سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

متن زیارت اربعین

روز اربعین,اعمال روز اربعین

متن زیارت اربعین

 

فضایل و ثواب خواندن زیارت اربعین
اربعین، چهلمین روز شهادت امام حسین علیه السلام است که جان خود و یارانش را فدای دین کرد. ازآنجا که گرامیداشت ‏خاطره شهید و احیاء اربعین وی، زنده نگهداشتن‏ نام و یاد و راه اوست و زیارت، یکی از راههای یاد و احیاء خاطره است، زیارت‏ امام حسین‏«ع‏» به ویژه در روز بیستم ماه صفر که اربعین آن حضرت است، فضیلت بسیاردارد.

زیارت اربعین که در این روز مستحب است، در کتب ادعیه آمده است ‏و به اینگونه شروع می‏شود: «السلام علی ولی الله و حبیبه...» که این متن،از طریق ‏صفوان جمال از امام صادق‏«ع‏» روایت‏ شده است.
 
زیارت دیگر آن است که جابربن‏ عبدالله انصاری دراین روز خوانده است و متن زیارت به عنوان زیارتنامه آن امام در نیمه ‏ماه رجب نقل شده و با جمله‏«السلام علیکم یا آل الله...» شروع می‏شود.(2)

 مورخان نوشته ‏اند که جابربن عبدالله انصاری، همراه عطیه عوفی موفق شدند که درهمان اولین اربعین پس ازعاشورا به زیارت امام حسین‏«ع‏» نائل آیند. وی که آن هنگام ‏نابینا شده بود، در فرات غسل کرد و خود را خوشبو ساخت و گامهای کوچک برداشت تا سر قبر حسین بن علی‏«ع‏» آمد و با راهنمایی عطیه، دست روی قبر نهاد و بیهوش شد، وقتی به هوش آمد، سه بار گفت: یا حسین! سپس گفت:«حبیب لا یجیب حبیبه...» آنگاه ‏زیارتی خواند و روی به سایر شهدا کرد و آنان را هم زیارت نمود.(3)

 

متن زیارت اربعین با ترجمه
السَّلامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلامُ عَلَى خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ السَّلامُ عَلَى صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِداً مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِداً مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَکَ وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ ،


سلام بر ولىّ خدا و حبیبش، سلام بر دوست خدا و نجیبش، سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده اش، سلام بر حسین مظلوم شهید، سلام بر آن دچار گرفتاری ها و کشته اشک ها، خدایا من گواهى میدهم که حسین ولىّ تو و فرزند ولىّ تو، و فرزند برگزیده توست حسینى که به کرامتت رسیده، او را به شهادت گرامى داشتى، و به خوشبختى اختصاصش دادى، و به پاکى ولادت برگزیدى، و او را آقایى از آقایان، و پیشروى از پیشرویان، و مدافعى از مدافعان حق قرار دادى، و میراث هاى پیامبران را به او عطا فرمودى، و او را از میان جانشینان حجّت بر بندگانت قرار دادى، و در دعوتش جای عذرى باقى نگذاشت، و از خیرخواهى دریغ نورزید، و جانش را در راه تو بذل کرد، تا بندگانت را از جهالت و سرگردانى گمراهى برهاند، درحالی که بر علیه او به کمک هم برخاستند، کسانیکه دنیا مغرورشان کرد، و بهره واقعى خود را به فرومایه تر و پست تر چیز فروختند، و و آخرتشان را به کمترین بها به گردونه فروش گذاشتند، تکبّر کردند و خود را در دامن هواى نفس انداختند، تو را و پیامبرت را به خشم آوردند،


وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ [لِلنَّارِ] فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِراً مُحْتَسِباً حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبِیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً أَلِیماً السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیداً وَ مَضَیْتَ حَمِیداً وَ مُتَّ فَقِیداً مَظْلُوماً شَهِیداً وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ،


و اطاعت کردند از میان بندگانت، اهل شکاف افکنى و نفاق و بارکشان گناهان سنگین، و سزواران آتش را پس با آنان درباره تو صابرانه و به حساب تو جهاد کرد، تا در طاعت تو خونش ریخته شد و حریمش مباح گشت خدایا آنان را لعنت کن لعنتى سنگین، و عذابشان کن عذابى دردناک، سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند سرور جانشینان، شهادت میدهم که تو امین خدا و فرزند امین اویى، خوشبخت زیستى، و ستوده درگذشتى، و از دنیا رفتى گم گشته، و مظلوم و شهید، گواهى میدهم که خدا وفاکننده است آنچه را به تو وعده داده، و نابودکننده کسانى را که از یاریات دریغ ورزیدند، و عذاب کننده کسانى را که تو را کشتند، و گواهى میدهم که تو به عهد خدا وفا کردید و در راهش به به جهاد برخاستى تا مرگ فرا رسید، پس خدا لعنت کند کسانى را که تو را کشتند، و به تو ستم کردند، و این جریان را شنیدند و به آن خشنود شدند،


اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُورا فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ [الطَّاهِرَةِ] لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَعْلامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لا مَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ [أَجْسَامِکُمْ ] وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ.


خداى من تو را شاهد میگیرم که من دوستم با آنان که او را دوست دارند، و دشمن با آنان که با او دشمنند، پدر و مادرم فدایت اى فرزند رسول خدا، گواهى میدهم که تو در صلب هاى بلندمرتبه و رحم هاى پاک نورى بودى، جاهلیت با ناپاکی هایش تو را آلوده نکرد، و از جامه هاى تیره و تارش به تو نپوشاند، و گواهى میدهم که تو از ستون هاى دین، و پایه هاى مسلمانان، و پناهگاه مردم مؤمنى، و گواهى میدهم که پیشواى نیکوکار، با تقوا، راضى به مقدرات حق، پاکیزه، هدایت کننده، و هدایت شده اى، و گواهى میدهم که امامان از فرزندانت، اصل تقوا، و نشانه هاى هدایت، و دستگیره محکم، و حجّت بر اهل دنیا هستند و گواهى میدهم که من به یقین مؤمن به شمایم، و به بازگشتتان یقین دارم، براساس قوانین دینم، و عواقب عملم، و قبلم با قلبتان در در صلح، و کارم پیرو کارتان، و یاری ام براى شما آماده است، تا خدا به شما اجازه دهد، پس با شمایم نه با دشمنانتان، درودهاى خدا بر شما، و بر ارواح و پیکرهایتان، و بر حاضر و غایبتان، و بر ظاهر و باطنتان، آمین اى پروردگار جهانیان.  

روز اربعین,اعمال روز اربعین

زیارت اربعین

 
پس دو رکعت نماز میخوانى، و به آنچه میخواهى دعا میکنى و برمیگردى.


دوم: زیارتى است که از جابر روایت شده، و کیفیت آن چنان است که از عطا [ظاهرا همان عطیه عوفى کوفى همسفر جابر در اربعین برای زیارت حضرت امام حسین علیه السّلام است] نقل شده: در روز بیستم ماه صفر با جابر بن عبد اللّه انصارى بودم، چون به غاضریه رسیدیم در آب فرات غسل کرد، و پیراهن پاکیزه اى که با خود داشت پوشیده، آنگاه به من گفت: آیا از بوى خوش چیزى، با تو هست اى عطا؟ گفتم: سعد با من هست، قدرى از آن گرفت و بر سر و بدن پاشید، و پابرهنه روانه شد، تا نزد سر مبارک امام حسین علیه السّلام ایستاد، و سه مرتبه اللّه اکبر گفت.


پس افتاد و بیهوش شد، چون به هوش آمد شنیدم میگفت: «السّلام علیکم یا ال اللّه.
.
.
» که درست همان زیارت نیمه رجب است که قبلا ذکر کردیم، و با آن جز در چند کلمه تفاوت ندارد، که آن هم احتمالا ناشى از اختلاف نسخه ها است، چنان که شیخ مرحوم احتمال داده.
در هر صورت اگر کسى بخواهد آن را هم بخواند، به زیارت نیمه رجب رجوع کند، و همان را بخواند.

 

 نوشت ها:
1- بحارالانوار،ج 98،(بیروت) ص 329/ المزار، شیخ مفید، ص 53.
2- مفاتیح الجنان، زیارت اربعین.
3- منتهی الآمال،ج 1، حوادث اربعین/ نفس المهموم، ص 322/ بحارالانوار،ج 98، ص 328.

 

 

 منبع:erfan.ir

 

 





      

 

دانستنی هایی راجع به زندگی امام موسی کاظم (ع)

 

میلاد امام موسی کاظم,امام موسی کاظم(ع)

دانستنی هایی راجع به زندگی امام موسی کاظم

 

چگونه امام موسی کاظم (ع) که همیشه در زندان بودند، این همه فرزند داشتند؟ چرا هیچ یک از دختران ایشان ازدواج نکردند؟ آیا می‌توان گفت: بین این همه سادات کفوی برای آنها نبود؟

 

پیش از پاسخ، باید به چند نکته مهم توجه شود:


اول آن که: همان‌گونه که همگان شاهدند، بحث پیرامون ازدواج‌های معصومین علیهم‌السلام، مدتی است که رواج شدیدی یافته است! البته مطالعات تاریخی بسیار خوب، لازم و مفید است، اما وقتی موضوعی چون ازدواج، محور هر بحث یا حتی بهانه‌ برای ایجاد و القای شبهه و وارد کردن ایراد به آنها می‌گردد، جای تأمل دارد، که چرا؟!


به نظر نگارنده، این مقوله، پس از انتشار کتاب "سلمان رشدی"، که در آن فقط به مباحث ازدواج یا جنسیتی، آن هم با دروغ، تهمت، افترا، تحریف و ... همراه بود، رواج یافت. خب، بالاخره یک سیاست تبلیغاتی انگلیسی بوده و هست. سعی دشمنان بر این است که نگاه مسلمانان و هر پژوهشگر دیگری، به روابط شخصی و حتی جنسیتی آنان باشد و نه به وحی، عقل، درایت، دعوت و منطق آنان.


دوم: تجرد، ازدواج، طلاق، نامگذاری، صالح بودن یا نبودن فرزندان و این قبیل امور شخصی، هیچ ارتباطی به اصل دعوت انبیا و اولیای الهی ندارد و سبب اثبات یا ابطال هیچ یک از اصول عقلی نیز نمی‌گردد. به عنوان مثال: حقانیت نبوت و رسالت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، با ازدواج با بانوی بزرگ اسلام، حضرت خدیجه کبرا علیهاالسلام به اثبات نمی‌رسد که با ازدواج با عایشه یا دیگر همسران، ابطال گردد - حقانیت ولایت و امامت امام حسن مجتبی علیه‌السلام، با ازدواج با نفیله (امّ ولد) و یا رمله [که مادر قاسم بن حسن علیه السلام است] به اثبات نمی‌رسد که با ازدواج با جُعده که قاتلش شد، نفی گردد.


سوم: حتی ازدواج‌های ما نیز تماماً بر اساس انتخاب یا عشق و عاشقی نیست؛ چنان چه همه طلاق‌ها به خاطر خیانت و فساد و فحشا و ... نمی‌باشد و تجردها نیز همیشه به علت نبودن کفو یا خواستگار نیست، چه رسد نسبت به اهل عصمت علیهم‌السلام که شرایط بسیار ویژه‌ای داشتند و البته از روی حکمت، ضرورت، اجبار و ... ازدواج می‌کردند و نه از روی هوس.


کثرت فرزندان امام موسی بن جعفر علیه‌السلام:
اختلاف یا حتی تضادهای فاحش در اقوال تاریخی راجع به تعداد فرزندان پسر و دختر ایشان، حاکی از آن است که همه اقوال صحیح نمی‌باشد؛ اگر به اقوال توجه شود، مشاهده می‌شود که گاهی نام، کنیه و لقب یک فرزند، به عنوان سه فرزند جداگانه بیان شده است. وقتی برخی 27، برخی 37 و حتی برخی 59 فرزند بیان می‌دارند، معلوم می‌شود که بسیاری بر اقوال غیر مستند و ناموثق استناد کرده‌اند. اما در هر حال تردیدی نیست که تعداد فرزندان ایشان زیاد بوده است.


اما، ایشان تمام عمر را در زندان نبوده‌اند که پرسیده شود پس چگونه این تعداد فرزند داشته‌اند؟ بلکه در بین حبس‌ها، مدت‌ زمان‌هایی نیز آزاد بوده‌اند، اما تحت کنترل شدید. به همین دلیل شاهدیم که اغلب ازدواج‌های ایشان به صورت ازدواج موقت یا ازدواج با کنیزان صورت می‌پذیرفته است. البته باید توجه داشته باشیم که کثرت فرزندان ایشان نیز بر اساس همان حکمت می‌باشد. چنان چه ابن صباغ می‌گوید: برای هر یک از فرزندان امام کاظم علیه السلام، فضیلتی مشهور است. (حیات الامام الکاظم - علیه السلام - به نقل از الفصول المهمه، ص 256).


دختران امام موسی کاظم علیه‌السلام:
برای دختران آن حضرت نیز مانند پسران‌شان، تعداد متفاوتی ذکر شده است و همین نشان می‌دهد که تمامی آنان و تاریخچه زندگی آنان کاملاً و دقیقاً شناخته شده نمی‌باشند. اما در میان این دختران، چهار دختر کریمه، از همه مشهورتر می‌باشند که نام همه را "فاطمه" گذاشته‌اند، چنان چه امام حسین علیه‌السلام، همه فرزندان پسر را "علی" نامیدند. این چهار دختر عبارتند از:


1- فاطمه کبری، ملقب به حضرت معصومه علیهاالسلام که در قم مدفون است.


2- فاطمه صغری، ملقب به (بی‌بی هیبت) که در مدخل شهر باکو، در آذربایجان شوروی مدفون است.


3- فاطمه وسطی، ملقب به (ستی فاطمه) که در اصفهان مدفون است.


4- فاطمه اخری، مشور به(خواهر امام) که در رشت مدفون است


*- دقت کنیم که تمامی دختران فاضله و مشهور ایشان (همچون پسران‌شان مشهور ایشان که به امام‌زادگان مشهور هستند) در ایران مدفون می‌باشند. حتی باکو آن موقع در محدوده ایران بود. همین امر از سویی حاکی از شرایط اختناق آن دوران و از سویی دیگر حاکی از رسالت‌ها و مأموریت‌ها آنان در این مهاجرت‌های می‌باشد.


چرا ازدواج نکردند؟
*- در میان مورخین فقط یعقوبی نوشته است که امام (ع) دستور داده بودند که ازدواج نکنند و البته این نقل، نه با عقل انطباق دارد و نه با وحی و نه با سیره و سنت اهل عصمت علیهم‌السلام که عین وحی و عقل است.


*- تنها وصیت قطعی و مستند امام موسی کاظم علیه السلام در مورد ازدواج دختران‌شان مبنی بر این است که پس از من (به عنوان پدر)، مادران یا برادران آنها، عموها یا سلاطین و ...، حق ندارند آنها را به ازدواج کسی در بیاورند، مگر با اجازه‌ی امام علی بن موسی بن الرضا علیه‌السلام. یعنی تأکید و تصریح کردند که جانشین من ایشان است و قیم اولادم نیز امام بعدی است و نه دیگران.


*- ازدواج همیشه به دلیل خواستگار مناسب صورت نمی‌گیرد که دلیل عدم ازدواج نیز همیشه نبود یا کمبود خواستگار مناسب باشد. لذا دلایل بسیاری می‌تواند مانع از اقدام به ازدواج گردد - امروزه نیز همین طور است.


به عنوان مثال در مورد ایشان: حضرت معصومه علیهاالسلام در سن 28 سالگی به شهادت رسیدند و معلوم است که دختران دیگر از ایشان کوچک‌تر بوده‌اند.


از این رو، تمام دوران زندگی کوتاه آنان، به خاطر جو اختناق - که البته سبب ترس همگان از نزدیک شدن به این خانواده، چه رسد به ازدواج با دختران امام (ع) را در دل‌ها انداخته بود - همراه با دوران‌های دوری پدر، زندان و شکنجه‌ی پدر - شهادت پدر - بلافاصله هجرت دادن و غربت امام رضا علیه‌السلام و دوری از مدینه - شهادت امام رضا علیه‌السلام ... و بالاخره فرارها و هجرت‌های دائم فرزندان بوده است؛ چنان چه قبور دختران و اکثر امامزادگان از ایشان، دال بر مدعا می‌باشد. بدیهی است که در چنین شرایطی نه کسی به فکر ازدواج می‌افتد و نه اصلاً کسی مایل به ازدواج آنان است و نه خودشان ازدواج می‌کنند.

 

منبع: aviny.com

 

 





      

 

دانستنی هایی راجع به زندگی امام موسی کاظم (ع)

 

میلاد امام موسی کاظم,امام موسی کاظم(ع)

دانستنی هایی راجع به زندگی امام موسی کاظم

 

چگونه امام موسی کاظم (ع) که همیشه در زندان بودند، این همه فرزند داشتند؟ چرا هیچ یک از دختران ایشان ازدواج نکردند؟ آیا می‌توان گفت: بین این همه سادات کفوی برای آنها نبود؟

 

پیش از پاسخ، باید به چند نکته مهم توجه شود:


اول آن که: همان‌گونه که همگان شاهدند، بحث پیرامون ازدواج‌های معصومین علیهم‌السلام، مدتی است که رواج شدیدی یافته است! البته مطالعات تاریخی بسیار خوب، لازم و مفید است، اما وقتی موضوعی چون ازدواج، محور هر بحث یا حتی بهانه‌ برای ایجاد و القای شبهه و وارد کردن ایراد به آنها می‌گردد، جای تأمل دارد، که چرا؟!


به نظر نگارنده، این مقوله، پس از انتشار کتاب "سلمان رشدی"، که در آن فقط به مباحث ازدواج یا جنسیتی، آن هم با دروغ، تهمت، افترا، تحریف و ... همراه بود، رواج یافت. خب، بالاخره یک سیاست تبلیغاتی انگلیسی بوده و هست. سعی دشمنان بر این است که نگاه مسلمانان و هر پژوهشگر دیگری، به روابط شخصی و حتی جنسیتی آنان باشد و نه به وحی، عقل، درایت، دعوت و منطق آنان.


دوم: تجرد، ازدواج، طلاق، نامگذاری، صالح بودن یا نبودن فرزندان و این قبیل امور شخصی، هیچ ارتباطی به اصل دعوت انبیا و اولیای الهی ندارد و سبب اثبات یا ابطال هیچ یک از اصول عقلی نیز نمی‌گردد. به عنوان مثال: حقانیت نبوت و رسالت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، با ازدواج با بانوی بزرگ اسلام، حضرت خدیجه کبرا علیهاالسلام به اثبات نمی‌رسد که با ازدواج با عایشه یا دیگر همسران، ابطال گردد - حقانیت ولایت و امامت امام حسن مجتبی علیه‌السلام، با ازدواج با نفیله (امّ ولد) و یا رمله [که مادر قاسم بن حسن علیه السلام است] به اثبات نمی‌رسد که با ازدواج با جُعده که قاتلش شد، نفی گردد.


سوم: حتی ازدواج‌های ما نیز تماماً بر اساس انتخاب یا عشق و عاشقی نیست؛ چنان چه همه طلاق‌ها به خاطر خیانت و فساد و فحشا و ... نمی‌باشد و تجردها نیز همیشه به علت نبودن کفو یا خواستگار نیست، چه رسد نسبت به اهل عصمت علیهم‌السلام که شرایط بسیار ویژه‌ای داشتند و البته از روی حکمت، ضرورت، اجبار و ... ازدواج می‌کردند و نه از روی هوس.


کثرت فرزندان امام موسی بن جعفر علیه‌السلام:
اختلاف یا حتی تضادهای فاحش در اقوال تاریخی راجع به تعداد فرزندان پسر و دختر ایشان، حاکی از آن است که همه اقوال صحیح نمی‌باشد؛ اگر به اقوال توجه شود، مشاهده می‌شود که گاهی نام، کنیه و لقب یک فرزند، به عنوان سه فرزند جداگانه بیان شده است. وقتی برخی 27، برخی 37 و حتی برخی 59 فرزند بیان می‌دارند، معلوم می‌شود که بسیاری بر اقوال غیر مستند و ناموثق استناد کرده‌اند. اما در هر حال تردیدی نیست که تعداد فرزندان ایشان زیاد بوده است.


اما، ایشان تمام عمر را در زندان نبوده‌اند که پرسیده شود پس چگونه این تعداد فرزند داشته‌اند؟ بلکه در بین حبس‌ها، مدت‌ زمان‌هایی نیز آزاد بوده‌اند، اما تحت کنترل شدید. به همین دلیل شاهدیم که اغلب ازدواج‌های ایشان به صورت ازدواج موقت یا ازدواج با کنیزان صورت می‌پذیرفته است. البته باید توجه داشته باشیم که کثرت فرزندان ایشان نیز بر اساس همان حکمت می‌باشد. چنان چه ابن صباغ می‌گوید: برای هر یک از فرزندان امام کاظم علیه السلام، فضیلتی مشهور است. (حیات الامام الکاظم - علیه السلام - به نقل از الفصول المهمه، ص 256).


دختران امام موسی کاظم علیه‌السلام:
برای دختران آن حضرت نیز مانند پسران‌شان، تعداد متفاوتی ذکر شده است و همین نشان می‌دهد که تمامی آنان و تاریخچه زندگی آنان کاملاً و دقیقاً شناخته شده نمی‌باشند. اما در میان این دختران، چهار دختر کریمه، از همه مشهورتر می‌باشند که نام همه را "فاطمه" گذاشته‌اند، چنان چه امام حسین علیه‌السلام، همه فرزندان پسر را "علی" نامیدند. این چهار دختر عبارتند از:


1- فاطمه کبری، ملقب به حضرت معصومه علیهاالسلام که در قم مدفون است.


2- فاطمه صغری، ملقب به (بی‌بی هیبت) که در مدخل شهر باکو، در آذربایجان شوروی مدفون است.


3- فاطمه وسطی، ملقب به (ستی فاطمه) که در اصفهان مدفون است.


4- فاطمه اخری، مشور به(خواهر امام) که در رشت مدفون است


*- دقت کنیم که تمامی دختران فاضله و مشهور ایشان (همچون پسران‌شان مشهور ایشان که به امام‌زادگان مشهور هستند) در ایران مدفون می‌باشند. حتی باکو آن موقع در محدوده ایران بود. همین امر از سویی حاکی از شرایط اختناق آن دوران و از سویی دیگر حاکی از رسالت‌ها و مأموریت‌ها آنان در این مهاجرت‌های می‌باشد.


چرا ازدواج نکردند؟
*- در میان مورخین فقط یعقوبی نوشته است که امام (ع) دستور داده بودند که ازدواج نکنند و البته این نقل، نه با عقل انطباق دارد و نه با وحی و نه با سیره و سنت اهل عصمت علیهم‌السلام که عین وحی و عقل است.


*- تنها وصیت قطعی و مستند امام موسی کاظم علیه السلام در مورد ازدواج دختران‌شان مبنی بر این است که پس از من (به عنوان پدر)، مادران یا برادران آنها، عموها یا سلاطین و ...، حق ندارند آنها را به ازدواج کسی در بیاورند، مگر با اجازه‌ی امام علی بن موسی بن الرضا علیه‌السلام. یعنی تأکید و تصریح کردند که جانشین من ایشان است و قیم اولادم نیز امام بعدی است و نه دیگران.


*- ازدواج همیشه به دلیل خواستگار مناسب صورت نمی‌گیرد که دلیل عدم ازدواج نیز همیشه نبود یا کمبود خواستگار مناسب باشد. لذا دلایل بسیاری می‌تواند مانع از اقدام به ازدواج گردد - امروزه نیز همین طور است.


به عنوان مثال در مورد ایشان: حضرت معصومه علیهاالسلام در سن 28 سالگی به شهادت رسیدند و معلوم است که دختران دیگر از ایشان کوچک‌تر بوده‌اند.


از این رو، تمام دوران زندگی کوتاه آنان، به خاطر جو اختناق - که البته سبب ترس همگان از نزدیک شدن به این خانواده، چه رسد به ازدواج با دختران امام (ع) را در دل‌ها انداخته بود - همراه با دوران‌های دوری پدر، زندان و شکنجه‌ی پدر - شهادت پدر - بلافاصله هجرت دادن و غربت امام رضا علیه‌السلام و دوری از مدینه - شهادت امام رضا علیه‌السلام ... و بالاخره فرارها و هجرت‌های دائم فرزندان بوده است؛ چنان چه قبور دختران و اکثر امامزادگان از ایشان، دال بر مدعا می‌باشد. بدیهی است که در چنین شرایطی نه کسی به فکر ازدواج می‌افتد و نه اصلاً کسی مایل به ازدواج آنان است و نه خودشان ازدواج می‌کنند.

 

منبع: aviny.com

 

 





      

 

دعاهای قنوت نماز به توصیه قرآن

 

دعاهای قنوت در قرآن,اذکار قنوت

دعاهای زیبای قرآن برای قنوت نماز

 

آنچه می‌آید مجموعه‌ای از دعاهای زیبای قرآن است که از زبان پیامبران،‌ صالحان و مومنان و... از خداوند متعال خواسته شده است.

این ادعیه نجات‌بخش متضمن سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت انسان است که می‌تواند در هر موقعیتی خاصه در محراب عبادت، آذین لب‌ها و زینت‌بخش قنوت‌ نمازمان باشد.

دعاى براى پدر و مادر

رَبِّ اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ نوح آیه 26
پروردگارا! مرا، و پدر و مادرم را بیامرز

وَاغْفِرْ لِأَبِی إِنَّهُ کَانَ مِنَ الضَّالِّینَ شعرا آیه 86
و پدرم ( عمویم) را بیامرز، که او از گمراهان بود

رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ ابراهیم آیه 41
پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را، در آن روز که حساب برپا مى‏شود، بیامرز

رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا اسراء آیه 24
پروردگارا! همان‏گونه که آنها مرا در کوچکى تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده

 دعاى براى همسر

رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا فرقان آیه 74
پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنى چشم ما قرارده، و ما را براى پرهیزگاران پیشوا گردان

دعا براى برادر
رَبِّ اغْفِرْ لِی وَلأَخِی وَأَدْخِلْنَا فِی رَحْمَتِکَ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ اعراف آیه 151
پروردگارا! من و برادرم را بیامرز، و ما را در رحمت خود داخل فرما، و تو مهربانترین مهربانانى

 دعای مؤمنان در رابطه با مؤمنان دیگر
رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیم‏ [حشر / 10]

پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان بر ما پیشى گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینه‏اى نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو مهربان و رحیمى‏

 دعای بندگان خاص خدای رحمان
رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراما إِنَّها ساءَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقاما [فرقان / 65 و 66]
پروردگارا! عذاب جهنم را از ما بر طرف گردان که عذابش سخت و شدید و پر دوام است‏ چرا که جهنم بد جایگاه و بد محل اقامتى است‏

 دعای پرهیزکاران
رَبَّنا إِنَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النَّار ( آل عمران/ 16 )
پروردگارا! براستى که ما ایمان آورده ‏ایم، پس گناهان ما را ببخش و ما را از عذاب آتش حفظ فرما.

 دعا برای نعمت دنیوی و رحمت اخروی
رَبَّنا اتِنا فِی الدُّنْیا وَ مالَهُ فِی‌الاخِرَهِ منْ خَلاقٍ. (بقرة/200)
پرودگارا  در دنیا رحمت و نعمت به ما عنایت کن هر که از رحمت تو محروم شد در آخرت بهره ندارد.
 
دعا برای دور کردن انسانهای بدکار
رَبَّنا اتِهِمْ ضِعْفَینِ مِنَ الْعَذابِ وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً کَبیراً.(احزاب/68)
پروردگار ما، آنها که ما را گمراه نمودند عذاب آنها را دو چندان کن و از نعمتهای خود محروم ابدی فرما.

دعا برای آسان شدن کارهاى سخت
 وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی (طه آیه 26)
و کارم رابرایم آسان گردان
 
آرزوى بهتر از آنچه از دسته رفته
عَسَى رَبُّنَا أَن یُبْدِلَنَا خَیْرًا مِّنْهَا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا رَاغِبُونَ (قلم آیه 33)
امیدواریم پروردگارمان (ما را ببخشد و) بهتر از آن به جاى آن به ما بدهد، چرا که ما به او علاقه‏مندیم!

 دعای برای فزونی رحمت و گسترش عقل
رَبَّنا اتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً وَهَیَّیْ لَنا مِنْ اَمْرِنا رَشَدًا(الکهف/10)
پروردگارا ما، از جانب خود بر ما رحمتی فرست و برای رشد عقلی ما وسایل هدایت و ارشاد آمده فرما.
 
استعاذه
رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ / وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحْضُرُونِ مؤ منون آیات 97 و 98
پروردگارا! از وسوسه‏هاى شیاطین به تو پناه مى‏برم / و از اینکه آنان نزد من حاضر شوند (نیز) -اى پروردگار من- به تو پناه مى‏برم!

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (1) مِن شَرِّ مَا خَلَقَ (2) وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ

إِذَا وَقَبَ (3) وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ (4) وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (5)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر بگو: پناه مى‏برم به پروردگار سپیده صبح، (1) از شر تمام آنچه آفریده است؛ (2) و از شر هر موجود شرور هنگامى که شبانه وارد مى‏شود؛ (3) و از شر آنها که با افسون در گره‏ها مى‏دمند (و هر تصمیمى را سست مى‏کنند)؛ (4) و از شر هر حسودى هنگامى که حسد مى‏ورزد! (5)

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (1) مَلِکِ النَّاسِ (2) إِلَهِ النَّاسِ (3) مِن شَرِّ

الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ (4) الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ (5) مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ (6)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر بگو: پناه مى‏برم به پروردگار مردم، (1) به مالک و حاکم مردم، (2) به (خدا و) معبود مردم، (3) از شر وسوسه‏گر پنهانکار، (4) که در درون سینه انسانها وسوسه مى‏کند، (5) خواه از جن باشد یا از انسان! (6)

رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ هود آیه 47
پروردگارا! من به تو پناه مى‏برم که از تو چیزى بخواهم که از آن آگاهى ندارم

 تفویض
أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ (غافر/44)
من کار خود را به خدا واگذارم که خداوند نسبت به بندگانش بیناست

 دعا براى آغاز کارها
بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ هود (هود/41)
به نام خدا بر آن سوار شوید! و هنگام حرکت و توقف کشتى، یاد او کنید، که پروردگارم آمرزنده و مهربان است

رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا (اسراء/80)
پروردگارا! مرا (در هر کار،) با صداقت وارد کن، و با صداقت خارج ساز! و از سوى خود، حجتى یارى کننده برایم قرار ده!

دعاهای قنوت در قرآن,اذکار قنوت

ذکر قنوت نماز

 

  دعا پیروزى بر کافران
أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ (قمر/10)
من مغلوب (این قوم طغیانگر) شده‏ام، انتقام مرا از آنها بگیر

رَبِّ انصُرْنِی بِمَا کَذَّبُونِ مؤمنون (مؤمنون/26)
پروردگارا! مرا در برابر تکذیبهاى آنان یارى کن

رَبِّ انصُرْنِی عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ (عنکبوت/30)
پروردگارا! مرا در برابر این قوم تبهکار یارى فرما!

وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ (البقرة/250)
و ما را بر جمعیت کافران، پیروز بگردان

أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ (البقرة/286)
تو مولا و سرپرست مایى، پس ما را بر جمعیت کافران، پیروز گردان

 دعا پیشواى متقین شویم
وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا (الفرقان/74)
و ما را براى پرهیزگاران پیشوا گردان

رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَهِ وَمِن ذُرِّیَّتِی (الإبراهیم/40)
پروردگارا: مرا برپا کننده نماز قرار ده، و از فرزندانم (نیز چنین فرما)

 ذکر تسبیح الهى
سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ (الزخرف/13)
پاک و منزه است کسى که این را مسخر ما ساخت، وگرنه ما توانایى تسخیر آن را نداشتیم؛

سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ (الأعراف/5)
منزه است پروردگار ما، مسلما ما ظالم بودیم

لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ (الأنبیاء/87)
«(خداوندا!) جز تو معبودى نیست! منزهى تو! من از ستمکاران بودم! »

سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ (الأعراف/143)
خداوندا! منزهى تو (از اینکه با چشم تو را ببینم)! من به سوى تو بازگشتم! و من نخستین مؤمنانم!

سُبْحَانَکَ أَنتَ وَلِیُّنَا مِن دُونِهِم (سبأ/41)
منزهى (از اینکه همتایى داشته باشى)! تنها تو ولى مائى

رَبَّنَا افْتَحْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَیْرُ الْفَاتِحِینَ (الأعراف/89)
 
نیکی در دنیا و آخرت
رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار ( بقرة / 201 )
پروردگارا! در دنیا به ما نیکى عطا کن و در آخرت نیز نیکى مرحمت فرما و ما را از عذاب آتش نگهدار.


رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلاَّ نَفْسِی وَأَخِی فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ (المائدة/25)
پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم را دارم، میان ما و این جمعیت گنهکار، جدایى بیفکن

 دعای زیاد شدن علم
رَبِّ زِدْنی‏ عِلْما ( سوره طه آیه 114 )
پروردگارا! علم مرا زیاد کن.
 
دعاى براى فرزندان و نوادگان
رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ (صافات/100)
پروردگارا! به من از صالحان ( فرزندان صالح) ببخش

رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّهً مُّسْلِمَهً لَّکَ (بقرة/128)
پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده! و از دودمان ما، امتى که تسلیم فرمانت باشند

رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ الصَّلاَهَ


رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَهِ وَمِن ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاء (الإبراهیم/40)

پروردگارا: مرا برپا کننده نماز قرار ده، و از فرزندانم (نیز چنین فرما)، پروردگارا: دعاى مرا بپذیر

رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیةً طَیبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ(آل عمران/38)
«خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزه‌ای (نیز) به من عطا فرما، که تو دعا را می‌شنوی!»

رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا (الفرقان/74)
پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنى چشم ما قرارده، و ما را براى پرهیزگاران پیشوا گردان

  وَزَکَرِیا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِی فَرْدًا وَأَنْتَ خَیرُ الْوَارِثِینَ(الأنبیاء/89)
و زکریا را (به یاد آور) در آن هنگام که پروردگارش را خواند (و عرض کرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندی به من عطا کن)؛ و تو بهترین وارثانی!»

وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی (الأحقاف/15)
و فرزندان مرا صالح گردان.

 

منبع:tebyan.net

 

 





      

 

دعای علقمه

 

متن دعای علقمه,ترجمه دعای علقمه

دعای علقمه

دعای عَلْقَمه دعایی است که پس از زیارت عاشورا خوانده می‌شود.بعضی از محققان دعای علقمه را «دعای صفوان معروف به دعای علقمه» گفته‌اند و بعضی بدون نسبت دادن به راوی، آن را دعای بعد از زیارت عاشورا نامیده‌اند.

دعای عَلْقَمه دعایی است که پس از زیارت عاشورا خوانده می‌شود. این دعا را صفوان بن مهران از امام صادق(ع) نقل می‌کند؛ اما از آنجا که در پی حدیث زیارت عاشورا که راوی‌اش علقمه است آمده، به نام «دعای علقمه» مشهور شده است. بعضی نیز آن را دعای بعد از زیارت عاشورا نامیده‌اند.این دعا را شیخ طوسی در مصباح المتهجد نقل کرده و محتوای آن، بیان مقام و فضیلت امامان(ع) است. این دعا در کتاب مفاتیح الجنان بعد از دعای زیارت عاشورا آمده است. 

وجه نامگذاری دعای علقمه
بعضی از محققان این دعا را «دعای صفوان معروف به دعای علقمه» گفته‌اند و بعضی بدون نسبت دادن به راوی، آن را دعای بعد از زیارت عاشورا نامیده‌اند. به هر حال این دعا چون در پی حدیث زیارت عاشورا که راوی آن علقمه است آمده، به «دعای علقمه» شهرت یافته است.[1]


مضامین دعای علقمه
دعای علقمه مشتمل بر معانی بلند و جامع حوایج دنیوی و اخروی به خصوص تولی و تبری است. خواننده در ابتدای این دعا، خداوند را با صفاتی یاد می‌کند، بعد خداوند را به پنج تن قسم می‌دهد و به خداوند توسل می‌جوید و ائمه را شفیع قرار می‌دهد. دعای علقمه مقام و فضیلت ائمه را بیان می‌کند و شخص مؤمن از خداوند می‌خواهد که به پیامبر(ص) و آل او صلوات بفرستد، حاجاتش را بر آورده سازد، از شر دشمنان نجات دهد،این زیارت را آخرین زیارت قرار ندهد و بین او و اهل بیت(ع) جدایی نیندازد.

منبع دعای علقمه
این دعا را شیخ طوسی در کتاب مصباح المتهجد آورده است.[2] در این کتاب آمده است چون صفوان بن مهران بعد از خواندن زیارت عاشورا دعای «یا الله یا الله یا الله، یا مجیب دعوة المضطرین...» را خواند، سیف بن عمیره گوید از صفوان سؤال کردم و گفتم علقمه بن محمد این دعا را برای ما از حضرت باقر(ع) روایت نکرد، بلکه همان زیارت (زیارت عاشورا) را حدیث کرد. صفوان گفت که با امام صادق(ع) به این مکان وارد شدم، پس بجا آورد مثل آنچه را که ما بجا آوردیم در زیارت، و دعا کرد به این دعا هنگام وداع بعد از اینکه دو رکعت نماز گذاشت، چنان‌که ما نماز گذاشتیم و وداع کرد چنان‌که ما وداع کردیم.

پس صفوان گفت که حضرت صادق(ع) به من فرمود که مواظب باش این زیارت را و بخوان این دعا را و زیارت کن به آن. پس به‌درستی که من ضامنم بر خدا برای هر که زیارت کند به این زیارت و دعا کند به این دعا از نزدیک یا دور اینکه زیارتش مقبول شود و سعیش مشکور و سلامش به آن حضرت برسد و محجوب نماند و حاجت او قضا شود از جانب خدای تعالی به هر مرتبه که خواهد برسد و او را نومید برنگرداند.

ای صفوان یافتم این زیارت را به این ضمان از پدرم و پدرم از پدرش علی بن الحسین(ع) به همین ضمان و او از حسین(ع) به همین ضمان و حسین(ع) از برادرش حسن(ع) به همین ضمان و حسن از پدرش امیر المؤمنین(ع) با همین ضمان و امیر المؤمنین(ع) از رسول خدا(ص) با همین ضمان و رسول خدا(ص) از جبرئیل با همین ضمان و جبرئیل از خدای تعالی با همین ضمان و به تحقیق که خداوند عز و جل قسم خورده به ذات مقدس خود که هر که زیارت کند حسین(ع) را به این زیارت از نزدیک یا دور و دعا کند به این دعا قبول می‌کنم از او زیارت او را و می‌پذیرم از او خواهش او را به هر قدر که باشد و می‌دهم مسئلتش را پس بازنگردد از حضرت من با ناامیدی و خسار و بازش گردانم با چشم روشن به برآوردن حاجت و فوز به جنت و آزادی از دوزخ و قبول کنم شفاعت او را در حق هر کس که شفاعت کند.

حضرت فرماید جز دشمن ما اهل بیت(ع) که در حق او قبول نشود، قسم خورده حق تعالی به این بر ذات اقدسش و گواه گرفته ما را بر آنچه که گواهی دادند به آن ملائکه ملکوت او پس جبرئیل گفت: یا رسول الله خدا فرستاده مرا به سوی تو به جهت سرور و بشارت تو و شادی و بشارت علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان از اولاد تو علیهم السلام تا روز قیامت پس مستمر و پاینده باد مسرت تو و مسرت علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان علیهم السلام و شیعه شما تا روز رستاخیز پس صفوان گفت که حضرت صادق(ع) به من فرمود‌ای صفوان هر گاه روی داد از برای تو به سوی خدای عز و جل حاجتی، پس زیارت کن به این زیارت از هر مکانی که بوده باشی و بخوان این دعا را و بخواه از پروردگار خود حاجتت را که برآورده شود از خدا و خدا خلاف نخواهد فرمود وعده خود را بر رسول خود به جود و امتنان خویش و الحمد لله.[3] 

 متن دعای علقمه,ترجمه دعای علقمه

دعای علقمه با ترجمه

 

 علقمه گفت: حضرت باقر علیه السّلام فرمود: اگر بتوانى آن حضرت را هر روز به این زیارت در خانه خود زیارت کنى زیارت کن، که تمام این ثوابها براى تو خواهد بود.


محمّد بن خالد طیالسى از سیف بن عمیره روایت کرده: با صفوان بن مهران و جمعی دیگر از اصحاب خودمان به سوى نجف بیرون رفتیم - پس از خروج حضرت صادق علیه السّلام از حیره به جانب مدینه - زمانیکه از زیارت امیر مؤمنان فارغ شدیم، صفوان صورت خود را به جانب مشهد ابا عبد اللّه گردانید، آنگاه به ما گفت: از نزد سر مقدّس امیر مؤمنان، حسین علیه السّلام را زیارت کنید، که از اینجا امام صادق علیه السّلام ایما و اشاره کرد، به سلام بر آن حضرت و من در آن وقت خدمت آن حضرت بودم.


سیف گفت: صفوان همان زیارتى را خواند، که علقمة بن محمّد حضرمى از امام باقر علیه السّلام در روز عاشورا روایت کرده بود، سپس دو رکعت نماز نزد سر امیر مؤمنان علیه السّلام بجا آورد، و پس از آن نماز، امیر مؤمنان علیه السّلام را وداع کرد و اشاره کرد به جانب قبر امام حسین علیه السّلام درحالیکه روى خود را به جانب او کرده بود و پس از زیارت او وداع گفت، و از جمله دعاهایى که بعد از نماز خواندن این بود:


یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّینَ یَا کَاشِفَ کُرَبِ الْمَکْرُوبِینَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ یَا صَرِیخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ [وَ] یَا مَنْ هُوَ أَقْرَبُ إِلَیَّ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ [وَ] یَا مَنْ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ [وَ] یَا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى وَ بِالْأُفِقِ الْمُبِینِ [وَ] یَا مَنْ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى [وَ] یَا مَنْ یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ مَا تُخْفِی الصُّدُورُ [وَ] یَا مَنْ لا یَخْفَى عَلَیْهِ خَافِیَةٌ یَا مَنْ لا تَشْتَبِهُ عَلَیْهِ الْأَصْوَاتُ [وَ] یَا مَنْ لا تُغَلِّطُهُ [تُغَلِّظُهُ ] الْحَاجَاتُ [وَ] یَا مَنْ لا یُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ یَا مُدْرِکَ کُلِّ فَوْتٍ [وَ] یَا جَامِعَ کُلِّ شَمْلٍ [وَ] یَا بَارِئَ النُّفُوسِ بَعْدَ الْمَوْتِ یَا مَنْ هُوَ کُلَّ یَوْمٍ فِی شَأْنٍ یَا قَاضِیَ الْحَاجَاتِ یَا مُنَفِّسَ الْکُرُبَاتِ یَا مُعْطِیَ السُّؤْلاتِ یَا وَلِیَّ الرَّغَبَاتِ،


اى خدا، اى خدا، اى پاسخ دهنده خواسته بیچارگان، اى برطرف کننده اندوه اندوه گینان، اى فریادرس داخواهان، اى دادرس دادجویان، اى آن که به من از رگ گردن نزدیک تر است، اى آن که میان شخص و دلش پرده میشود، اى آن که بر دیدگاه برتر است، و بر سپهبد روش، اى آن که بخشنده و مهربان است، و بر حکومت کشور هستى استیلا دارد، اى آن که خیانت چشم ها، و آنچه را سینه ها پنهان کنند مى داند، اى آن که هیچ پوشیده اى بر او مخفى نیست، اى آن که صداها بر او مشتبه نشود، اى آن که نیازمندی ها، او را به اشتباه نیندازند اى آن که اصرار اصرارکنندگان او را به ستوه نیاورد، اى دریابنده هر از دست رفته، اى گردآورنده هر پراکنده، اى آفریننده جان ها پس از مرگ، اى آن که هر روز در کارى است، اى برآورنده حاجات، اى بیرون آورنده غم ها از دل ها، اى بخشنده خواهش ها، اى سرپرست رغبتها،


یَا کَافِیَ الْمُهِمَّاتِ یَا مَنْ یَکْفِی مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ لا یَکْفِی مِنْهُ شَیْ ءٌ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ عَلَیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ بِحَقِّ فَاطِمَةَ بِنْتِ نَبِیِّکَ وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَإِنِّی بِهِمْ أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ فِی مَقَامِی هَذَا وَ بِهِمْ أَتَوَسَّلُ وَ بِهِمْ أَتَشَفَّعُ إِلَیْکَ وَ بِحَقِّهِمْ أَسْأَلُکَ وَ أُقْسِمُ وَ أَعْزِمُ عَلَیْکَ وَ بِالشَّأْنِ الَّذِی لَهُمْ عِنْدَکَ وَ بِالْقَدْرِ الَّذِی لَهُمْ عِنْدَکَ وَ بِالَّذِی فَضَّلْتَهُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ وَ بِاسْمِکَ الَّذِی جَعَلْتَهُ عِنْدَهُمْ وَ بِهِ خَصَصْتَهُمْ دُونَ الْعَالَمِینَ وَ بِهِ أَبَنْتَهُمْ وَ أَبَنْتَ فَضْلَهُمْ مِنْ فَضْلِ الْعَالَمِینَ حَتَّى فَاقَ فَضْلُهُمْ فَضْلَ الْعَالَمِینَ جَمِیعا أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَکْشِفَ عَنِّی غَمِّی وَ هَمِّی وَ کَرْبِی وَ تَکْفِیَنِی الْمُهِمَّ مِنْ أُمُورِی وَ تَقْضِیَ عَنِّی دَیْنِی وَ تُجِیرَنِی مِنَ الْفَقْرِ وَ تُجِیرَنِی مِنَ الْفَاقَةِ وَ تُغْنِیَنِی عَنِ الْمَسْأَلَةِ إِلَى الْمَخْلُوقِینَ،


اى کفایت کننده امور مهمّ، اى آن که از هرچیز کفایت کند، و کفایت نکند از او چیزى در آسمان ها و زمین، از تو درخواست میکنم به حق محمّد خاتم پیامبران، و على امیر مؤمنان و به حق فاطمه دختر پیامبرت، و به حق حسین و حسین، من در این جایگاه به وسیله آنان به تو توجه میکنم و به ایشان متوسّل مى شوم، و به آنان به درگاهت شفاعت میخواهم، و به حق آنان از تو درخواست مى کنم و سوگند میخورم و تو را سوگند میدهم و به شأنى که براى آنان نزد توست، و به حق قدرى که براى آنان پیش تو است، و به آنچه آنان را بر جهانیان برترى دادى، و به حق نامت که آن را نزد آنان قرار دادى، و از میان جهانیان، آنان را به آن نام اختصاص دادى، و به آن نام وجودشان و فضلشان را از فضل جهانیان آشکار نمودى، تا فضل آنان بر فضل همه جهانیان برترى گرفت، از تو میخواهم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى، و غم و نگرانى و گرفتاریم را برطرف کنى، و مرا از مهمّ امورم کفایت نمایی و قرضم را ادا کنى، و از تهیدستى و درماندگى پناهم دهى، و از درخواست نمودن از مخلوقات بینیازم نمایى،


وَ تَکْفِیَنِی هَمَّ مَنْ أَخَافُ هَمَّهُ وَ عُسْرَ مَنْ أَخَافُ عُسْرَهُ وَ حُزُونَةَ مَنْ أَخَافُ حُزُونَتَهُ وَ شَرَّ مَنْ [مَا] أَخَافُ شَرَّهُ وَ مَکْرَ مَنْ أَخَافُ مَکْرَهُ وَ بَغْیَ مَنْ أَخَافُ بَغْیَهُ وَ جَوْرَ مَنْ أَخَافُ جَوْرَهُ وَ سُلْطَانَ مَنْ أَخَافُ سُلْطَانَهُ وَ کَیْدَ مَنْ أَخَافُ کَیْدَهُ وَ مَقْدُرَةَ مَنْ أَخَافُ [بَلاءَ] مَقْدُرَتَهُ عَلَیَّ وَ تَرُدَّ عَنِّی کَیْدَ الْکَیَدَةِ وَ مَکْرَ الْمَکَرَةِ اللَّهُمَّ مَنْ أَرَادَنِی فَأَرِدْهُ وَ مَنْ کَادَنِی فَکِدْهُ وَ اصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُ وَ مَکْرَهُ وَ بَأْسَهُ وَ أَمَانِیَّهُ وَ امْنَعْهُ عَنِّی کَیْفَ شِئْتَ وَ أَنَّى شِئْتَ اللَّهُمَّ اشْغَلْهُ عَنِّی بِفَقْرٍ لا تَجْبُرُهُ وَ بِبَلاءٍ لا تَسْتُرُهُ وَ بِفَاقَةٍ لا تَسُدُّهَا وَ بِسُقْمٍ لا تُعَافِیهِ وَ ذُلٍّ لا تُعِزُّهُ وَ بِمَسْکَنَةٍ لا تَجْبُرُهَا اللَّهُمَّ اضْرِبْ بِالذُّلِّ نَصْبَ عَیْنَیْهِ وَ أَدْخِلْ عَلَیْهِ الْفَقْرَ فِی مَنْزِلِهِ،


و از من کفایت کنى اندوه کسى را که از اندوهش میترسم، و دشوارى کسى را که از دشوارى هراس دارم، و ناهموارى کسى را که از ناهمواریش بیم دارم، و شر کسى که از شرش مى ترسم، و فریب کسیکه از فریبش وحشت دارم، و تجاوز کسیکه از تجاوزش بیم دارم، و بى عدالتى کسیکه از بى عدالتى اش میترسم، و سلطه کسیکه از سلطه کسیکه از سلطه اش وحشت دارم، و نقشه کسیکه از نقشه اش بیم دارم، و قدرت کسی که از قدرتش به خود مى ترسم، و از تو میخواهم که بد اندیشى بد اندیشان مکر مکّاران را امن بگردانی خدایا هرکه قصد من کرده قصدش کن، و هرکه درباره من بداندیشى کرد، در حقش بداندیشى کن، و از من حیله و نیرنگ و نیرو و آرزویش را بازگردان، و او را از من بازدار هرگونه که خواهى، و هر کجا که خواهى، خدایا او را از من سرگرم کن به فقرى که جبرانش نکنى، و به بلایى که نپوشانى اش، و به نیازى که سدّش نکنى، و به دردى که عافیتش ندهى، و ذلّتى که عزیزش ننمایى، و مسکنتى که جبرانش نفرمایى.


خدایا بزن خوارى رادر برابر دو چشمش، و وارد کن تهیدستى را بر او در منزلش،


وَ الْعِلَّةَ وَ السُّقْمَ فِی بَدَنِهِ حَتَّى تَشْغَلَهُ عَنِّی بِشُغْلٍ شَاغِلٍ لا فَرَاغَ لَهُ وَ أَنْسِهِ ذِکْرِی کَمَا أَنْسَیْتَهُ ذِکْرَکَ وَ خُذْ عَنِّی بِسَمْعِهِ وَ بَصَرِهِ وَ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ وَ رِجْلِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَمِیعِ جَوَارِحِهِ وَ أَدْخِلْ عَلَیْهِ فِی جَمِیعِ ذَلِکَ السُّقْمَ وَ لا تَشْفِهِ حَتَّى تَجْعَلَ ذَلِکَ لَهُ شُغْلا شَاغِلا بِهِ عَنِّی وَ عَنْ ذِکْرِی وَ اکْفِنِی یَا کَافِیَ مَا لا یَکْفِی سِوَاکَ فَإِنَّکَ الْکَافِی لا کَافِیَ سِوَاکَ وَ مُفَرِّجٌ لا مُفَرِّجَ سِوَاکَ وَ مُغِیثٌ لا مُغِیثَ سِوَاکَ وَ جَارٌ لا جَارَ سِوَاکَ خَابَ مَنْ کَانَ جَارُهُ سِوَاکَ وَ مُغِیثُهُ سِوَاکَ وَ مَفْزَعُهُ إِلَى سِوَاکَ وَ مَهْرَبُهُ [إِلَى سِوَاکَ ] وَ مَلْجَؤُهُ إِلَى غَیْرِکَ [سِوَاکَ ] وَ مَنْجَاهُ مِنْ مَخْلُوقٍ غَیْرِکَ فَأَنْتَ ثِقَتِی وَ رَجَائِی وَ مَفْزَعِی وَ مَهْرَبِی وَ مَلْجَئِی وَ مَنْجَایَ،


و بیمارى و درد را در بدنش، تا او را از من سرگرم کننده اى که فراغتى برایش نباشد، و یاد مرا از یادش ببر، همچنان که یاد خودت را از یادش بردى و نگاهدار از من گوش و چشم و زبان و دست و پا و قلب و همه اعضایش را، و در همه آنها بر او بیمارى وارد کن، و شفایش مده، تا آن را قرار دهی براى او سرگرمى سرگرم کننده اى، از من و یاد من، و کفایت کن اى کفایت کننده، آنچه را که غیر تو کفایت نکند، به درستى که تویى کفایت کننده اى که کفایت کننده اى جز تو نیست، و گشاینده اى جز تو نیست، و پناه دهنده اى جز تو نیست نومید گشت کسى که پناه دهنده اش جز تو، و فریادرسش جز تو، و پناه گاهش جز تو، و گریزگاهش جز تو، و ملجأش جز تو، و جاى نجاتش از مخلوق غیر توست، پس تویى آرامش و امیدم، و پناهگاه و گریزگاهم و ملجأ و جاى نجاتم،


فَبِکَ أَسْتَفْتِحُ وَ بِکَ أَسْتَنْجِحُ وَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ وَ أَتَوَسَّلُ وَ أَتَشَفَّعُ فَأَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ فَلَکَ الْحَمْدُ وَ لَکَ الشُّکْرُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ فَأَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَکْشِفَ عَنِّی غَمِّی وَ هَمِّی وَ کَرْبِی فِی مَقَامِی هَذَا کَمَا کَشَفْتَ عَنْ نَبِیِّکَ هَمَّهُ وَ غَمَّهُ وَ کَرْبَهُ وَ کَفَیْتَهُ هَوْلَ عَدُوِّهِ فَاکْشِفْ عَنِّی کَمَا کَشَفْتَ عَنْهُ وَ فَرِّجْ عَنِّی کَمَا فَرَّجْتَ عَنْهُ وَ اکْفِنِی کَمَا کَفَیْتَهُ [وَ اصْرِفْ عَنِّی ] هَوْلَ مَا أَخَافُ هَوْلَهُ وَ مَئُونَةَ مَا أَخَافُ مَئُونَتَهُ وَ هَمَّ مَا أَخَافُ هَمَّهُ بِلا مَئُونَةٍ عَلَى نَفْسِی مِنْ ذَلِکَ وَ اصْرِفْنِی بِقَضَاءِ حَوَائِجِی وَ کِفَایَةِ مَا أَهَمَّنِی هَمُّهُ مِنْ أَمْرِ آخِرَتِی وَ دُنْیَایَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ [وَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ] عَلَیْکَ [عَلَیْکُمَا] مِنِّی سَلامُ اللَّهِ أَبَدا [مَا بَقِیتُ ] وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ،


به تو گشایش میخواهم، و به تو رستگارى میجویم، و به محمّد و خاندان محمّد سوى تو رو میکنم، و متوسّل میشوم، و شفاعت میخواهم، اى خدا، اى خدا، اى خدا، سپاس و شکر تو راست، شکایت تنها به سوى توست، و تویى که به یارى خواسته شده اى، از تو میخواهم اى خدا، اى خدا، اى خدا، به حق محمّد و خاندان محمّد، که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستى، و غم و نگرانى و اندوه شدید مرا در این حالت برطرف کنى، همچنان که از پیامبرت نگرانى و غم و اندوه را برطرف نمودى، و او را از هراس دشمنش کفایت کردی از من برطرف کن همچنان که از او برطرف نمودى، و از من بگشاى همچنان که از او گشودى، و مرا کفایت کن همچنان که او را کفایت کردى از من برگردان هراس آنچه را که از هراسش می ترسم، و هزینه آنچه را که از هزینه اش میترسم، و نگرانى آنچه را که از نگرانى اش بیم دارم، بدون هیچ زحمتى از این بابت بر هستی ام، و مرا بازگردان به برآوردن حاجاتم، و کفایت آنچه مرا نگران کرده، نگرانى اش از کار آخرت و دنیایم، اى امیر مومنان و اى ابا عبد اللّه، بر شما از جانب من سلام خدا همیشه تا هستم و تا شب و روز هست،


وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیَارَتِکُمَا وَ لا فَرَّقَ اللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمَا اللَّهُمَّ أَحْیِنِی حَیَاةَ مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ أَمِتْنِی مَمَاتَهُمْ وَ تَوَفَّنِی عَلَى مِلَّتِهِمْ وَ احْشُرْنِی فِی زُمْرَتِهِمْ وَ لا تُفَرِّقْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَدا فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَتَیْتُکُمَا زَائِرا وَ مُتَوَسِّلا إِلَى اللَّهِ رَبِّی وَ رَبِّکُمَا وَ مُتَوَجِّها إِلَیْهِ بِکُمَا وَ مُسْتَشْفِعا [بِکُمَا] إِلَى اللَّهِ [تَعَالَی] فِی حَاجَتِی هَذِهِ فَاشْفَعَا لِی فَإِنَّ لَکُمَا عِنْدَ اللَّهِ الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ وَ الْجَاهَ الْوَجِیهَ وَ الْمَنْزِلَ الرَّفِیعَ وَ الْوَسِیلَةَ إِنِّی أَنْقَلِبُ عَنْکُمَا مُنْتَظِرا لِتَنَجُّزِ الْحَاجَةِ وَ قَضَائِهَا وَ نَجَاحِهَا مِنَ اللَّهِ بِشَفَاعَتِکُمَا لِی إِلَى اللَّهِ فِی ذَلِکَ فَلا أَخِیبُ وَ لا یَکُونُ مُنْقَلَبِی مُنْقَلَبا خَائِبا خَاسِرا بَلْ یَکُونُ مُنْقَلَبِی مُنْقَلَبا رَاجِحا [رَاجِیا] مُفْلِحا مُنْجِحا مُسْتَجَابا بِقَضَاءِ جَمِیعِ حَوَائِجِی [الْحَوَائِجِ ] وَ تَشَفَّعَا لِی إِلَى اللَّهِ انْقَلَبْتُ عَلَى مَا شَاءَ اللَّهُ ،


و خدا این زیارت را آخرین بار از زیارت شما قرار ندهد، و بین من و شما جدایى نیندازد، خدایا زنده بدار مرا چون زندگى محمّد و فرزندان او، و بمیران مرا چون مرگ آنان، و جانم را بگیر بر آیین ایشان، و محشور کن مرا در زمره آنان، و بین من و ایشان هیچگاه جدایى مینداز، حتى به اندازه چشم برهم زدنى در دنیا و آخرت.


اى امیر مؤمنان، و اى ابا عبد اللّه، به خاطر زیارتتان به جانب شما آمدم، و به خداى پروردگارم و پروردگارتان متوسّلم، و به وسیله شما متوجّه به سوى اویم، و به پیشگاه خدا به وسیله شما درباره این حاجتم خواستار شفاعتم، پس شما براى من شفاعت کنید، که براى شما نزد خدا مقام ستوده و منزلتى آبرومند و جایگاهى بلند و وسیله است، من از نزد شما باز میگردم، درحالیکه چشم به راه تحقق حاجت، و برآمدن و به انجام رسیدنش، از جانب خدا، به شفاعت شما به درگاه خدا براى خدا براى خود درباره آن هستم، پس ناامید نگردم و نمیباشد بازگشت گاهم نومیدانه و زیان کارانه، بلکه بازگشت گاهم بازگشتم بر آنچه خدا خواست.


وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ مُفَوِّضا أَمْرِی إِلَى اللَّهِ مُلْجِئا ظَهْرِی إِلَى اللَّهِ مُتَوَکِّلا عَلَى اللَّهِ وَ أَقُولُ حَسْبِیَ اللَّهُ وَ کَفَى سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ دَعَا لَیْسَ لِی وَرَاءَ اللَّهِ وَ وَرَاءَکُمْ یَا سَادَتِی مُنْتَهًى مَا شَاءَ رَبِّی کَانَ وَ مَا لَمْ یَشَأْ لَمْ یَکُنْ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ أَسْتَوْدِعُکُمَا اللَّهَ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی إِلَیْکُمَا انْصَرَفْتُ یَا سَیِّدِی یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَوْلایَ وَ أَنْتَ [أُبْتُ ] یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَا سَیِّدِی [وَ] سَلامِی عَلَیْکُمَا مُتَّصِلٌ مَا اتَّصَلَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ ،


در جنبش و نیرویى نیست مگر به خدا، واگذار کننده ام، کارم را به خدا، با تکیه دادنم به خدا، در حال توکّل بر خدا، و میگویم خدا مرا بس است و کافى است، میشنود خدا صداى کسى را که او را خواند، براى من وراى خدا و وراى شما ای سرورانم سرحدّى نیست، آنچه پروردگارم خواست شد، و آنچه نخواهد نمیشود، جنبش و نیرویى نیست جز به خدا شما را به خدا میسپارم، و خدا این زیارت را آخرین زیارت من از شما قرار ندهد، بازگشتم، اى آقاى من اى امیر مؤمنان و مولاى من، و تو اى ابا عبد اللّه اى سرور من و سلامم بر شما پیوسته باد، تا شب و روز پیوسته است،


وَاصِلٌ ذَلِکَ إِلَیْکُمَا غَیْرُ [غَیْرَ] مَحْجُوبٍ عَنْکُمَا سَلامِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ أَسْأَلُهُ بِحَقِّکُمَا أَنْ یَشَاءَ ذَلِکَ وَ یَفْعَلَ فَإِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ انْقَلَبْتُ یَا سَیِّدَیَّ عَنْکُمَا تَائِبا حَامِدا لِلَّهِ شَاکِرا رَاجِیا لِلْإِجَابَةِ غَیْرَ آیِسٍ وَ لا قَانِطٍ آئِبا عَائِدا رَاجِعا إِلَى زِیَارَتِکُمَا غَیْرَ رَاغِبٍ عَنْکُمَا وَ لا مِنْ [عَنْ ] زِیَارَتِکُمَا بَلْ رَاجِعٌ عَائِدٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ یَا سَادَتِی رَغِبْتُ إِلَیْکُمَا وَ إِلَى زِیَارَتِکُمَا بَعْدَ أَنْ زَهِدَ فِیکُمَا وَ فِی زِیَارَتِکُمَا أَهْلُ الدُّنْیَا فَلا خَیَّبَنِیَ اللَّهُ مَا [مِمَّا] رَجَوْتُ وَ مَا أَمَّلْتُ فِی زِیَارَتِکُمَا إِنَّهُ قَرِیبٌ مُجِیبٌ


این سلام به شما رسنده است، نه اینکه سلامم از شما پوشیده باشد اگر خدا خواهد، و از او میخواهم به حق شما اینکه بخواهد آن را و انجام دهد، زیرا او ستوده و بزرگوار است، اى دو سرورم از نزد شما بازگشتم، در حال توبه و سپاس براى خدا، و شکرگذارى و امیدوار به اجابت، بدون یأس و ناامیدى، درحالیکه بازگردنده و بازگشت کننده و رجوع کننده به سوى زیارت شمایم، نه روگردان از شما، و نه از زیارتتان، بلکه رجوع کننده و بازگشت کننده ام اگر خدا بخواهد، و جنبش و نیرویى نیست جز بخدا، اى آقایانم به سوى شما و زیارتتان رغبت نمودم، پس از آنکه اهل دنیا نسبت به شما و زیارتتان بى رغبت شدند، خدا مرا از آنچه در زیارت شما امید و آرزو کردم ناامید نسازد به درستى که او نزدیک و پاسخ دهنده است.

 

گردآوری:بخش مذهبی بیتوته

 

 fa.wikishia.net

erfan.ir

 

 





      

 

از دید اسلام مهمترین وظایف زن کدامند؟

 

وظایف زن نسبت به مرد,وظایف زن در مقابل مرد

مهمترین وظیفه زن، شوهردارى و تربیت فرزندانى صالح و سالم و کارآمد است

 

مهمترین وظیفه زن، شوهردارى و تربیت فرزندانى صالح و سالم و کارآمد است و هیچ کارى نباید این مسئله مهم را تحت الشعاع قرار دهد و انجام چنین مسئولیت بزرگى نیازمند به کسب اطلاعات لازم مى باشد چه اینکه بدون شناخت نسبت به مسائل تربیتى، اخلاقى و کسب مهارتهاى ارتباطى براى ایجاد روابط گرم و صمیمى با شوهر امکان پذیر نیست لذا هر کدام از زوجین با توجه با پیچیده شدن مسائل زندگى باید اطلاعات لازم را در این زمینه از طریق مطالعه کتاب هاى مفید، مجلات و دیدن فیلم هاى تربیتى به دست آورند و اگر زنان درس می خوانند باید رشته ی تحصیلی شان مرتبط با و ظایفشان باشد، و الا در امر تربیت فرزند و داشتن یک زندگى سالم و بانشاط با مشکلات جدى مواجه خواهند شد.


 نکته اى که توجه به آن ضرورى است اهمیت شوهر دارى، تربیت فرزندان و گرم نگه داشتن کانون خانواده است امروزه متأسفانه تبلیغات مسموم موجب کم اهمیت جلوه دادن فعالیت زنان در خانه است در حالیکه زیر بناى یک جامعه سالم و کارآمد خانواده است. اگر خانوده ها از استحکام خوبى برخوردار باشند و فرزندان که محصولات خانواده هستند در زمینه هاى گوناگون تربیت شوند و از رشد و بالندگى خوبى برخوردار باشند آنگاه جامعه با مشکلات کمترى مواجه خواهد شد و انجام چنین مسئولیت بزرگى بیشتر بر عهده زنان مى باشد چه اینکه از زمان انعقاد نطفه تا هنگام تولد و بعد از تولد تا دو سالگى کودک به صورت صد در صد وابسته به مادر مى باشد و نقش پدر بسیار کم است البته با بزرگ تر شدن کودک نقش پدر نیز بیشتر خواهد شد ولى هیچ گاه تا دوران بلوغ سهم پدر به اندازه مادر نمى باشد و این حاکى از اهمیت نقش مادر در تربیت فرزند مى باشد و این کار دشوار بیشتر از هر کس از عهده مادر بر مى آید و راستى چه کارى از تربیت انسانها که شریفترین مخلوقات آفرینش هستند بالاتر است.

 در واقع این مادر است که پایه هاى اولیه رشد، تربیت و هدایت کودک در دامن خود فراهم مى کند و اهمیت خانواده به عنوان اولین جایگاه تربیتى انسان بر تمام مراکز علمى و تربیتى دیگر از قبیل پیش دبستان، مدرسه و دانشگاه بیشتر است و خانواده نسبت به این مراکز علمى و تربیتى تقدم زمانى و دینى دارد یعنى هم زمانا" مقدم است و هم رتبى آن مقدم مى باشد. بنابراین هیچ کارى نباید این مسئولیت مهم را تحت الشعاع قرار دهد البته اگر زن و شوهر با یکدیگر همکارى کنند و براى اداره زندگى مشترک خود برنامه ریزى صحیحى داشته باشند زنان علاوه بر انجام امور خانه دارى مى توانند در فعالیت هاى فرهنگى، علمى، سیاسى و اجتماعى خارج از خانه نیز مشارکت داشته باشند و حضور در اینگونه فعالیت ها منافاتى با امور زندگى و همسردارى و تربیت فرزندان ندارد و انجام این مهم مستلزم چند امر مهم مى باشد:

1- همکارى زن و شوهر با یکدیگر


2- نوع کار خارج از خانه باید با توانایى و ابعاد شخصیتى زن متناسب باشد.

3- محیط کار و محل کار و همکاران باید به گونه اى باشد که زن بتواند حجاب، عفاف و حریم خود را به خوبى حفظ کند و اگر انجام کار در خارج از خانه مستلزم رعایت نکردن موازین شرعى و اخلاقى شود چنین کارى براى زنان مفید و مناسب نیست.

 4- زنان وقتى کار خارج از خانه به خود اختصاص مى دهند نباید به حدى باشد که بیشتر وقت و انرژى زن را از بین ببرد و باعث ناتوانى او در انجام وظایف داخل خانه شود. و نیز به تربیت فرزند ضربه نزند. با رعایت نکات فوق انجام فعالیت در خارج از خانه براى زنان نه تنها اشکالى ندارد بلکه باعث کسب تجارب بیشتر و فواید ارزشمندى است. 

 

منبع:tebyan.net

 

 





      

 

نظر امام باقر(ع) درباره استخاره کردن / مبارزه امام با شیوه های نادرست اجتهاد

 

اس ام اس میلاد امام باقر،امام باقر(ع)

امام محمد باقر(ع)، نخستین مولودی است که از نسل امام حسن و امام حسین است

 

امام محمد باقر(علیه السلام) در روز اول رجب سال 57 هجرى در مدینه منوّره دیده به جهان گشود، برخى از مورخان , ولادت ایشان را در سوم صفر سال 57 هجرى دانسته اند.

نخستین مولود از نسل امام حسن(ع) و امام حسین(ع)
ابن شهر آشوب در مناقب مى ‏نویسد: امام باقر (ع) میانه بالا و چهارشانه بود. چهره ‏اى نورانى و مویى مجعد و سیمایى گندمگون داشت. امام محمد باقر(ع)، نخستین مولودی است که از نسل امام حسن و امام حسین است. پدرش على بن الحسین، زین العابدین (ع) و مادرش، ام عبد الله، فاطمه، دختر امام حسن مجتبى (ع).

مادر گرامى امام باقر (ع) نخستین علویه‏ اى است که افتخار یافت فرزندى علوى به دنیا آورد. براى وى کنیه‏ هایى چون ام الحسن و ام عبده آورده ‏اند، اما مشهورترین آنها، همان ام عبد الله است. به امام پنجم، لقب باقر را داده اند، چرا که شکافنده معضلات علم و گشاینده پیچیدگی هاى دانش بود و معارف و اطلاعاتى گسترده در اختیار داشت.

امام باقر(ع) و مبارزه با شیوه‌های نادرست اجتهاد
امام باقر(ع) در راستای تحکیم بنیادهای اجتهاد گام های مهمی برداشتند. یکی اینکه به شاگردان برجسته خود که آشنایی کامل به اصول و مبادی فقه و اجتهاد داشتند، دستور داد که فتوا دهند. امام بدین وسیله تلاش کرد راه اجتهاد در فقه، هر چه بیشتر برای شیعه هموار گشته و از سویی، بستری مناسب برای تفقه در دین بگشایند.

از سوی دیگر تلاش مهم امام باقردر زمینه مبارزه با شیوه های نادرست اجتهاد در دو جنبه شکل گرفت. ابتدا به اصحاب و یاران نزدیک خود خطر آسیب پذیری اجتهاد با واسطه شیوه های نادرست را گوشزد نموده و آنان را از خطر افتادن در دام آن دور داشتند و در گام دیگر، خود به مبارزه با این شیوه های نادرست پرداختند.

امام باقر در میدان اول مبارزه، همواره اطرافیان خود را از افتادن در دام شیوه های نادرست اجتهاد در دین بر حذر می داشتند و آنان را حتی از مراوده با افرادی که در این عرصه گام می زنند و آن را دست مایه رسیدن به احکام شرعی می دانند، دور می داشتند.

ایشان فتوایی که برخاسته از عدم آگاهی و هدایت الهی بوده، را به شدت مردود شمرده و می فرمودند: «هر کس برای مردم، بدون علم و هدایت الهی فتوا بدهد، فرشتگان رحمت و عذاب او را نفرین نموده و گناه آنان که نظر خطای او را به کار بندند، بر عهده اوست؟»

و نیز در حدیثی دیگر، به کار بستن این راه کارهای نادرست را دشمن با خدا تلقی نموده و فرمودند: «هر کس با رأی شخصی خود برای مردم فتوا بدهد، در دین خدا بدون دانش گام برداشته و هر کس دین خدا را بدون علم بپیماید، با خدا به دشمنی برخاسته است؛ چرا که بدون علم، حکم به حلال و حرام داده است.»

امام بهترین راه را برای جلوگیری از خطر ابتلا بدان ضرورت احتیاط در مسائل پیچیده و واگذاری آن به اهلش می دانست. در این مورد، امام همواره به شاگردانی که زیاد به بحث و بررسی پیرامون موضوعات فقهی و اصولی می پرداختند، این نکته را گوشزد می فرمود. 

اس ام اس میلاد امام باقر،امام باقر(ع)

امام باقر(ع) در راستای تحکیم بنیادهای اجتهاد گام های مهمی برداشتند

  
نظر امام باقر(ع) درباره استخاره و چگونگی تصمیم برای اموری که در آنها تردید وجود دارد

گفتاری از آیت الله جوادی آملی
وجود مبارک امام باقر (ع) فرمود: عقائد و اخلاق و اعمالی که دارید؛ قبل از اینکه استخاره کنید، تفسیر کنید. ما گاهی بین دو تا کار مُخیّر یا مردّدیم. نمی‌دانیم کدام حق است، کدام باطل؛ کدام خیر است، کدام شرّ؛ کدام حَسن است، کدام قبیح؛ کدام سعادت بار است، کدام شقاوت آور. فرمود: شما عقائدتان، اوصاف تان، اخلاق تان، اعمال تان، اقوال تان را چه آنهائی که متعارض دارد، چه آنهائی که متعارض ندارد؛ همه این امور را بر قرآن کریم عرضه کنید؛ اهل تفسیر باشید، نه استخاره!

خیلی به ما دستور «استخاره» ندادند. استخاره کردن دو قسم است؛ یک دعای مخصوص استخاره است که آن واقعاً اوّل و آخرش نور است و در دعای سی‌وسوم صحیفه سجادیه هست. هر کسی تصمیم گرفت یک کاری را انجام بدهد ولو به حسب ظاهر خیر است اما خیرش را از خدا بخواهد، همین طور وارد کار نشود! این یک دستور اکید اسلامی است و جزء سنن ماست و بسیار کار خوبی است. این دعای استخاره، یعنی طَلَبُ الخِیر. یعنی خدایا! من این کار را حالا فکر کردم، دیدم که به حسب ظاهر مصلحت است؛ دارم انجام می دهم. من که از عواقبش خبر ندارم، از همراهانش خبر ندارم؛ تو خیر مرا در این کار قرار بده. این استخاره، یعنی طَلَبُ الخِیر.

امّا آن استخاره که انسان قبل از اینکه فکر بکند، قبل از اینکه مشورت بکند، قبل از اینکه ارزیابی بکند؛ فوراً به قرآن تفأل بزند، این کار را خیلی به ما دستور ندادند! البتّه در موقع حیرت که انسان واقعاً متحیّر شد؛ آن یک راه دیگری است. بنابر این اولا آن دعای استخاره فراموشمان نشود، ثانیا اینکه در هر کاری فکر و تدبّر و مشورت و ارزیابی و تعقّل باشد و ثالثا اگر واقعاً متحیّر شدیم، ماندیم؛ نمی دانیم کدام کار برای ما صحیح است، کدام کار ناروا. آنوقت به قرآن استخاره می کنیم.

امّا وجود مبارک امام باقر (ع) فرمود: مهم تر از استخاره، «تفسیر» است. شما تمام کارهایتان را بر قرآن عرضه کنید؛ چه این آراء و اندیشه ها متضارب و متعارض و مُتنافی و مختلف باشد، چه یک اندیشه. شما این را بر قرآن عرضه کنید، ببینید آیا مطالب قرآنی، معارف قرآنی، معانی قرآنی آن را امضاء می کند یا نمی کند. بنابراین برای همه ما؛ حالا توده مردم که مقدورشان نیست. برای ماها که در حوزه و دانشگاه به سر می بریم، آشنائی با یک دوره از قرآن کریم می شود لازم.

حالا یک وقت است یکی کسی می شود علامة طباطبائی (رضوان الله علیه)، خُب آن جزء نوادر است. ولی اینکه خطوط کلّی قرآن را بفهمیم، ترجمه اش را بفهمیم، گزیدة تفسیر را بفهمیم، به تفسیر روانی از او با خبر باشیم؛‌ این خیلی سخت نیست، خطوط کلّی قرآن را انسان بفهمد. وقتی این ترازو را فهمیدیم،‌ آنوقت این عقائد را با این ترازو می سنجیم.

توسعه علوم و پرورش فرهیختگان و دانشمندان در دوران امام باقر (ع)

گفتاری از حجت الاسلام و المسلمین سید کاظم ارفع
دوره اى امامت امام باقر (ع) ، جامعه اسلامى در وضع فرهنگى نابه سامانى به سر مى برد و عرصه فرهنگى جامعه گرفتار مشکلات عمیق عقیدتى و درگیرى هاى مختلف فقهى میان فرق اسلامى شده بود. فروکش کردن تنش هاى سیاسى پس از واقعه عاشوراى سال 61 هجرى، همچنین شکست برخى احزاب سیاسى مانند «عبداللَّه بن زبیر» سبب یکپارچگى حاکمیت بنى امیه شده بود و ناگزیر، بسیارى از دانشمندان از صحنه سیاسى دور شده بودند و حرکت گسترده اى در زمینه هاى مختلف علمى با بحث و بررسى درباره مسایل گوناگون آغاز شده بود.

این رویکرد گسترده به مسایل فقهى و بحث تبادل نظرهاى علمى در این برهه و پیدایش مکتب ها و سبک هاى مختلف علمى پس از مدت ها رکود، رونق فراوانى به بازار علم می داد و به واقع نقش درخشان امام در این دوره در روشن سازى افکار عمومى دانشمندان اسلامى و به ویژه خردورزان شیعه بسیار داراى اهمیت و برترى است. با ظهور امام باقر(ع)، گام مهم و به سزایى در راستاى تبیین آراء شیعه برداشته شد و جنبش تحسین برانگیزى در میان دانشمندان شیعى پدید آمد.

از سوى دیگر، خطر افکار آلوده یهود و سیطره نظریات فرقه مرجئه، جبریه، قدریه، غلات و... حیات فکرى شیعه را با خطر روبه رو کرده بود که مرجعیت علمى شایسته اى چون امام باقر(ع)، تفکرات خطرناک این فرقه ها را تا حد قابل توجهى منزوى ساخت.

امام باقر(ع)، همچنین دانشمندان برجسته اى را در رشته هاى گوناگون معارف چون فقه، حدیث، تفسیر و دیگر شاخه هاى علوم اسلامى تربیت کرد که هر یک وزنه اى در دانش به شمار مى رفتند. امام با درایت و هوشیارى تمام توانست شکافى را که در گذر سال هاى متمادى بین قرآن و عترت در باورهاى دینى بخش عظیمى از مردم پدید آمده بود، از میان بردارد.

پیش از دوران امامت امام باقر(ع)، خفقان سیاسى به اندازه اى بود که در برخى از ادوار انتقال آموزه هاى ناب اسلامى فقط از طریق دعا و نیایش و یا در قالب آموزش هاى دینى به چند پیشکار و خدمتگزار که با امام حشر و نشر داشتند، صورت مى گرفت.

در این میان، عصر امام باقر(ع) به دلیل وجود شرایط سیاسى خاص اوضاع حاکم، تا اندازه اى به امام اجازه برقرارى مجامع علمى داد تا ایشان بتواند استعدادهاى نهفته اى را که در جامعه اسلامى وجود داشت تربیت کند؛ با این همه، نباید تصور کرد که امام هیچ گونه محدودیتى در این راستا نداشته؛ بلکه با رعایت تقیه و پنهان کارى و عدم برانگیختن حساسیّت دستگاه، این معنا را عملى کرده و با وجود تنگناهاى خاص سیاسى و فرهنگى توانست افراد زیادى - بالغ بر 462 نفر - را با آموزش ها و تعالیم ناب خویش پرورش دهد که نام یکایک آنها در دست است.

منبع:khabaronline.ir

 

 





      
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >