهْلِ مَمْلَکَتِهِ سُبْحانَ مَنْ لا یُاخِذُ اَهْلَ الاَرْضِ بِألْوانِ الْعَذابِ سُبْحانَ الرَّئُوفُ الرَّحیم اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فی قَلْبی نُوراً وَ بَصَراً وَ فَهْماً وَ عِلْماً اِنَّکَ عَلی کُلِ شَیءٍ قَدیر

 

 منبع:keder.ir

 

 





      

 

زندگینامه و جایگاه حضرت معصومه (س)

 

 روز دختر,زندگی نامه حضرت معصومه

حضرت معصومه علیها السلام در اول سال 173 هجری قمری به دنیا آمد

 

حضرت معصومه علیها السلام در اول سال 173 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود.

پدرش امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و مادرش حضرت نجمه بود که به علت پاکی و طهارت نفس به او طاهره می گفتند.حضرت معصومه در 28 سالگی و در روز دوازدهم ربیع الثانی سال 201 هجری قمری در قم به شهادت رسید که امروز بارگاه ملکوتی و مرقد مطهرش همچون خورشیدی در قلب شهرستان قم می درخشد و همواره فیض بخش و نورافشان دلها و جانهای تشنه معارف حقانی است.

 آن حضرت در واقع بتول دوم و جلوه ای از وجود حضرت زهرا سلام الله علیها بود.در طهارت نفس امتیازی خاص و بسیار والا داشت که امام هشتم برادر تنی آن حضرت او را (که نامش فاطمه بود) معصومه خواند.فرمود: «من زار المعصومة بقم کمن زارنی» : (کسی که حضرت معصومه علیها سلام را در قم زیارت کند مانند آن است که مرا زیارت کرده است).

مقام علم و عرفان او در مرحله ای است که در فرازی از زیارتنامه غیر معروف او چنین می خوانیم: «السلام علیک یا فاطمه بنت موسی بن جعفر و حجته و امینه» ‍:  (سلام بر تو ای فاطمه دختر موسی بن جعفر و حجت و امین از جانب موسی بن جعفر).و باز می خوانیم: «السلام علیک ایتها الطاهرة الحمیدة البرة الرشیدة التقیة الرضیة المرضیة»: (سلام بر تو ای بانو پسندیده نیک سرشت،  ای بانوی رشد یافته، پاک طینت، پاک روش، شایسته و پسندیده).بدین لحاظ و مقامات عالی معنوی آن بانوست که حضرت رضا علیه السلام در فرازی از زیارتنامه معروفش به ما آموخته که در کنار مرقدش خطاب به او بگوییم: «یا فاطمه اشفعی لی فی الجنة فان لک عندالله شانا من الشان».

(ای فاطمه! در بهشت از من شفاعت کن چرا که تو در پیشگاه خداوند دارای مقامی بس ارجمند و والا هستی).امام صادق علیه السلام سالها قبل از ولادت حضرت معصومه علیها سلام  در توصیف قم سخن گفته و آن مکان را حرم خاندان رسالت خوانده بود. آنگاه فرمود: به زودی بانویی از فرزندانم به سوی آن کوچ کند که نامش فاطمه دختر موسی بن جعفر است و با شفاعت او همه شیعیانم وارد بهشت می شوند.

 

خاندان عصمت پیامبر در انتظار آن بودند که این دختر ممتاز چشم به این جهان بگشاید تا قلب و روی آنان را به دیدار خود روشن و منور گرداند. آغاز ماه ذیقعده برای حضرت رضا علیه السلام و دودمان نبوت و آل علی علیه السلام پیام آور شادی مخصوص و پایان بخش انتظاری عمیق و شور آفرین بود زیرا حضرت نجمه فرزندی جز حضرت رضا علیه السلام نداشت و مدتها پس از حضرت رضا نیز دارای فرزندی نشده بود.

از آنجا که سال ولادت حضرت رضا علیه السلام یعنی سال 148 هجری قمری و سال ولادت حضرت معصومه علیها سلام سال 173 و بین این دو ولادت بیست و پنج سال فاصله بود و از طرفی امام صادق علیه السلام ولادت چنان دختری را مژده داده بود، از این رو خاندان پیامبر بیصبرانه در انتظار طلوع خورشید وجود حضرت معصومه علیها سلام بودند.

هنگامی که وی چشم به جهان گشود براستی که آنروز برای اهل بیت عصمت بخصوص امام هشتم و حضرت نجمه سلام الله علیه روز شادی و سرور وصف ناپذیر و از ایام الله بود زیرا اختری از آسمان ولایت و امامت طلوع کرده بود که قلبها را جلا و شفا می داد و چشمها را روشن می کرد و به کانون مقدس اهل بیت علیهم السلام گرمی و صفا می بخشید.

این سوال که پیامبر اسلام با آنکه چند فرزند دختر داشت چرا حضرت زهرا را بیشتر دوست می داشت و به او بیشتر اعتبار می داد. سوالی است که درباره حضرت معصومه علیها سلام نیز صادق است که چرا حضرت موسی بن جعفر علیه السلام با داشتن دختران بسیار به حضرت معصومه علیها سلام توجه می کرد و در میان آنها این دختر به آن همه مقامات نایل شد. پاسخش این است که در آیات قرآن و گفتار پیامبر و امامان به طور مکرر معیار, داشتن علم، تقوا و جهاد و سایر ارزشهای والای انسانی است.

 روز دختر,زندگی نامه حضرت معصومه

 نام حضرت معصومه، فاطمه است

  
براستی که حضرت معصومه علیها سلام همچون جده اش حضرت زهرا سلام الله علیه در معیارهای ارزشی اسلام یکه تاز عرصه ها و در علم و کمالات و قداست گوی سبقت را از دیگران ربوده بود. وی تافته ای ملکوتی و جدا بافته و ساختار وجودی او از دیگران ممتاز بود.همان گونه که پیامبر (ص) در شان حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود:‌ «فداها ابوها» : (پدرش به فدایش باد)، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نیز در شان حضرت معصومه علیها سلام فرمود: «فداها ابوها»حضرت معصومه علیها سلام همنام حضرت فاطمه زهراست دراین نام رازها نهفته است. یکی از رازها این بود که در علم و عمل از رقبای خود پیشی گرفته و دیگر این که از ورود شیعیان به آتش دوزخ جلوگیری می نماید.

 همچنین از نظر کمالات علمی و عملی بی نظیر است دیگر این که گرچه مرقد مطهرش آشکار است و همانند مرقد مطهر حضرت زهرا سلام الله علیها مخفی نیست ولی مطابق مکاشفه ای که برای بعضی از اولیای خدا روى داده امام باقر یا  امام  صادق علیهم السلام فرمودند: «کسی که مرقد حضرت معصومه علیها سلام را زیارت کند به همان مقصودی نایل خواهد شد که از زیارت قبر حضرت زهرا سلام الله علیها نایل می شود. از دیگر مشابهت های حضرت معصومه علیها سلام به حضرت زهرا فداکاری ایشان در راه اثبات ولایت بود زیرا حضرت معصومه علیها سلام نیز آن چنان تلاش کرد که جان خود را فدا نمود و به شهادت رسید.

یعنی حضرت معصومه علیها سلام نیز با کاروانی از حجاز به سوی خراسان برای دیدار چهره عظیم ولایتمداران عصر یعنی برادرش حضرت رضا علیه السلام حرکت کرده تا یار و یاور او باشد ولی در مسیر هنگامی که به سرزمین ساوه رسید دشمنان خاندان نبوت در یک جنگ نابرابر بستگان و برادرش را به شهادت رساندند و با ریختن زهر در غذایش او را مسموم ساختند که بیمار شد و به قم آمد و پس از شانزده روز سکونت در قم به شهادت رسید

همان گونه که حضرت زهرا سلام الله علیها با استدلالهای متین و استوار، حقانیت ولایت حضرت علی علیه السلام را تبیین می کرد، حضرت معصومه علیها سلام نیز چنین بود. روایاتی که از آن حضرت نقل شده غالباً درباره امامت و ولایت علی علیه السلام است که با اثبات ولایت او ولایت امـامـان معصوم نیز ثابت می شود.

برای نمونه حضرت معصومه با چند واسطه از حضرت زهرا نقل می کنند که فرمود: پیامبر در شب معراج به بهشت رفت و بر روی پرده ای در قصر بهشت دید که چنین نوشته شده: «لااله الا الله محمدا رسوله علی ولی القوم» : (معبودی جز خدای یکتا و بی همتا نیست محمد رسول خدا و علی ولی و رهبر مردم است) و بر روی پرده درگاه قصر دیگری نوشته شده است: «شیعت علی هم الفائزون» (شیعیان علی رستگارند).نیز با چند واسطه از رسول خدا (ص) نقل می کند که فرمود:‌«الا من مات علی حب آل محمد مات شهیدا»: آگاه باشید! کسی که با حب آل محمد از دنیا برود شهید از دنیا رفته است).

یکی از روایات او که با چند واسطه به حضرت زهرا سلام الله علیها می رسد این است که:‌حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: آیا سخن رسول خدا را فراموش کرده اید که در روز عید غدیر خم فرمود: هر کس من مولا و رهبر اویم علی هم مولا و رهبر او است و نیز به علی فرمود:‌ نسبت تو به من همانند نسبت هارون برادر موسی به موسی (ع) است.به این ترتیب می بینیم حضرت معصومه علیها سلام عالمه محدثه آل طه بود و قدم به جای پای حضرت زهرا سلام الله علیها گذاشت و همچون او در عرصه  جهاد و تلاش برای اثبات حق کوشید تا جایی که جانش را فدای ولایت نمود و شهد شهادت نوشید.

شخصیت های بزرگ دین ارج و منزلت بسیار والایی برای حضرت معصومه علیها سلام  قائل بودند و هستند و او را با حضرت زهرا سلام الله علیها مقایسه می کنند.

 

 منبع:aviny.com

 

 





      

 

چرا حضرت معصومه (س) ازدواج نکردند؟

 

زندگی نامه حضرت معصومه,شهادت حضرت معصومه,زندگینامه حضرت معصومه

فاطمه معصومه، دختر موسی بن جعفر (هفتمین امام شیعه) و نجمه خاتون است

 

  حضرت معصومه (س) در خانواده ای که سرچشمه علم و تقوا بود، متولد شد. بعد از شهادت امام موسی کاظم (ع)، امام رضا (ع) سرپرستی و رسیدگی به امور خواهران و برادران خود را بر عهده داشت. این رسیدگی تا اندازه ای بود که هر کدام از فرزندان امام کاظم (ع) به مقام های بالای علمی و دینی رسیدند. اما از آنجایی که حضرت معصومه (س) خواهر تنی امام رضا (ع)، مورد توجه ویژه آن حضرت قرار گرفت و علم الهی که داشت ظهور و بروز پیدا کرد. به طوری که بعد از امام رضا (ع)، حضرت معصومه (س) بالاترین درجه علم و تقوا را در میان فرزندان امام موسی کاظم (ع) دارد.

حجت الاسلام سید محمد قائم مقامی مطالب مهمی درباره زندگی و شخصیت این بانوی بزرگ اسلام مطرح می کند.

ماجرای تشکیل نهضت شعوبیه

اوضاع سیاسی و اجتماعی دوران حضرت معصومه (س) به چه صورت بود؟
دوران زندگی آن حضرت شامل دو دوره قبل و بعد از ولایتعهدی امام رضا (ع) قابل بررسی است. پیش ازولایتعهدی امام رضا (ع) به خصوص در دوره حکومت هارون الرشید، بعضی از نزدیکان امام موسی کاظم (ع) در کاخ هارون خبرچینی می کردند که منجر به اسارت و درنهایت شهادت امام کاظم (ع) شد. شهادت آن حضرت که درنتیجه خفقان شدید حکومت شکل گرفته بود، شرایط سختی را برای مسلمانان ایجاد کرد. به طوریکه منجر به شکل گیری نهضت شعوبیه شد.

نهضت شعوبیه چیست؟
این نهضت در سه دوره تاریخی شکا گرفت: اول در دوران ابومسلم ثقفی، دوم در زمان مختار ثقفی و سومین بار در زمان حمومت هارون و مامون شکل گرفت. البته نهضت سوم از دو نهضت دیگر خطر بیشتری داشت. چون در دو نهضت اول موضوع اختلاف میان عرب و عجم مطرح بود و دعوا بر سر قومیت شکل گرفت.

 اما در نهضت سوم یعنی زمان حکومت هارون و مامون، بسیاری از ایرانی ها که با اسلام اصیل آشنا نبودند، وقتی بی تقوایی و ظلم حاکمان را می دیدند که به نام اسلام به آنها ظلم می کنند، در مورد حقانیت اسلام و رسالت رسول خدا (ص) شک می کردند. به این ترتیب بود که در نقاط مختلف ایران، نهضت شعوبیه بر علیه اسلام به راه افتاد. نکته مهم و جالب این بود که این نهضت ها توسط خود ایرانی ها سرکوب می شد.

واسطه آشنایی ایرانیان با اسلام
در همان دوران بود که امام رضا (ع) و پس از ایشان، حضرت معصومه (س) به همراه جمعی از سادات به ایران مهاجرت کردند. این هجرت تا چه اندازه توانست بر آشنایی ایرانی ها با اسلام حقیقی موثر باشد؟

نکته مهمی است. بعد از اینکه مامون، امام رضا (ع) را به ایران تبعید کرد، جمع زیادی از سادات و علوی ها به سمت ایران حرکت کردند. به عنوان مثال حضرت فاطمه معصومه (س) یک سال پس از ورود امام هشتم شیعیان به خراسان، برای زیارت ایشان از مدینه به مرو عزم سفر می کند. دلیل این هجرت تنها ولایتعهدی امام رضا (ع) نبود. بلکه موضوع رسالت سیاسی و دینی بود که باید اسلام ناب محمدی به تمام ایرانی ها شناسانده می شد. به همین علت بود که وقتی خبر شهادت امام رضا (ع) هم منتشر شد، آنها از ایران نرفتند. یکی از این افراد، حضرت معصومه (س) بود که با وجود اینکه می دانست علوی ها و سادات در ایران مورد ظلم حکومت مامون هستند، باز هم به ایران آمد.

مسافران کاروان حضرت معصومه
در سفر حضرت معصومه (س) به ایران، چه کسانی در کاروان حضور داشتند و از چه مسیرهایی عبور کردند؟

در این سفر، چهار نفر از برادران و حدود چهل نفر از مردان که همگی از برادرزاده ها و اقوام بودند، حضرت معصومه (س) را همراهی می کردند. کاروان آنها از شهرها و مناطق متمدن ایران عبور می کرد تا فرصت آشنایی ایرانی ها با خاندان اهل بیت علیهم السلام فراهم شده و آن بزرگان بتوانند اسلام اصیل را به ایرانی ها معرفی کنند. درواقع مسیر حرکتی که آنها طی کردند، برای مقابله با نهضت شعوبیه بود تا شک و تردید نسبت به اسلام و رسالت پیامبر خدا (ص) از دل مردم ایرانی ها از بین برود.

نکته بسیار مهم در سفر حضرت معصومه (س) به ایران این بود که آن حضرت و سایر اعضای کاروان می دانستند که چه در این سفر به سلامت به مقصد برسند و چه خطری آنها را تهدید کند، در هر صورت پیروز میدان هستند چون توانسته اند اسلام اصیل را به ایرانی ها معرفی کنند.

به عبارت دیگر اگر زنده می ماندند فرصت تبلیغ و ترویج دین اسلام را داشتند. اما شهادت شان هم خیر و برکت بسیاری داشت. چون وقتی مامون به نیروهای خود دستور داد تا سادات علوی را در هر جای ایران به شهادت برسانند، ایرانی ها شاهد این ظلم مامون بودند و حقیقت مظلومیت و حقانیت خاندان اهل بیت علیهم السلام برای آنها مشخص می شد.

 

شهادتحضرت معصومه (س) در خانواده ای که سرچشمه علم و تقوا بود، متولد شد

  
ماجرای حمله به کاروان حضرت معومه
ماجرای وفات یا شهادت حضرت فاطمه‏ معصومه (س) به چه صورت بود؟

حضرت فاطمه معصومه (س) یک سال پس از ورود امام هشتم شیعیان به خراسان، برای زیارت ایشان از مدینه به مرو عزم سفر کرد اما همین که کاروان آن حضرت وارد ساوه شد، سربازان حکومت به کاروان حمله کرد و در این درگیری تمام اعضای کاروان، شهید یا متواری شدند.

حضرت معصومه (س) هم همراه با دو کنیز، یک خادمه و سه نفر از خواهران خود به نام های فاطمه صغری، خدیجه خاتون و میمونه تنها ماندند. به ظاهر چون این افراد زن بود، ماموران حکومت آنها را به شهادت نرساندند.

در همین موقع گروهی از شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام که خبر ورود کاروان حضرت معصومه (س) را شنیده بودند، برای استقبال از ایشان به ساوا رفتند تا آنها را به قم دعوت کنند. اما زمانی به کاروان رسیدند که همه شهید یا متواری شده بودند.

 به این ترتیب حضرت معصومه (س) را که آن زمان حدود 28 ساله بود به شهر قم رساندند. حضرت معصومه (س) که از پدر بزرگوار خود، امام موسی کاظم (ع)، درباره شرافت و میهمان نوازی مردم قم بسیار شنیده بود، در این شهر توقف می کند. چون حوادث و مشکلاتی که پیش آمد سبب بیماری آن حضرت شد و قصد داشت پس از بهبود راهی خراسان شود. اما پس از 17 روز در دهم ربیع الثانی سال 201 قمری در این شهر از دنیا می رود.

ماجرای تجرد حضرت معصومه
یکی از موارد مورد پرسش در مورد حضرت معصومه (س) مجرد ماندن آن حضرت تا زمان شهادت یعنی سن 28 سالگی بود. دلیل این ماجرا چه بود؟

در مورد دلیل تاخیر ازدواج حضرت معصومه (س) در روایت ها این گونه نوشته شده که چون کسی هم شأن آن عالمه و محدثه نبود، امکان ازدواج هم فراهم نشد. البته با توجه به خفقان و شرایط ظلم و استبداد آن زمان به خصوص درباره خانواده امام موسی کاظم (ع) و امام رضا (ع) این موضوع بعید به نظر نمی رسد.

به علم و دانش حضرت معصومه (س) اشاره کردید. درباره ابعاد شخصیتی این بانوی بزرگ اسلام بگویید.

شخصیت و جایگاه حضرت معصومه (س) نزد امامان معصوم هم دوره ایشان که پدر و برادرشان بودند، بسیار بالا بود. به عبارت دیگر امام موسی کاظم و امام رضا علیهما السلام موارد مهمی درباره شخصیت آن حضرت مطرح کرده اند. عالمه بودن، محدثه بودن، تقوا و پاکدامنی آن حضرت برای همه شیعیان مسلم است. این نکته در مورد آن حضرت مشخص است که مانند حضرت زینب (س) بدون اینکه کسی به او علم آموخته باشد و تنها از سوی خدا دارای علم بسیار بود. به طوریکه تقریبا بیست و دو سال سن داشت که صاحب دانش و فضیلتی شده بود که بسیاری از علمای بزرگ اسلام و شیعه، پرسش های خود را با او مطرح می کردند.

در تمام طول تاریخ هم حرم مطهرش پایگاه و محور توسعه و ترویج علوم اهل بیت علیهم السلام بوده است.

در عین حال ویژگی ممتاز آن حضرت، مجاهده بودن است که مانند مادر بزرگوار خود، حضرت فاطمه زهرا (س)، جان خود را برای دفاع از ولایت و امام زمان خود به خطر انداخت. 

زندگی نامه حضرت معصومه,شهادت حضرت معصومه,زندگینامه حضرت معصومه 

حضرت معصومه از شخصیت‌های مورد احترام شیعیان است و آرامگاهش در شهر قم است

  
ماجرای یک رویا
چرا آن حضرت، کریمه اهل بیت لقب گرفته است؟

لقب کریمه اهل بیت علیهم السلام را امام صادق (ع) به آن حضرت داده است. روایت شده که مرحوم آیت الله سید محمود مرعشی نجفی، پدر آیت الله سید شهاب الدین مرعشی به دلیل ارادت ویژه ای که به حضرت فاطمه زهرا (س) داشت، علاقه مند بود تا مزار ایشان را از نزدیک زیارت کند. این موضوع باعث می شود که او چله  بگیرد.

شب چهلم پس از دعا و توسل بسیار، به استراحت می پرازد که در عالم رویا به محضر مقدس امام باقر(ع) یا امام صادق (ع) مشرف می شود. حضرت می فرمایند به دامان کریمه اهل بیت چنگ بزن. آیت الله مرعشی نجفی با تصور اینکه منظور ایشان حضرت زهرا (س) است، عرض می کند من این ختم قرآن را برای دانستن محل دقیق قبر شریف آن حضرت گرفته ام تا به زیارتشان مشرف شوم. امام در پاسخ می فرمایند منظور من، قبر شریف فاطمه معصومه در قم است. مرحوم مرعشی نجفی به محض برخاستن از عالم خواب و رویا، عزم سفر می کند و برای زیارت حضرت معصومه (س) راهی قم می شود.

نکته مهم دیگر آن است که بعد از حضرت فاطمه زهرا (س) از نظر گستردگی شفاعت، هیج بانویی مانند به حضرت معصومه (س) نمی رسد. امام صادق (ع) هم در این باره فرموده است: «با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند.»

رابطه عاطفی امام رضا و حضرت معصومه
رابطه حضرت معصومه (س) با برادر بزرگوارش، امام رضا (ع) ، به چه صوت بود؟

امام رضا (ع) مدت 25 سال تنها فرزند نجمه خاتون بود. اما بعد از این مدت، خداوند دختری به نجمه خاتون عطا فرمود که همان حضرت معصومه (س) بود. درواقع امام رضا (ع) و حضرت معصومه (س) خواهر و برادری از یک مادر بودند، هرچند که امام موسی کاظم (ع) از سایر همسران خود فرزندان دیگری هم داشت. بعد از شهادت امام موسی کاظم  (ع) هم امام رضا (ع) تعلیم و تربیت خواهران و برادرانش را به عهده گرفت و مخارج آنها را می پرداخت. حضرت معصومه (س) در رأس این توجهات قرار داشت و از نظر عاطفی به برادر بزرگوارش بسیار نزدیک بود.

علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار درباره محبت و علاقه امام رضا (ع) نسبت به خواهرش، حضرت معصومه (س)، فرموده است: «هرکسی که خواهرم  معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسی است که مرا زیارت کرده است.»

در روایت های بسیاری به اهمیت شهر قم اشاره شده است. حکمت چنین احادیث و روایت ها چیست؟

امام صادق (ع) در جایی  فرموده است: «برای خدا حرمی است، آن مکه است و برای پیامبر خدا (ص) هم حرمی است و آن مدینه است و برای امیرالمومنین (ع) حرمی است و آن کوفه است. بدانید که حرم من و فرزندان بعد از من قم است.

 آگاه باشید که قم، کوفه کوچک ماست. بدانید بهشت هشت دروازه دارد که سه تای آن به سمت قم است. بانویی از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسی آنجا رحلت می کند که با شفاعتش همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند.» درواقع دلیل اهمیت و شأن شهر قم، همین است که کریمه اهل بیت علیهم السلام، حضرت فاطمه معصومه (س)، در آن سرزمین به خاک سپرده شده است.

 

 منبع: 8sobh.ir

 

 

 





      

 

چند حکایت و کرامت از امام رضا (ع)

 

داستانهایی از کرامات امام رضا

چند کرامت از امام رضا (ع)

 

امام هشتم (ع) و ماجرای تشییع جنازه

موسی بن سیار که از یاران حضرت رضا علیه السلام است ،‌می‌گوید :
« ‌روزی همراه ایشان بودم همین که نزدیک دیوارهای طوس رسیدیم صدای ناله و گریه‌ای را شنیدم . من به جست و جوی آن رفتم . ناگاه دیدم جنازه‌ای را می آورند در این حال حضرت از مرکب پیاده شده و به طرف جنازه آمدند و آنرا بلند کردند و چنان به آن جنازه چسبیدند، همچون بچه‌ای که به مادرش می‌چسبد آنگاه رو به من نموده فرمودند :

« هر کس جنازه‌ای از دوستان ما را تشییع کند، مثل روزی که از مادر متولد شده، گناهانش پاک می‌شود »

وقتی جنازه کنار قبر گذاشته شد، حضرت کنار میت نشسته و دست مبارک خود را روی سینه‌ی او گذاشتند و فرمودند :« فلانی ! تو را بشارت می‌دهم که بعد از این دیگر ناراحتی نخواهی دید .» (1)

عرض کردم : فدایت شوم، مگر این مرد را می‌شناسید، در حالیکه اینجا سرزمینی است که تا کنون در آن گام ننهاده‌اید امام علیه السلام فرمود: موسی ! مگر نمی دانی که اعمال شیعیان ما هر صبح و شام بر ما عرضه می‌شود.

این چنین است که امامان علیهم السلام از احوال ما آگاهند و لذا هر حاجتمندی که رو به سوی آنان می‌کند، مورد توجه قرار می‌گیرد و حاجتش به نحو شایسته‌ای برآورده می‌گردد. 

داستانهایی از کرامات امام رضا

کرامات امام رضا (ع)

  دستگیری امام هشتم علیهم السلام از زائران در راه مانده :
محدث نوری رضوان الله علیه نقل می‌کند :
یکی از خدمتگزاران حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام گفت : در شبی که نوبت خدمت من بود، در رواقی که به دارالحفاظ معروف است، خوابیده بودم .

ناگاه در خواب دیدم که در حرم مطهر باز شد خود حضرت امام رضا علیه السلام از حرم بیرون آمدند و به من فرمودند :« برخیز و بگو مشعلی فروزان بالای گلدسته ببرند، زیرا جماعتی از اعراب بحرین به زیارت من می‌آیند و اکنون در اطراف « طرق » ( هشت کیلومتری مشهد ) بر اثر بارش برف راه را گم کرده‌اند برو به میرزا شاه نقی متولی بگو مشعلها را روشن کند و با گروهی از خادمان جهت نجات و راهنمایی آنان حرکت کنند .»

آن خادم می‌گوید : از خواب پریدم و فوری از جا برخاستم و مسؤول خدام را از خواب بیدار کرده و ماجرا را برایش گفتم او نیز با شگفتی برخاست و با یکدیگر بیرون آمدیم در حالی که برف به شدت می بارید مشعلدار را خبر کردیم و او به سرعت مشعلی روی گلدسته روشن کرد آنگاه با عده‌ای از خدام حرم به خانه‌ی متولی رفتیم و ماجرا را برایش شرح دادیم سپس با گروهی مشعلدار به طرف طرق حرکت کردیم نزدیک طرق به زوار رسیدیم . آنان در هوای سرد و برفی میان بیابان گویی منتظر ما بودند . از چگونگی حالشان جویا شدیم گفتند : ما به قصد زیارت حضرت رضا علیه السلام از بحرین بیرون آمدیم امشب گرفتار برف و سرما شده و از راه خارج گشتیم و دیگر نمی‌توانستیم مسیر حرکت را تشخیص دهیم تا اینکه از شدت سرما دست و پای ما از کار افتاد و خود را آماده‌ی مرگ نمودیم . از مرکب‌ها فرود آمدیم و همه یک جا جمع شدیم . فرش‌هایمان را روی خود انداختم و شروع به گریستن کردیم و به حضرت رضا علیه السلام متوسل شدیم . در میان مسافران مردی صالح و اهل علم بود . همین که چشمش به خواب رفت، حضرت رضا علیه السلام را در خواب زیارت نمود ،که به او فرمود :

« برخیز ! که دستور داده‌ام چراغ‌ها را بالای مناره‌ها روشن کنند. شما به طرف چراغ‌ها حرکت کنید .» همه برخاستیم و به طرف چراغ‌ها حرکت کردیم که ناگاه شما را دیدیم .» (2)

 

            ای نفست چاره‌ی درماندگان               جزتوکسی نیست کس بی‌کسان
      چاره‌ی ما ساز که بیچاره‌ایم                گر توبرانی، به که روی آوریم
     یار شوای مونس غمخوارگان               چاره‌ کن ای چاره‌ی بیچارگان
   قافله شد، بی کس ما ببین                ای کس ما بی‌کسی ما ببین
         پیش تو با ناله وآه آمده‌ایم                    معتغذر از جرم و گناه آمده‌ایم

 داستانهایی از کرامات امام رضا

کرامات امام رضا

   شفای عالمی وارسته توسط امام هشتم علیه السلام و اعطای کرامت به وی
آیه الله وحید خراسانی نقل کرد : مدت بیست سال در مدرسه حاج حسن مشهد تحت سرپرستی مرحوم حاج شیخ حبیب الله گلپایگانی - که سال‌ها در مسجد گوهر شاد امام جماعت بود - بودم . ایشان روزی به من فرمود :

« مدتی در تهران مریض و بستری شدم . روزی به جانب حضرت رضا علیه السلام رو کرده گفتم : آقا ! من چهل سال تمام پشت در صحن، در سرما و گرما ،‌سجده‌ی عبادت پهن کرده ،نماز شب و نوافل می خواندم و بعد خدمت شما شرفیاب می گشتم حال که بستری شده‌ام، به من عنایتی بفرمایید . ناگاه در همان حال بیداری دیدم در باغ و بستانی خدمت حضرت رضا علیه السلام قرار دارم ایشان از داخل باغ گلی چیده به دست من دادند من آن گل را بوییدم و حالم خوب شد جالب‌تر آن که دستی که حضرت رضا علیه السلام به آن دست گل داده بودند، چنان با برکت بود که بر سر هر بیماری می‌کشیدم، بی‌درنگ شفا می‌یافت ! البته در همان روزهای نخست با یک مرتبه دست کشیدن بیماری‌های صعب العلاج بهبود می یافت، ولی بعد از مدتی که با این دست با مردم مصافحه کردم، آن برکت اولیه از دست رفت و اکنون باید دعاهای دیگری را نیز بر آن بیفزایم تا مریضی شفا یابد .»

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه‌ی چشمی به ما کنند؟

 داستانهایی از کرامات امام رضا

,کرامات امام رضا از زبان بزرگان (ع)

  
پاسخ امام هشتم علیه السلام به نامه‌ی یکی از زائران
آقا میرزا حسن لسان الأطباء از اهالی اشرف مازندران نقل کرد در زمانی که حاجی ملا محمد اشرفی از مشاهیر علما در زادگاه خود اشرف ( بهشهر ) زندگی می‌کرد، من یک بار عازم زیارت حضرت رضا، علیه السلام شدم . برای خداحافظی و امر وصیت نامه‌ی خود خدمت ایشان رفتم و چون دانست که به زیارت ثامن الائمه علیه السلام می روم، پاکتی به من داد و فرمود :

« در اولین روزی که به حرم مشرف شدی، این نامه را تقدیم امام رضا علیه السلام کن و در مراجعت جوابش را گرفته، برایم بیاور.»

با خود گفتم : یعنی چه ؟ مگر امام رضا علیه السلام زنده است که نامه را به او بدهم؟! چگونه جوابش را بگیرم؟! اما عظمت مقام آن دانشمند مانع شد که این مطلب را به ایشان بگویم و اعتراض نمایم .

هنگامی که به مشهد مقدس رسیدم، در اولین روز زیارت، برای ادای تکلیف نامه را به داخل ضریح انداختم . بعد از چند ماه موقع مراجعت برای زیارت وداع به حرم مشرف شدم و اصلاً سخن حاجی را که گفته بود جواب نامه‌ام را بگیر و بیاور، فراموش کرده بودم .

بعد از نماز مغرب و عشا درحال زیارت بودم که ناگاه صدای مأموری بلند شد که زائران از حرم بیرون روند تا خدام به تنظیف حرم بپردازند . وقتی نماز زیارت را تمام کردم، متحیر شدم که اول شب چه وقت در بستن است ؟ ولی دیدم کسی جز من در حرم نیست ! برخاستم که بیرون روم، ناگاه دیدم سید بزرگواری در نهایت شکوه و جلال از طرف بالا سر با کمال وقار به سوی من می آید . همین که به من رسید، فرمود : حاجی میرزا حسن ! وقتی به اشرف رسیدی پیغام مرا به حاجی اشرفی برسان و بگو :

آیینه شو جمال پری طلعتان طلب جاروب زن به خانه و پس میهمان طلب
در این فکر بودم که این بزرگوار که بود ؟ که مرا به اسم خواند و پیغام داد یک مرتبه متوجه شدم اوضاع حرم به حالت اول برگشته، برخی نشسته و بعضی ایستاده به زیارت و عبادت مشغول هستند فهمیدم که این حالت مکاشفه بوده است . وقتی به وطن مراجعت کردم، یکسره به خانه مرحوم حاجی اشرفی رفتم تا پیغام امام علیه السلام را به وی برسانم همین که در را کوبیدم، صدای حاجی از پشت در بلند شد که :

« حاجی میرزا حسن ! آمدی ؟ قبول باشد . آری :

آیینه شو جمال پری طلعتان طلب جاروب بزن به خانه و پس میهمان طلب

سپس افزود:« افسوس ! که عمری گذراندیم و چنان که باید و شاید صفای باطن پیدا نکرده‌ایم !» (3) 

داستانهایی از کرامات امام رضا

داستانهایی از کرامات امام رضا (ع)

  
صله‌ی امام رضا علیه السلام به یک شاعر با اخلاص :
مرحوم حاج شیخ ابراهیم صاحب الزمانی از مداحان مخلص و مرثیه خوانان باسوز اهل بیت علیه السلام بود او سال‌ها پیش از شروع درس مرحوم آیه الله حائری بنیانگذار حوزه‌ی علمیه‌ی قم ،دقایقی چند روضه می‌خواند و آنگاه آیت الله حائری درس خویش را آغاز می‌کرد .

او داستانی شنیدنی دارد که از حضرت رضا علیه السلام برای مدح خویش صله دریافت داشته است ! خود نقل می کرد که یک بار مشهد مقدس مشرف شدم و مدتی در آنجا اقامت گزیدم . پولم تمام شد و کسی را هم برای رفع مشکل خویش نمی‌شناختم. از این رو قصیده‌ای در مدح حضرت رضا علیه السلام سرودم و فکر کردم که بروم و آن را برای تولیت آستان مقدس بخوانم و صله بگیرم با این نیت حرکت کردم، اما در میان راه به خود آمدم که چرا نزد خود حضرت رضا علیه السلام، نروم و آن را برای وی نخوانم ؟! به همین جهت کنار ضریح رفتم و پس از استغفار و راز و نیاز با خدا، قصیده‌ی خود را خطاب به روح بلند و ملکوتی آن حضرت خواندم و تقاضای صله کردم .ناگاه دیدم دستی با من مصافحه نمود و یک اسکناس ده تومانی در دستم نهاد . بی‌درنگ گفتم :« سرورم ! این کم است » ده تومانی دیگر داد باز هم گفتم : « کم است » تا به هفتاد تومان که رسید، دیگر خجالت کشیدم تشکر کردم و از حرم بیرون آمدم .

کفش‌های خود را که می پوشیدم، دیدم آیه الله حاج شیخ حسنعلی تهرانی، جد آیت الله مروارید، با شتاب رسید و فرمود :« شیخ ابراهیم ! » گفتم : « بفرمایید آقا !» گفت:«خوب با آقا حضرت رضا علیه السلام روی هم ریخته‌ای، برایش مدح می‌گویی و صله می‌گیرید. صله را به من بده » بی‌معطلی پول‌ها را به او تقدیم کردم و او یک پاکت در ازای آن به من داد و رفت وقتی گشودم دیدم دو برابر پول صله است یعنی یکصد و چهل تومان .(4)

 

ای که بر خاک حریم تو ملائک زده بوس
رشک فردوس برین گشته ز تو خطه توس

هرکه آید به گدایی به در خانه‌ی تو
حاش لله که زدرگاه تو گردد مأیوس


پی نوشتها :
(1) بحارالانوار 49/98.
(2) دارالسلام ، ج 1/267.
(3) کرامات رضویه ، ج 2 ، ص 64.
(4) کرامات الصالحین ، ص 216.

 

منبع:ashoora.ir

 

 





      

 

القاب امام رضا

 

القاب امام رضا,پوستر القاب امام رضا

القاب امام رضا (ع)

 

القاب مشهور امام رضا(ع) ازکجا آمده اند؟

دربین امامان معصوم ما، هیچ کدام به اندازه امام علی (ع) اسامی ولقب های متعدد ومتنوع ندارد. بعد از ایشان اما رتبه دوم برای امام رضا(ع) است که شاید به علت ماجرای ولایتعهدی وشاید به خاطر حضور دربین ایرانیان ، صاحب القاب و عناوین متعدد است، از آن حضرت علاوه بر القابی که به همه ائمه معصومین (ع) گفته می شود (مثل ابن رسول الله؛ حجت الله ، امین الله و... خود امام) صاحب حداقل 50 لقب اختصاصی هستند.

هر کدام از این عناوین والقاب ، داستان و تاریخچه جداگانه ای دارند وبه یک وجهه از وجهه های حضرت اشاره می کنند. ما اینجا هشت لقب معروف تر از القاب امام هشتم را آورده ایم و در باره آنها حرف زده ایم. این هم خودش یک جور زیارت از راه دور است دیگر.
 
ابالحسن
دربین عرب رسم است که اگر بخواهندکسی را با احترام صدا بزنند، اسم او را صدا نمی زنند وبه جایش از کنیه او استفاده می کنند کنیه، لقبی است که با «اب» یا «ام» شروع می شود؛ یعنی پدر فلانی ویا مادر فلانی. معمولاً کنیه هر کسی را با استفاده از اسم فرزند بزرگ تر یا مشهورتر فرد می سازند؛ ولی گاهی هم هست که قبل از به دنیا آمدن فرزند می خواهند به یک نفر احترام بگذارند واورا با کنیه صدا بزنند درباره امام رضا(ع) هم همین اتفاق افتاده است . با اینکه امام (ره) خیلی دیر صاحب پسر شدند (امام محمد تقی یا جواد (ع)) اما به امام ازهمان جوانی کنیه داده بودند. از آنجا هم که آن حضرت سومین فرد از آل علی (ع) بود که اسم علی داشت (بعد از امام اول وچهارم)، کنیه جدشان - یعنی امام علی (ع) - را به ایشان دادند و آن حضرت را «ابوالحسن» صدا می زند. این کنیه را ظاهراً امام موسی کاظم(ع) برای حضرت انتخاب کردند. معمولاً درکتب شیعه از آن حضرت به عنوان ابوالحسن ثانی یاد می شود. ابوالحسن خالی یا باقید اول که امام علی (ع) هستند وابوالحسن ثالث، امام دهم حضرت علی بن محمد امام هادی (ع) هستند.
 
ثامن، ثامن الائمه یا ثامن الحجج
از آنجا که درزمان امام موسی کاظم(ع) ، انحرافی درمسیر تشیع صورت گرفت وگروهی برادر بزرگ تر آن امام - یعنی اسماعیل پسر امام صادق (ع) را امام هفتم خواندند، پس از آغاز امامت امام رضا(ع) درسال 183 قمری، پیروان ایشان تاکید فراوانی بر لقب «ثامن» یا هشتم داشتند تا آن اشتباه دیگر تکرار نشود .از نکات جالب تاریخ اینکه امام هشتم شیعیان، معاصر مامون عباسی بود که هشتمین خلیفه عباسی به حساب می آید.
 
رئوف
 این لقبی است که بعد از شهادت امام به آن حضرت داده شده ودلیلش شهرت ایشان به برآورده کردن حوائج زائران است. اولین بار در«عیون اخبار الرضا» نوشته شیخ صدوق (متوفای 381ق) این لقب آمده وبعد از آن توسط دیگران استفاده شده است.
 
رضا
 معروف ترین لقب امام هشتم رضاست. اما جالب است بدانید که این لقب را دشمن امام(ع) یعنی مامون به آن حضرت داده بود. چنان که طبری و دیگران می نویسند، بعد از ولایتعهدی امام (ع) مامون دستور دادبه نام آن حضرت سکه بزنند. روی این سکه ها که الان درموزه آستان قدس است. نوشته شده:
 
«الامیر الرضا ولیعهد المسلمین علی بن موسی»
مامون، لقب رضا را از شعار «الرضا من آل محمد» گرفته بود که اشعاری است که اولین بارمختار درقیامش که به خونخواهی امام حسین (ع) بود، در کوفه از آن استفاده می کرد(سال 76ق) این شعار یعنی «ما فقط به حکومت کسی از آل محمد راضی هستیم.» این شعار را بعدها داعیان عباسی (کسانی که برای قیام به نفع بنی عباس وعلیه بنی امیه دعوت می کردند، مثل ابومسلم خراسانی) هم به کار بردند وحالا مامون می خواست وانمود بکند که اوست که این شعار و آرزوی قدیمی را تحقق بخشیده است.


البته سیاسی بودن اقدام مامون، از همان زمان هم برملا شده بود. ومثلاً دعبل خزاعی- شاعری که معاصر امام (ع) و مامون بوده (متوفای 246ق)- درشعری سروده است:


«ایا عجبا منهم یسمونک الرضا/ وتلقاک منهم کلحه وغضون»
یعنی در تعجبم ازآنها که شما را «رضا» می نامند ولی از جانب ایشان رنج ها وسختی ها به شما می رسد.


حدیثی هم از امام جواد(ع) در «عیون اخبار الرضا» هست که درجواب سوالی که می گوید چرا پدر شما را رضا نامیده اند، فرموده اند: «زیرا مرضی (= مورد رضایت) خدا در آسمان ومرضی رسول خدا وائمه او درزمین بود». آن شخصی به سوالش اصرار می کند. می پرسد مگر باقی پدران شما مرضی خدا ورسول نبودند؟ امام جواب می دهند: «چرا، اما فقط پدرم بود که مرضی موافقان ومخالفان قرار گرفت.» بعدها مضمون این حدیث بیشتر مورد توجه قرار گرفت ومثلاً مولف تاریخ «حبیب السیر» (نوشته شده حدود 930ق) درتوضیح لقب آن حضرت آورده است: « امام علی نام عالی نسب /پناه عجم، مقتدای عرب / ازوبود راضی جهان آفرین / از آن رو رضا گشت او را لقب».  

القاب امام رضا,پوستر القاب امام رضا

لقب های امام رضا (ع)

  
سلطان
اسم ولقب سلطان تا قرن دوم هجری اصلاً کاربرد نداشته است ودر زمان هارون الرشید، برای اولین بار به وزیر معروفش - جعفر برمکی سلطان لقب داده شد. این واژه ابتدا به معنای پادشاه نبود وبه معنای شخصی بود که تسلط برامور دارد(مثل سایرصفت هایی که بر وزن فعلان ساخته می شود . مثلاً «قرآن » یعنی خواندنی.) اولین سلطان هم جعفر وزیر بود که در دوره ای کنار خلیفه، سلطان هم وجود داشت.بعد از سرکوبی برامکه اما تا مدت ها دیگر سلطانی وجود نداشت تا درزمان ولایتعهدی امام هشتم(ع) این لقب را دوباره به ایشان دادند.


در دوره های بعدی هم این لقب برای ایشان باقی ماند وبه معنای غیر از پادشاه استفاده شد .مثلاً در «تاریخ نیشابور» (تالیف 400 ق) از آن حضرت با عنوان «حضرت سلطان» یاد شده . حافظ (متوفای 792ق) سروده: «قبرامام هشتم وسلطان دین، رضا از جان ببوس وبر در آن بارگاه باش.» وگونزالس کلاویخو، سفیر اسپانیا که در قبل از عهد صفوی به ایران آمد (806ق) درسفرنامه اش آورده است :«رسیدیم به شهر مشهد یعنی محل شهادت امام رضا (ع) که به نام سلطان خراسان مشهور است...»
 
ضامن آهو
بعد از «رضا» مشهورترین لقب امام هشتم همین «ضامن آهو» است وجالب اینکه درهیچ کدام از منابع کهن تاریخی ، داستان پناه آوردن آهو به امام رضا(ع) نیامده است.قدیمی ترین منبعی که چنین لقبی آورده ، این شهر آشوب (متوفای 588ق) در«مناقب آل ابی طالب» است که د ر وصف آن حضرت - جایی که درجریان ذکر وقایع سفر امام (ع) به ایران به نیشابور می رسد- یک بیت شعر از شاعری به نام «ابن حماد» نقل می کند که به این شکل :«الذی لاذت به الظبیه والقوم جلوس / من ابوه المرتضی یزکو ویعلو و یروس» یعنی اوکسی است که آهوی ماده به او پناه آورد؛ درحالی که گروهی نشسته بودند. او کسی است که پدرش علی مرتضی(ع) است وهمواره درحال تزکیه وتعالی وبالا رفتن است. این درحالی است که روایت پناه آوردن آهوی ماده، دوقرن قبل از این کتاب برای پیامبر (ص) روایت شده است.


طبرانی (متوفای 360ق) در «المعجم الکبیر» وامام بیهقی (متوفای 430ق) در«دلایل النبوه» نقل کرده اند که روزی پیامبر از کنار شکارچیانی می گذشت که آهویی شکار کرده بودند. آن آهو با حضرت سخن گفت. پیامبر به شکارچی ها فرمود که آهو را رها کنند تا برود به بچه هایش شیر بدهد. وبرگردد. شکارچی ها پرسیدند: «درقبال چه چیزی آن را آزاد کنیم؟» حضرت فرمودند: من ضامنم» . رسول خدا(ص) نشست تا آهو رفت و برگشت. شکارچی ها هم آهو را به حضرت بخشیدند وآن حضرت، آهو را آزاد فرمودند.


درعوض، شیخ صدوق (متوفای 381ق) درکتاب «عیون الاخبار الرضا» داستانی را نقل می کند از ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی (متوفای 350ق) . ابومنصور طوسی ، کسی است که به دستورش داستان های «شاهنامه» جمع شده بود وابتدا دقیقی وبعد فردوسی آن را به نظم کشیدند.


ابومنصور طوسی تعریف می کند که در جوانی اش یک بار برای شکار رفته بوده. آهویی گیرش می آید.او را دنبال می کند. آهو می رود ومی رود تا به مزار حضرت رضا(ع) می رسد، به محض وارد شدن آهو به داخل ساختمان مزار، سگ ابومنصور دست از تعقیب او بر می دارد. خود ابومنصور که سنی مذهب بوده، داخل مزار هم می رود. اما به جز پشکل آهو چیزی پیدا نمی کند. ابومنصور می گوید از آن زمان معتقد به مزار امام رضا(ع) شده است ومدام به زیارت آن حضرت می رود.


به نظر می رسد داستان ضامن آهو شدن امام رضا(ع) ، از ادغام این دو داستان با هم آمده باشد.
 
عالم آل محمد
ائمه معصومین ما (ع) همگی از علمای عصرخود بوده اند و قبل از امام رضا (ع) به امام باقر(ع) هم این لقب را داده بودند. با این حال شهرت امام رضا(ع) به برتری علمی برهمعصرانش از آنجا آمده است که مامون که خودش هم از دانشمندان بود. و«اعلم بنی عباس» به حساب می آمد دردوره ولایتعهدی، مناظرات متعددی را بین امام رضا (ع) و علمای دیگر مذاهب ترتیب می داد.


انگیزه مامون از این کار را بعضی مثل طبری (درتاریخ طبری) علاقه او به علم ودانش ذکر کرده اند وحاکم نیشابوری (درتاریخ نیشابور) می گوید که این کار را می کرد تا نقاط ضعف احتمالی امام رضا (ع) را برملا کند وبه جایگاه ایشان توهین کند.به هر حال، هدف هرچه که بود نتیجه مناظرات اذعان همه به علم ودانش سرشار امام (ع) ودادن لقب «عالم آل محمد» به آن حضرت بود. برای آنکه به صحت این حرف پی ببرید، می توانید موضوع یکی از جلسات این مناظرات را در دو منبع سنی («عقدالفرید» نوشته ابن عبد ربه اندلسی، متوفای 328ق) و شیعه («عیون اخبار الرضا»، نوشته ابن بابویه یا شیخ صدوق، متوفای 381ق) بخوانید که دقیقاً عین همان را نقل کرده اند.

غریب یا غریب الغربا
ممکن است تصور شود لقب «غریب» برای امام هشتم (ع) به خاطر دوری آن حضرت از شهر پیامیر(ص) یعنی مدینه بوده است اما از بین امامان ما ، فقط دوامام بوده اند که به طور کامل درمدینه زندگی کرده اند (امام باقر(ع) و امام صادق(ع) . سه امام اول دوره ای را در کوفه بوده اند وامام سوم پس از ترک مدینه به اجبار وحرکت به سمت مکه، عاقبت در سرزمین عراق به شهادت رسید.امام چهارم که به اسارت تا دمشق هم رفتند واز امام کاظم(ع) به بعد هم همه ائمه در بغداد وتحت نظر خلفای عباسی بودند (جز امام رضا(ع) که درمرو تحت نظر بودند) با این حساب، این لقب نباید تنها به این دلیل باشد.


به نظر می رسد که این لقب را خود امام و نزدیکان آن حضرت شایع کرده اند تا مانع از موفقیت اقدام سیاسی مامون که می خواست از ولایتعهدی امام رضا (ع) سوء استفاده بکند، بشوند.


همچنان که امام رضا (ع) در وقت حرکت به سوی ایران، از اهل بیتشان خواستند تا گریه و نوحه بکنند، یا وقتی که دعبل خزاعی درمرو خدمت ایشان رسید وشعری را که در رثای شهادت امامان قبلی برای آن حضرت خواند، حضرت به شعر او دوبیت اضافه کردند: «وقبر بطوس یالها من مصیبت / الحت علی الاحشا بالزفرات / الی الحشر حتی یبعث الله قائما/ یفرج عنا الغم والکربات» یعنی «وقبری در طوس است که مصیبتش غم را تا روز قیامت در دل ها می افروزد تا اینکه خداوند قائمی را برانگیزد واندوه را از دل ما برطرف کند.» دعبل پرسیده بود: « یابن رسول الله! من چنین قبری را نمی شناسم.» وحضرت جواب داده بود: « آن قبر من است.» دعبل هم قصیده اش را با دوبیت امام، این طرف و آن طرف برای شیعیان می خواند.
 
مرتضی
 این لقب به معنای مورد رضایت و پسندیده ، لقبی است که شیعیان دربرابر لقب «رضا» که مامون به آن حضرت داده بود برای ایشان به کار بردند، ، لفب مرتضی البته ازالقاب مشترک بین آن حضرت با سایر ائمه (ع) است واگر هم درمتنی، مرتضای خالی دیدید، قاعدتاً منظور امام اول(ع) است؛ اما در صلوات خاصه امام رضا هم این لقب بلافاصله بعد از لقب رضا آمده است:«اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی»

 

منبع: rasekhoon.net

 

 





      

 

دانستنی هایی راجع به زندگی امام موسی کاظم (ع)

میلاد امام موسی کاظم,امام موسی کاظم(ع)

دانستنی هایی راجع به زندگی امام موسی کاظم

 

چگونه امام موسی کاظم (ع) که همیشه در زندان بودند، این همه فرزند داشتند؟ چرا هیچ یک از دختران ایشان ازدواج نکردند؟ آیا می‌توان گفت: بین این همه سادات کفوی برای آنها نبود؟

 

پیش از پاسخ، باید به چند نکته مهم توجه شود:


اول آن که: همان‌گونه که همگان شاهدند، بحث پیرامون ازدواج‌های معصومین علیهم‌السلام،  مدتی است که رواج شدیدی یافته است! البته مطالعات تاریخی بسیار خوب، لازم و مفید است، اما وقتی موضوعی چون ازدواج، محور هر بحث یا حتی بهانه‌ برای ایجاد و القای شبهه و وارد کردن ایراد به آنها می‌گردد، جای تأمل دارد، که چرا؟!


به نظر نگارنده، این مقوله، پس از انتشار کتاب "سلمان رشدی"، که در آن فقط به مباحث ازدواج یا جنسیتی، آن هم با دروغ، تهمت، افترا، تحریف و ... همراه بود، رواج یافت. خب، بالاخره یک سیاست تبلیغاتی انگلیسی بوده و هست. سعی دشمنان بر این است که نگاه مسلمانان و هر پژوهشگر دیگری، به روابط شخصی و حتی جنسیتی آنان باشد و نه به وحی، عقل، درایت، دعوت و منطق آنان.


دوم: تجرد، ازدواج، طلاق، نامگذاری، صالح بودن یا نبودن فرزندان و این قبیل امور شخصی، هیچ  ارتباطی به اصل دعوت انبیا و اولیای الهی ندارد و سبب اثبات یا ابطال هیچ یک از اصول عقلی نیز نمی‌گردد. به عنوان مثال: حقانیت نبوت و رسالت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، با ازدواج با بانوی بزرگ اسلام، حضرت خدیجه کبرا علیهاالسلام به اثبات نمی‌رسد که با ازدواج با عایشه یا دیگر همسران، ابطال گردد - حقانیت ولایت و امامت امام حسن مجتبی علیه‌السلام، با ازدواج با نفیله (امّ ولد) و یا رمله [که مادر قاسم بن حسن علیه السلام است] به اثبات نمی‌رسد که با ازدواج با جُعده که قاتلش شد، نفی گردد.


سوم: حتی ازدواج‌های ما نیز تماماً بر اساس انتخاب یا عشق و عاشقی نیست؛ چنان چه همه  طلاق‌ها به خاطر خیانت و فساد و فحشا و ... نمی‌باشد و تجردها نیز همیشه به علت نبودن کفو یا خواستگار نیست، چه رسد نسبت به اهل عصمت علیهم‌السلام که شرایط بسیار ویژه‌ای داشتند و البته از روی حکمت، ضرورت، اجبار و ... ازدواج می‌کردند و نه از روی هوس.


کثرت فرزندان امام موسی بن جعفر علیه‌السلام:
اختلاف یا حتی تضادهای فاحش در اقوال تاریخی راجع به تعداد فرزندان پسر و دختر ایشان، حاکی از آن است که همه اقوال صحیح نمی‌باشد؛ اگر به اقوال توجه شود، مشاهده می‌شود که گاهی نام، کنیه و لقب یک فرزند، به عنوان سه فرزند جداگانه بیان شده است. وقتی برخی 27، برخی 37 و حتی برخی 59 فرزند بیان می‌دارند، معلوم می‌شود که بسیاری بر اقوال غیر مستند و ناموثق استناد کرده‌اند. اما در هر حال تردیدی نیست که تعداد فرزندان ایشان زیاد بوده است.


اما، ایشان تمام عمر را در زندان نبوده‌اند که پرسیده شود پس چگونه این تعداد فرزند داشته‌اند؟ بلکه در بین حبس‌ها، مدت‌ زمان‌هایی نیز آزاد بوده‌اند، اما تحت کنترل شدید. به همین دلیل شاهدیم که اغلب ازدواج‌های ایشان به صورت ازدواج موقت یا ازدواج با کنیزان صورت می‌پذیرفته است. البته باید توجه داشته باشیم که کثرت فرزندان ایشان نیز بر اساس همان حکمت می‌باشد. چنان چه ابن صباغ می‌گوید: برای هر یک از فرزندان امام کاظم علیه السلام، فضیلتی مشهور است. (حیات الامام الکاظم - علیه السلام - به نقل از الفصول المهمه، ص 256).


دختران امام موسی کاظم علیه‌السلام:
برای دختران آن حضرت نیز مانند پسران‌شان، تعداد متفاوتی ذکر شده است و همین نشان می‌دهد که تمامی آنان و تاریخچه زندگی آنان کاملاً و دقیقاً شناخته شده نمی‌باشند. اما در میان این دختران، چهار دختر کریمه، از همه مشهورتر می‌باشند که نام همه را "فاطمه" گذاشته‌اند، چنان چه امام حسین علیه‌السلام، همه فرزندان پسر را "علی" نامیدند. این چهار دختر عبارتند از:


1- فاطمه کبری، ملقب به حضرت معصومه علیهاالسلام که در قم مدفون است.


2- فاطمه صغری، ملقب به (بی‌بی هیبت) که در مدخل شهر باکو، در آذربایجان شوروی مدفون است.


3- فاطمه وسطی، ملقب به (ستی فاطمه) که در اصفهان مدفون است.


4- فاطمه اخری، مشور به(خواهر امام) که در رشت مدفون است


*- دقت کنیم که تمامی دختران فاضله و مشهور ایشان (همچون پسران‌شان مشهور ایشان که به  امام‌زادگان مشهور هستند) در ایران مدفون می‌باشند. حتی باکو آن موقع در محدوده ایران بود. همین امر از سویی حاکی از شرایط اختناق آن دوران و از سویی دیگر حاکی از رسالت‌ها و مأموریت‌ها آنان در این مهاجرت‌های می‌باشد.


چرا ازدواج نکردند؟
*- در میان مورخین فقط یعقوبی نوشته است که امام (ع) دستور داده بودند که ازدواج نکنند و البته  این نقل، نه با عقل انطباق دارد و نه با وحی و نه با سیره و سنت اهل عصمت علیهم‌السلام که عین وحی و عقل است.


*- تنها وصیت قطعی و مستند امام موسی کاظم علیه السلام در مورد ازدواج دختران‌شان مبنی بر  این است که پس از من (به عنوان پدر)، مادران یا برادران آنها، عموها یا سلاطین و ...، حق ندارند آنها را به ازدواج کسی در بیاورند، مگر با اجازه‌ی امام علی بن موسی بن الرضا علیه‌السلام. یعنی تأکید و تصریح کردند که جانشین من ایشان است و قیم اولادم نیز امام بعدی است و نه دیگران.


*- ازدواج همیشه به دلیل خواستگار مناسب صورت نمی‌گیرد که دلیل عدم ازدواج نیز همیشه نبود  یا کمبود خواستگار مناسب باشد. لذا دلایل بسیاری می‌تواند مانع از اقدام به ازدواج گردد - امروزه نیز همین طور است.


به عنوان مثال در مورد ایشان: حضرت معصومه علیهاالسلام در سن 28 سالگی به شهادت رسیدند و معلوم است که دختران دیگر از ایشان کوچک‌تر بوده‌اند.


از این رو، تمام دوران زندگی کوتاه آنان، به خاطر جو اختناق - که البته سبب ترس همگان از نزدیک شدن به این خانواده، چه رسد به ازدواج با دختران امام (ع) را در دل‌ها انداخته بود - همراه با دوران‌های دوری پدر، زندان و شکنجه‌ی پدر - شهادت پدر - بلافاصله هجرت دادن و غربت امام رضا علیه‌السلام و دوری از مدینه - شهادت امام رضا علیه‌السلام ... و بالاخره فرارها و هجرت‌های دائم فرزندان بوده است؛ چنان چه قبور دختران و اکثر امامزادگان از ایشان، دال بر مدعا می‌باشد. بدیهی است که در چنین شرایطی نه کسی به فکر ازدواج می‌افتد و نه اصلاً کسی مایل به ازدواج آنان است و نه خودشان ازدواج می‌کنند.

 

منبع: aviny.com

 

 





      

 

دعای شش قفل ( شش کلید )

 

,دعای شش قفل چیست,ثواب خواندن دعای شش قفل

دعای شش قفل

 

روایت کرده اند از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و اله که هر کس دعای شش قفل را در نزد خود نگه دارد یا بخواند خدا او ا مشمول رحمت خود قرار داده و او را از تمام آفات حفظ می نماید و دعایش همیشه مستجاب بوده و در دنیا با عزت و احترام زندگی می کند.
 
قفل اول: بِسمِ اللهِ السَّمیعِ الٌبَصیرِ الَّذی لَیسَ کَمِثلِه شَیء بِرَحمتِکَ یا اَرحمَ الرّحمینِ وَ صلَی اللهُ علی مُحَمَّدٍ و ألهِ أجمَعینِ

سپس گرفتاری خود را متذکر شود.

قفل دوم: بِسمِ اللهِ الٌخالقِ الُعَلیمِ الّذی لَیسَ کَمِثلِه شَیء وَ هُوَ الًفَتّاحُ الٌعَلیمٌ بِرَحمتِکَ یا اَرحَمُ الٌرّحِمینِ

سپس حاجت خود را بگوید.

قفل سوم: بِسمِ اللهِ الٌسَمیعِ الُعَلیمِ الَّذی لَیسَ کَمِثلِه شَیء وَ هُوَ الٌغَنِیُّ الٌقَدیرٌ بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمُ الٌرّحِمینِ

قفل چهارم: بِسمِ اللهِ الٌعَزیزِ الٌکَریمِ الَّذی لَیسَ کَمِثلِه شَیء وَ هُوَ الٌعَزیزِ الٌکَریمِ بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمُ الٌرّحِمینِ

قفل پنجم: بِسمِ اللهِ الٌسَمیعِ الٌعَلیمِ الَّذی لَیسَ کَمِثلِه شَیء وَ هُوَ الٌعَلیمِ الًخَبیرِ بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمُ الٌرّحِمینِ

قفل ششم: بِسمِ اللهِ الٌعَزیزِ الٌرَّحیمِ الَّذی لَیسَ کَمِثلِه شَیء وَ هُوَ الٌعَزیزِ الٌغَفورٌ فَاللهُ خَیرً حافظاً وَ هُوَ أرحَمُ الٌرّحِمینِ

( گرفتاری خود یا دیگری را ذکر کند و از خدا بخواهد تا برطرف نماید)

منبع : ختوم و اذکار ج 2 ص 286

 

 





      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >