سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

موارد وجوب سجده سهو

 

چگونگی انجام سجده سهو,سجده سهو چیست

موارد وجوب سجده سهو

 

برای سه چیز بعد از سلام نماز، باید سجده سهو بجا آورد:


اوّل: سخن گفتن در بین نماز به صورت غیر عمد.


دوّم: فراموشی یک سجده .


سوّم: در نماز چهار رکعتی بعد از سجده دوم شک شود که چهار رکعت خوانده شده یا پنج رکعت.

توجه : در دو مورد دیگر هم احتیاط واجب آن است که سجده سهو بجا آورده شود:


برای حرفی که از آه کشیدن و سرفه پیدا می شود سجده سهو واجب نیست؛ ولی اگر برای مثال  به صورت غیر عمدی  آخ یا آه گفته شود، باید سجده سهو بجا بیاورید.

اوّل: در جائی که نباید نماز را سلام داد؛ برای مثال در رکعت دوم نماز چهار رکعتی به صورت غیر عمدی سلام بدهید.

دوّم: آنکه تشهد را فراموش کنید.

اگر نماز گزار به اشتباه یا به خیال این که نماز تمام شده حرف بزند باید دو سجده سهو بجا آورد.

اگر چیزی را غلط بخوانید و دوباره به صورت صحیح آن را تکرار نمایید، برای دوباره خواندنِ آن، سجده سهو واجب نیست.

اگر در نماز به صورت غیر عمدی مدتی حرف زده شود و تمام آن یک مرتبه حساب شود، دو سجده سهو بعد از سلام نماز برای تمام آنها کافی است.

اگر به صورت غیر عمدی تسبیحات اربعه ترک شود یا بیشتر و یا کمتر از سه مرتبه گفته شود، احتیاط مستحب آن است که بعد از نماز دو سجده سهو بجا بیاورید.

اگر در جائی که نباید سلام نماز را بگویید به صورت غیر عمدی بگویید: «السلام علینا وعلی عبادالله الصالحین» یا بگویید: «السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»؛ باید دو سجده سهو انجام بدهید؛ ولی اگر به اشتباه مقداری از این دو سلام را بگویید یا بگویید: «السّلام علیک أیّها النّبی و رحمة الله و برکاته»احتیاط مستحب آن است که دو سجده سهو بجا بیاورید.


توجه: اگر سجده سهو را بعد از سلام نماز به عمد بجا نیاورید معصیت کرده اید و واجب است هرچه زودتر آن را انجام دهید و چنانچه به  صورت غیر عمدی بجا نیاورید هر وقت یادتان آمد باید فوری آن را انجام دهید و لازم نیست نماز را دوباره بخوانید.


چگونگی انجام دادن سجده سهو:
بعد از سلام نماز فوری به نیّت سجده سهو، پیشانی را به چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارید و یکی از این سه ذکر را بگویید:


«بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَصَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّد وَآلِهِ » یا « بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد » ولی بنابر احتیاط بهتر است بگویید: « بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ السَّلامُ عَلَیْک أَیُّهَا النَّبی وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُه » و بعد بنشینید و دوباره به سجده رفته و یکی از ذکرهایی را که گفته شد بگویید و بنشیند و بعد از خواندن تشهد سلام دهید.

 

منبع:tebyan.net

 

 





      

 

شک در رکعتهای نماز

 

حکم شک سه و چهار,شک در رکعت نماز

شک دررکعتهای نماز

 

شک دررکعتهای نماز (شکهای صحیح یعنی چاره پذیر)

تعداد شکهای صحیح
-   شک دو و سه
-   شک بین دو و چهار
-   شک بین سه و چهار
-   شک بین دو وسه و چهار
-   شک بین چهار و پنج در حالت نشسته
-  شک بین چهار و پنج در حالت ایستاده
-   شک بین پنج و شش در حالت ایستاده.

اقسام شکهای صحیح
-شکی که در هر جای نماز باشد صحیح است و آن فقط شک بین سه و چهار است.

- شکهایی که فقط در حالت نشسته و بعد از تمام شدن سجده ی دوم صحیح است؛که شامل شک بین دو وسه، شک بین دو وچهار و شک بین سه و چهار.

- شکهایی که فقط در حالت  ایستاده صحیح اند؛ که شامل شک بین سه و پنج، شک بین سه و چهار و پنج و شک بین پنج و شش میباشد.

نکاتی چند در رابطه با احکام شکهای صحیح
-  در شکهای صحیح همیشه بنا را بر طرف زیادی گذاشته می شود مگر آنکه طرف زیادی نماز را باطل کند که در آن صورت بنا را  بر طرف کمی باید گذاشت.مثلا در شک بین سه و چهار بنا را بر چهار(طرف زیادی ) می گذاریم. ولی در شک بین مثلا چهار و پنج بنا را بر(چهار) طرف کمتر باید بگذاریم زیرا اگر بنا را بر طرف بیشتر بگذاریم نماز باطل می شود. پس به طور کلی در شکهای صحیح هر جا که اگر بنا را بر بیشتر بگذا ریم نماز باطل میشود بنا را بر کمتر میگذاریم.

- پس از بنا  گذاردن  بر طرف زیادی،  اگر طرف زیاد رکعت آخر نماز باشد در همان رکعت نماز را تمام می کند.مانند شک دو و چهار و یا مانند شک سه و چهار. و اگر طرف زیادی رکعت آخر نماز نباشد باید مقدار کم را بخواند تا تکمیل شود. مانند شک دو وسه که باید یک رکعت دیگر بخواند و نماز را سلام بدهد و سپس نماز احتیاط بخواند.

-پس از بنای بر زیادی و تمام کردن نماز باید بدون انجام کاری که منافی با نماز است مقدار کمبود احتمالی نماز را بوسیله خواندن نماز احتیاط جبران کرد. مثلا در شک بین سه و چهار که بنا را بر چهار میگذارد و نماز را لام میدهد چون ممکن است که در واقع سه رکعت شده و سلام داده باشد باید یک رکعت نماز احتیاط بخواند.

- در چهار شک (شک بین سه و پنج، شک بین سه و چهار و پنج، شک بین پنج و شش و شک بین چهار و پنج در حالت ایستاده) نماز گزار وظیفه دارد که بنشیند که اگر بنشیند یک رکعت به عقب بر میگردد و تبدیل میشود به (شک بین دو و چهار، شک بین دو و سه و چهار، شک بین چهار و پنج و شک بین سه و چهار) بنا بر این حکم چهار شک در حال ایستاده مانند سه شک در حال نشسته و یک شک سه و چهار در همه حا ل است.

- در چهار شک قبل پس از نشستن و عمل نمودن به دستور شک ، بعضی از فقها فرموده اند: پس از نماز و عمل به دستور شک باید برای قیام زیادی دو سجده سهو بنماید.

حکم شکهای صحیح

حکم شک سه و چهار
در شک سه و چهار در هر کجای نماز باشد باید بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام کند و بعد از نماز یک رکعت نماز احتیاط ایستاده یا دو رکعت نشسته به جا آورد. و احتیاط مستحب آن است که هر دو را بخواند یعنی هم یک رکعت ایستاده و هم دو رکعت نشسته بخواند. و بهتر است در این صورت دو رکعت نشسته را قبل از یک رکعت ایستاده بخواند؛ ولی بعضی از فقها فرموده اند: بعد از نماز، احتیاط را بخواند.

حکم شک دو و سه
کسی که بعد از تمام شدن سجده ی دوم  شک کند دو رکعت خوانده یا سه رکعت ، باید بنا بگذارد بر اینکه سه رکعت خوانده و یک رکعت دیگر بخواند و نماز را تمام کند و بعد از نماز یک رکعت نماز احتیاط ایستاده یا دو رکعت نشسته به جا آورد. و احتیاط مستحب آن است که هر دو را انجام دهد. ولی یک رکعت ایستاده را قبل از دو رکعت نشسته بخواند.و بعد هم احتیاط مستحب آن است که اصل نماز را دوباره بخواند.

نکته:
اگر کسی بعد از تمام شدن سجده دوم شک کند که  دو رکعت خوانده یا سه رکعت و در همان حال بداندکه در این نماز تشهد را  نخوانده است باید بنا را بر این بگذارد که سه رکعت خوانده است و بقیه نماز را ادامه دهد و بعد از نماز تشهد را قضا نماید.

حکم شک دو و چهار
در شک بین دو و چهار بعد از تمام شدن سجده ی دوم، نمازگزار باید بنا را بر این بگذارد که چهار رکعت خوانده و نماز را تمام کند  وبعد از نماز دو رکعت نماز احتیاط ایستاده بخواند.

حکم شک دو وسه و چهار
در شک بین دو و سه وچهار بعد از تمام شدن سجده ی دوم یا بعد از داخل شدن در سجده ی دوم باید بنا را بر این بگذارد که چهار رکعت خوانده و بعد از نماز دو رکعت نماز احتیاط ایستاده و بعد از آن دو رکعت نماز احتیاط نشسته به جا آورد.

 حکم شک سه و پنج
در شک بین سه و پنج در حال ایستاده باید بنشیند که پس از نشستن شکش به شک دو و چهار تبدیل می شود، که باید طبق وظیفه آن شک عمل کند؛ یعنی پس از سلام نماز، دو رکعت نماز احتیاط ایستاده انجام دهد و بعضی از فقها فرموده اند: بنا بر احتیاط واجب اصل نماز را نیز اعاده کند.

حکم شک سه و چهار و پنج
در شک بین سه و چهار و پنج در حالت ایستاده نماز گزار باید بنشیند که بعد از نشستن شکش به شک بین دو و سه و چهار تبدیل میشود که باید طبق وظیفه آن شک عمل کند، یعنی پس ازسلام نماز دو رکعت نماز احتیاط ایستاده و بعد دو رکعت نشسته به جا آورد؛ ولی بعضی از فقها فرموده اند: احتیاطا اصل نماز را اعاده کند.

حکم شک پنج و شش
در شک بین پنج و شش در حال ایستاده باید بنشیند که پس از نشستن شکش به شک چهار و پنج در حال  نشسته بر می گردد،که باید بعد از سلام نماز دو سجده ی سهو به جا آورد و به فتوای بعضی از فقها دو سجده سهو هم برای  قیا م بیجا انجام دهد، و بعضی از فقها فرموده اند: بنابر احتیاط اصل نماز را اعاده کند.

حکم شک چهار و پنج
در شک چهار و پنج در حال نشسته بعد از سربرداشتن از سجده ی دوم باید بنا را بر  چهار بگذارد و پس از سلام نماز، دو سجده ی سهو بنماید و نمازش صحیح است و اما در شک چهار و پنج در حال ایستاده باید بنشیند که پس از نشستن شکش به شک سه و چهار بر می گردد، یعنی باید یک رکعت نماز احتیاط ایستاده یا دو رکعت نشسته به جا آورد و به فتوای بعضی از فقها بنابراحتیاط واجب اصل نماز را نیز اعاده کند.

نکاتی پیرامون نماز در صورت شک
اگر یکی از شکهای صحیح برای انسان پیش بیاید نباید نماز را بشکند و اگر نماز را بشکند گناه کرده است و چنانچه قبل از اینکه کاری را که نماز را باطل میکند انجام دهد شروع به نماز دیگری بکند آن نماز هم باطل میشود و اما اگر بعد از انجام کاری که نماز را باطل میکند مشغول نماز دیگری شود این نماز دوم(نماز جدید) صحیح است.

اگر یکی از شکهایی که نماز احتیاط برای آنها واجب است برای انسان پیش بیاید انسان باید بعد از اتمام نماز نماز احتیاط را بخواند  و بعد نماز دیگری را شروع کند اما اگر نماز احتیاط را نخواند و بلافاصله قبل از اینکه کاری که نماز را باطل کند انجام دهد نماز دیگری را از سربگیرد نماز جدیدش باطل است. ولی اگر نماز احتیاط را نخواند و کار یهم که نماز را باطل می کند انجام دهد سپس نمازی را شروع کند نماز اولی که نماز احتیاطش واجب بوده چون انجام نداده دچار اشکال میشود.اما نماز جدیدش کاملا صحیح است.

کسی که نشسته نماز میخواند اگر شکی کند که باید برای آن یک رکعت نماز احتیاط ایستاده یا دو رکعت نشسته بخواند، باید دو رکعت نشسته به جا آورد.

نماز احتیاط
تعریف نماز احتیاط: ان است که انسان برای جبران کمبود نماز به خاطر خللی که بر اثر شک در نماز ایجاد شده است کارهایی را در قالب نماز احتیاط انجام بدهد.

روش خواندن نماز احتیاط
کسی که نماز احتیاط براو  واجب است بعد از سلام نماز باید فورا قبل از آنکه رو از قبله برگرداند یا قبل از اینکه کاری که نماز را باطل می کند انجام دهد باید نیت نماز احتیاط را بکند و تکبیر بگوید و حمد را بخواند و به رکوع برود و دو سجده را به جا بیاورد باید دقت کند اگر یک رکعت نماز احتیاط به او واجب است بعد از این مراحل تشهد را خوانده نماز را سلام بدهد. ولی اگر دو رکعت نماز به انسان واجب باشد باید بعد از دو سجده یک رکعت، یک رکعت دیگر مانند رکعت اول به جا آورده و سپس تشهد خوانده و سلام نماز را بدهد.

نماز احتیاط نیاز به نیت و تکبیرة الاحرام و خواندن حمد و ... دارد اما نباید تسبیحات اربعه خواند و باید بین نماز احتیاط و نماز قبلی فاصله ایجاد نشود و چیزی که منافات با نماز دارد(چیزی که باطل کننده نماز است) بین نماز احتیاط و نماز قبلی انجام نگیرد.

منبع : banoonet.ir

 

 





      

 

ادعاهای ضد ایرانی جانشین ولیعهد عربستان و پادشاه اردن

 

اخبار,اخبار امروز,اخبار جدید

جانشین ولیعهد عربستان و پادشاه اردن بار دیگر با تکرار ادعاهای ضد ایرانی خود تهران را به دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر متهم کرده‌اند.

به گزارش فارس، «محمد بن سلمان» وزیر دفاع و جانشین ولیعهد عربستان و «ملک عبدالله دوم» پادشاه اردن با متهم کردن ایران به دخالت در امور داخلی کشورهای منطقه، ادعاهای خود علیه این کشور را تکرار کردند. 

محمد بن سلمان و ملک عبدالله دوم در نشست امروز خود در امان مدعی شدند که سیاست های ایران در امور کشورهای منطقه مداخله‎جویانه است و منجر شعله ور شدن آتش فتنه و درگیری در منطقه می شود.

به گزارش پایگاه خبری الریاض، دو طرف سعودی و اردنی همچنین در خصوص همکاری دوجانبه در مسایل مختلف از جمله سرمایه گذاری در زمینه انرژی و اورانیوم بحث و تبال نظر کردند.

ادعاهای جانشین ولیعهد عربستان و پادشاه اردن در حالی تکرار می شود که کشورشان از حامیان اصلی تروریسم در منطقه بویژه در سوریه و عراق محسوب می شوند.

 

اخبار سیاست خارجی - فارس

 

 





      

 

تنبیه بدنی از نظر اسلام :

اسلام به تعلیم و تربیت اهمیت زیاد می دهد و برای رشد و تربیت صحیح و مطلوب، راه عاقلانه و روش‌حکیمانه‌ای توصیه می کند که فقط از این طریق، سعادت و خوشبختی انسان فراهم‌می‌آید.اسلام ،تنبیه(بخصوص‌تنبیه‌بدنی)را‌برای‌تربیت‌کودکان،روشی‌حکیمانه‌نمی داند. 
حضرت علی(ع) می فرمایند: عاقل از طریق ادب پند می پذیرد واین چارپایانند که جز با زدن تربیت نمی شوند.
مردی از رفتار ناپسند فرزند خود به حضرت علی (ع) شکایت کرد. حضرت فرمود: او را نزن؛ بلکه با او قهر کن. اما قهر را طولانی نساز.
در این حدیث امام (ع) کیفر بدنی یعنی زدن طفل را منع فرموده و در عوض از مجازات عاطفی استفاده کرده است . مجازاتی که در آن وسایل عاطفی و اخلاقی بر وسایل مادّی ترجیح و تأثیر بیشتری دارد . در این مجازات به عوض محروم کردن کودک از مادیّات باید کوشش کرد که قلب و عزّت نفس و غرور وی متأثّر شود ، اگر محرومیت های مادّی با احساسات و عواطف او بستگی نداشته باشد ، چندان موفق نخواهد بود .
البته هدف اسلام این نیست که کودک در یک فضای تربیتی ساختگی و بدون دغدغة خاطر تربیت شود و فقط با جنبه های خوشایند و شریف زندگی آشنا شود؛ زیرا زندگی واقعی، فراز و نشیب فراوان دارد و کودک را باید تا اندازه ای با آنها آشنا کرد تا وقتی که بزرگ شد، صبر لازم در مقابل ناملایمات و سختی ها را داشته باشد. اسلام برای نوجوانی که به سن تکلیف رسیده، تنبیه را آخرین گام به مثابة عامل بازدارنده، مطرح کرده است؛ یعنی وقتی نمونه‌های عملی و پند و اندرزهای خیرخواهانه، سودی نبخشد، ناچار باید به اقدام شدیدتری دست زد. اسلام سفارش می کند که پدران و مادران موظفند در تربیت فرزندان خود به مقتضیات زمان نیز توجه داشته باشند و در تربیت آنها، شرایط محیط را در نظر بگیرند تا کودکان بتوانند با مردم اجتماع و زمانة خود به نحو شایسته ای زندگی کنند.
حضرت علی(ع) می فرمایند: آداب و رسوم زمان خود را با فشار و زور به فرزندان خویش تحمیل نکنید؛ زیرا آنان برای زمان شما آفریده نشده اند.

 تنبیه بدنی از دیدگاه صاحبنظران :

با توجه به اینکه روانشناسان، فیلسوفان، جامعه شناسان و محققان همواره به مسئله تنبیه توجه خاصی داشته اند، نظرات بعضی از صاحبنظران را مورد بررسی قرار می دهیم:
مارتین لوتر عقیده داشت: معلم نباید شلاق به دست باشد؛ او تنها مامور هیئت مدیره نیست بلکه مقام مقدسی احراز کرده است.
ژان ژاک روسو، فیلسوف فرانسوی می گوید: شاگرد را مورد هیچ گونه تنبیهی قرار ندهید؛ زیرا معنی خطا و اشتباه را نمی داند. هرگز از او نخواهید که پوزش بطلبد؛ زیرا امکان ندارد به شما توهین کند. چون ارزش اخلاقی اعمالش را نمی داند، نمی تواند کاری انجام دهد که اخلاق بد و در خور تنبیه یا سرزنش باشد.
جرمی بنتام، فیلسوف انگلیسی می گوید: درد، شر است و اعمال تنبیه نیز ضرورتاً شرارت است، چرا که پیامد تنبیه چیزی جز درد نیست.
خواجه نصیرالدین طوسی درباره تنبیه بدنی بر این باور است که: به هر خُلقی نیک که از کودک صادر شود، او را مدح باید کرد و بر خلاف آن در توبیخ اول عمل قبح او را تغافل منسوب کنند تا بر انجامش اقدام ننماید و اگر برخود پوشیده دارد، برو پوشیده دارند و اگر معاودت کند در سر او را توبیخ کنند و چون معلم در اثنای تادیب ضربی به تقدیم رساند از فریاد و شفاعت خواستن حذر فرمایند، چه آن فعل ممالیک و ضعفا بود و ضرب اول که باید اندک بود و نیک مولم، تا از آن اعتبار گیرد و بر معاودت دلیری نکند. به عبارت دیگر او نیز تنبیه را جایز می داند منتها تا حدی که تنها باعث تنبیه شود و هرگز از سرکین ورزی و شقاوت نباشد.
قابسی، فقیه‌مسلمان،‌شرایطی‌را برای تنبیه بدنی عرضه می دارد که اجمالاً به قرار زیر است :
1- معلم ، تنبیه بدنی را در غیر مواردی که کودک خطا کرده ، اعمال ندارد .
2- تنبیه بدنی باید توسط معلم و متناسب با میزان خطای کودک صورت پذیرد .
3- میزان تنبیه بدنی مجاز ، از یک تا سه ضربه می باشد و فراتر از آن تا مقدار ده ضربه ، منوط به اجازة پدر می باشد .
4- در صورتی که کودک در مرز سنین بلوغ بوده و تندخویی و تخلّف او با دو ضربه به اصلاح بَدَل نمی گردد فزون بر ده ضربه جایز است .
5- فرد مجاز به تنبیه ،معلم است و نباید اِعمال آن به دانش آموزان دیگر واگذار شود ، چه سبب نزاع و خلاف را میان آنها فراهم می سازد .
6- تنبیه‌بدنی بایدبه‌قدرتولیددردباشدو به‌پیامد سوء و ضعف و فتور بدن منتهی نگردد .
7- مناسب‌ترین موضع‌بدن برای اِعمال تنبیه،پاها می باشدو‌از فرود آوردن ضربه بر سر و صورت باید احتراز شود ، چه موجب صدمة مغزی و آسیب به چشمان می گردد .
8- وسیلة تنبیه بدنی ، تازیانه یا چوب فلک است و بهتر است که نرم باشد و موجب صدمة جدّی نشود .

مخالفان با تنبیه :

در بررسی متون مرتبط با تنبیهات روانی و بدنی ، یک نکتة مشترک و برجسته وجود دارد و آن این است که بیشتر صاحب نظران تربیتی ، تنبیه را مردود و مذموم اعلام کرده اند که به برخی از آنها اشاره می شود :
1- تنبیه بی اثرترین روش تأدیب است . در کمال تعجّب ، تنبیه اغلب این نتیجه را در بردارد که به کودک درست خلاف آن چه را که ما از کودک می خواهیم می آموزد . بسیاری از والدین دقیقاً به این دلیل ساده از تنبیه استفاده می کنند که تا به حال   راه های بهتری برای تأدیب کودکشان نیاموخته اند .
بر اساس این نظر ، باید به پیدا کردن جانشین مناسبی برای تنبیه اندیشید و اگر والدین و مربیان قدری اهل تعمق و فکر باشند قطعاً به این جانشین دست پیدا می کنند .
2- تأدیب کودک می تواند منجر به ناکامی شود . چه در نخستین وهله لازم است تأکید شود تأدیب به معنی تعلیم و تربیت است . تأدیب در اصل راهنمایی برنامه ریزی شده ای است که ما را یاری می کند تا کنترل ، جهت یابی و کارایی باطنی خود را بسط دهیم ، اگر بخواهیم تأدیب را به کار ببریم باید احترام و اعتماد دو جانبه رعایت شود . از طرف دیگر لازمة تنبیه ، کنترل ظاهری روی شخص تنبیه شونده با توسل به زور و اجبار است . کسانی که تنبیه می کنند به ندرت به کسی که تنبیه می شود اعتماد می کنند و یا احترام می گذارند . 
طبق نظریه فوق تنبیه کودک به معنی بی احترامی به او است اگر به کودک بی احترامی شود هدف از تأدیب و تربیت محقق نخواهد شد .
ژاک ژان روسوی فرانسوی در «کتاب امیل» روش آزادی در تعلیم و تربیت کودک را پیشنهاد می کند و می گوید : نباید هیچ نفوذی در مورد تربیت طفل اعمال شود .
روسو در همین کتاب می نویسد : اگر تنبیه به خصوص تنبیهات سخت را به منزلة محرک بخواهند به کار برند مضرّات دیگر از قبیل ترس و درهم شکستن شخصیت که بالمآل منجر به حالات عصبی و ناراحتی های عاطفی خواهد شد نیز در بردارد .

موافقان با تنبیه :

اگر چه اعلام مخالفت با تنبیه بدنی کاملاً طبیعی و بدیهی به نظر می رسد ، امّا از سوی دیگر ابراز موافقت با آن ، در نگاه اوّل ، کمی عجیب و غیرمنتظره می نماید . هر چند امروزه از میزان فراوانی موافقت با تنبیه بدنی به شکل کاملاً محسوس کاسته شده است . امّا با این حال نباید اظهار نظر موافقان آن را از نظر دور داشت .
موافقان با تنبیه کودکان ،آن را مشروط به شرایط و تحت کنترل می دانند و در موارد خاص آن را تجویز می کنند .
1- دکتر علی قائمی در کتاب حدود آزادی در تربیت می نویسد :
در عین حال ما اصل تنبیه را محکوم نمی کنیم . قائلیم در مواردی هم ضروری است از آن استفاده شود ولی به ندرت و به میزانی اندک . آن هم باید بدانیم که نقش تنبیه مطرح نیست ، بلکه ترس از تنبیه شدن باید در کودک باشد و او را از ارتکاب عملی که منجر به تنبیه خواهد شد باز دارد .
در برخی از موارد ، تنبیه به خاطر یک تخلف شرعی است . از نظر اسلام ما برای کودکان حد نداریم ، ولی آن چنان نیست که اگر طفل گناه کبیره ای را مرتکب شد از او صرف نظر نماییم . مسألة تأدیب و تنبیه او بر اساس ضوابطی که در شرع معین شده به جای خود وجود دارد .
2- ابن اخوه از فقهای قرن هشتم در رابطه با تنبیه خطاب به اولیاء و مربیان می گوید :
بچه ها را از هفت سال به بالا در صورت بی ادبی و سخن زشت و کارهای خلاف شرع از قبیل قاب بازی ، تخم مرغ بازی ، نردباختن و همة انواع قمار مورد تنبیه و بازخواست قرار دهیدو بچه‌ها را با چوب یا شلّاق‌بزنید وبیشترکفل و ران و پایین پای آنها را بزنید .
3- جان لاک در اواخر قرن 17 روشهای تأدیبی را بر خلاف روش های طبیعی که در آموزش متداول بود ، پیشنهاد کرد . لاک می گفت : به تمایلات طبیعی کودک ، نباید توجّه داشت ، بلکه برای سعادت آیندة او باید عادات لازم را با فشار و سرسختی در او ایجاد نمود .
4- غزالی نیز مانند برخی از دانشمندان تنبیه و خشونت را روا می شمرد و معتقد بود که معلم باید حتی الامکان با ترساندن طفل ، او را تأدیب کند و چنانچه مؤثّر نشد او را بزند . صاحب قابوسنامه معتقد است که : معلم باید باهیبت باشد و کودک را در صورت کاهلی بزند . تا وی بر خود مسلّط گردد .... چنان چه معلم طفل را بزند ، پدر باید شفقت ورزد .
5- دکتر مهدی جلالی در کتاب روانشناسی کودک می نویسد : خلاصه آن که تنبیه محرک قوی است یعنی هم عمل را تشدید می کند و هم جهت رفتار را معلوم می دارد . ولی این محرک مانند تیغ دو لب است‌،‌ که اگر بر حسب نقشه و تفکر به کار نرود مضرّ است و برای این که به طور صحیح از آن استفاده شود ، باید با توجّه کامل و مهارت زیاد به کار رود .
موقعیت هایی که آزردگی در خود آنهاست محرک های قوی و طبیعی هستند و نتایجی که از آنها به دست می آید نسبتاً به طور آزاد و بدون ضرر هستند ، در صورتی که اگر آزردگی از طرف دیگران صورت گیرد ، نتایج مطلوب ندارد .
بر طبق این نظریه ، بهتر است که والدین و مربیان مستقیماً از تنبیه پرهیز نمایند و بگذارند آثار و عواقب آزاردهندة خود خطای کودک ، او را تنبیه کند . مثلاً اگر کودک به سوی چراغ روشن می رود بگذارید دستش به قدری بسوزد ( با رعایت احتیاط ) . این تنبیه از تنبیه شما مؤثّرتر است .
6- دکتر بهشتی در کتاب تربیت کودک در جهان امروز می نویسد : آخرین اقدامی که از طرف پرورشکار لایق انجام می گیرد ، توسل به تنبیه و خشونت است ، آن هم چون منظور انتقام گرفتن نیست ، بلکه منظور تکامل تربیت شونده است باید طوری اجرا شود که هدف ، فدای خشم و درنده خویی پرورشکار نشده و زیر پا گذارده نشود . حداقلِ آن ، یک قهر زودگذر ، یک ملامت عاقلانه و بالاخره حداکثر آن تنبیه است .
شاید منظور جان لاک انگلیسی و دسته ای از دانشمندان ما در مورد تجویز تنبیه همین باشد . به خصوص که دانشمندان ما از سرچشمة پرفیض معارف اسلامی سیراب می شوند و بعید است که غیر از این منظوری داشته باشند و اگر در اسلام دستوری در مورد تنبیه کودکان در پاره ای از روایات وارد شده ، مربوط به همین موارد استثنایی است ، نه اینکه یک قانون کلّی و عمومی باشد .

منـابـع :

1- روانشناسی کودک - دکتر مهدی جلالی - انتشارات دانشگاه تهران - 1360
2- روانشناسی تربیتی - دکتر علی شریعتمداری - انتشارات امیرکبیر - چاپ چهارم - 1369
3- چرا تنبیه؟ - دکتر عبدالله مجوزی - انتشارات انجمن اولیاء و مربیان - چاپ اول - 1372
4- رفتار والدین با فرزندان - محمدعلی سادات - انتشارات انجمن اولیاء و مربیان - چاپ پنجم - 1376
5- روانشناسی تربیتی - دکتر علی اکبر سیف - انتشارات پیام نور - چاپ پنجم - 1379
6- کاربرد روانشناسی در آموزشگاه - دکتر بدری مقدم - انتشارات سروش - چاپ سوم - 1364
7- به بچه ها گفتن از بچه ها شنیدن - آدل فابر ، الین مازلیش - مترجم: فاطمه عباسی فر - نشر دایره - چاپ دوازدهم - 1380
8- تربیت کودک در جهان امروز - دکتر احمد بهشتی - ناشر: بوستان کتاب قم - چاپ چهارم - 1386
9- حدود آزادی در تربیت - دکتر علی قائمی امیری - چاپ دوم - انتشارات انجمن اولیاء و مربیان - 1386

 

 





      

 

تشویق و تنبیه ، کدامیک ؟ 

 

چکیده :

تشویق و تنبیه دو روش تربیتی است که برای رعایت مقررات و انضباط باید درمدارس مدنظر قرارگیرد. 
 تنبیه در مواردی بکار می رود که رفتار دانش آموز ناپسند،برخلاف مقررات و غیردلخواه است و می خواهیم آن را خاموش و تضعیف کنیم. این دو روش باید بطور صحیح بکار رود تا موجب آرامش خاطر گردد.در مورد تشویق و تنبیه مطالعات زیادی توسط روانشناسان صورت گرفته است و این مطالعات نشان می دهد که اثر تشویق بیش از تنبیه است و تا جایی که ممکن است باید از تنبیه خودداری شود زیرا تنبیه عوارضی ناخوشایند را دربردارد.   
 تشویق باید بجا و مناسب باشد و به محض مشاهده و انجام رفتار مناسب از سوی دانش آموز باید بلافاصله اعمال گردد و از تشویق های بی مورد نیز بایدخودداری کرد. تشویق مناسب و بجا در یادگیری تأثیر به سزایی دارد.   
تنبیه نیز باعث تضعیف رفتارهای ناپسند می شود و اکثراً تنبیه به خاطر رفتاری است که مورد قبول بزرگان و اجتماع نیست. تنبیه نیز باید بجا و درست اعمال شود ومناسب خطای کودک باشد، و به محض انجام کار خلاف از سوی کودک تنبیه باید اعمال گردد و دلیل تنبیه نیز روشن شود.

مقدمه :

همة ما در مورد تشویق و تنبیه چیزهایی می دانیم ، زیرا یا خود به عنوان معلم یا والدین آن را اجرا کرده ایم یا در دوران تحصیل از سوی معلمان و پدر و مادر در مورد ما به مرحلة اجرا در آمده است . والدین در خانه و معلمان در سطوح گوناگون تحصیلی ، بیشتر با مقولة تشویق و تنبیه سر و کار دارند . استفاده از تشویق یا تنبیه ، گاه به طور رسمی و با برنامه قبلی و گاه بدون هیچ برنامه و نیت قبلی صورت می گیرد .
تقریباً هر کسی در روز نوعی تشویق یا تنبیه را مستقیم یا غیر مستقیم ، ارادی یا غیر ارادی بر دیگران و یا کسی بر او روا می دارد . امّا احتمالاً کمتر از ماهیت تشویق و تنبیه و نتایج و عواقب واقعی آن اطلاع دارد .

تشویق چیست ؟

تشویق در لغت به معنای آرزومند کردن ، به شوق افکندن و راغب ساختن است .

 انواع تشویق :

برای تشویق دانش آموزان و کودکان می توانیم از چهار مدل زیر استفاده کنیم:
1- تشویق نسبی ثابت: این مدل بدین صورت است که به کودک می گوییم : اگر پنج نمره بیست گرفتی به تو جایزه می دهم.
2-تشویق نسبی متغیر: در این مدل به او می گوئیم که اگر چند نمره بیست گرفتی به تو جایزه می دهم. در این نوع تشویق تعداد نمرات را مشخص نمی کنیم.
3- تشویق فاصله‌ای ثابت: این مدل تشویق بر اساس زمان صورت می گیرد. مثلاً به کودک می گوییم:اگر درسهایت رابخوانی هر هفته به تو جایزه می دهم.
4- تشویق فاصله‌ای متغیر: این مدل هم بر اساس زمان است با این تفاوت که در اینجا مدت زمان را مشخص نمی کنیم بلکه می گوییم: اگر درسهایت را بخوانی هر چند وقت یکبار به تو جایزه می دهم. 
بهترین روش تشویق نوع دوم یعنی « تشویق نسبی متغیر» است.چون:
اولاً نسبی است و مورد سوء استفاده کودک قرار نمی گیرد . زیرا اگر ثابت باشد کودک به هر ترفندی که شده 5 نمره بیست را جور می کند. 
ثانیاً متغیر است و تغییر نوع و مقدار تشویق، از واکسینه شدن کودک جلو گیری می کند. به دلیل اینکه هم افراد با هم متفاوتند و هم حتی یک فرد هم در موفعیتهای گوناگون متفاوت عمل می کند. مثلاً یک کار خیلی خوب ارزش دارد که  بلافاصله او را تشویق کرد اما بعضی کارها زیاد مهم نیستند و اگر چند کار خوب انجام داد باید تشویق شود. بنابراین کودک از تشویق دلزده نمی شود و تشویق همیشه برایش جدید و هیجان انگیز است.
ثالثاً در تشویق های نسبی کودک می فهمد که این پاداش برای کدام کار یا کارهایش است اما در تشویق های فاصله ای به علت فاصله افتادن بین کار و پاداش کودک نمی داند این پاداش نتیجة کدام کار او است.

 حدود تشویق :

در همة اموری که دانش آموزان تشویق می شوند حدودی را باید در نظرگرفت :
1- تناسب تشویق با خصوصیات جسمانی - روانی دانش آموز
2- کیفیت رابطه بین تشویق کننده و تشویق شونده .
3- تناسب شدّت تشویق با رفتار .
4- انتخاب زمان مناسب برای تشویق کردن .
5- در هر تشویقی باید عمل کودک تشویق شود نه خود کودک .

تربیت از راه تشویق :

امام حسن مجتبی (ع) وقتی می خواست فرزندان و برادرزادگان خود را به علم ترغیب کند خطاب به آنها می گوید : شما کودکان امروز اجتماع هستید و امید می رود در آینده بزرگان اجتماع باشید ، در کسب علم و دانش بکوشید .
امام علی(ع) از طریق تشویق و شخصیت دادن به کودک ، انگیزه تحصیل علم را در آنها زنده می کرد و این یکی از راههای استفاده از عواطف و احساسات کودک است .
هر انسانی بنا به اصل فطرت ، دارای غریزه حبّ ذات است و چه بهتر که به جای تنبیه و آزار بدنی ، با تحریک این غریزه و تشویق و دلگرمی دادن کودکان به آینده درخشان و ترقی و تعالی اجتماعی ، آنان را به انجام وظیفه وادار کنند .
در جهان امروز ، تربیت از راه تشویق را بهترین و مؤثّرترین نوع تربیت می دانند . مربیانی که با این سبک و روش ، کودکان را به تحصیل دانش و انجام کارهای نیک وادار کنند کارشان موفقیت آمیز خواهد بود . خشونت و تندی می تواند فقط برای مدّتی محدود ، کودکان را به انجام وظیفه وادار کند ، امّا هیچ گاه نمی تواند از آنها فردی با شخصیت و بزرگ بسازد .

چگونه باید تشویق کرد ؟

1- تشویق نباید مداوم باشد چون جنبة رشوه دادن به خود می گیرد. مثال: معلم به کودک بگوید که اگر فلان کار یا فلان درس را یاد گرفتی به تو جایزه داده خواهد شد،این کار کودک را به چانه زدن وا می دارد .    
2- تشویق باید به خاطر کارهای ممتاز و فوق العاده صورت گیرد و سعی شود که برای انجام کارهای نیک و ایجاد عادتهای پسندیده صورت گیرد.
3- در زمینه تشویق باید به تفاوتهای فردی توجه کرد زیرا هر کودک استعداد و توانایی های خاص خودش را دارد.
4- تشویق را به صورتهای گوناگون می توان انجام داد که گاهی بعضی از تشویق ها هزینه ای در برندارد مانند: نگاه توأم با لبخند ، گفتن یک جمله محبت آمیز یا بازی کردن با کودک .
5- عمل و اخلاق نیک کودک را باید تحسین کرد نه خود او را . یعنی خود کودک به خوبی بفهمد که کار نیک ازرش دارد و خود او منهای کار نیکش ارزشمند نیست. 
6- تشویق به گونه ای باشد که کودک خود را مستحق آن بداند نه وسیله ای برای دلخوش کردن یک لحظه . کودکی که مستحق تشویق نباشد ازآن لذّت نخواهد برد و نسبت به داوری اولیا‍‌ و مربیان بدبین خواهد شد .
7- تشویق بایدگاه‌گاهی‌صورت پذیرد چون‌تشویق زیاد‌تأثیر خود را از دست می دهد .
8- تشویق را در حضور جمع انجام دهیم تا شخص احساس تعهد و مسئولیت نسبت به کار و وظیفه نماید. 
9- تشویق زیاد باعث احساس غرور و خودبینی در کودک می شود.

معایب تشویق بی جا و بیش از حد :

  • وابستگی کودک به عوامل کنترل بیرون از خود . 
  • کند شدن محرک های درونی (‌از بین رفتن رغبت های خود به خودی و جایگزینی رغبت های تصنعی) .
  • تشویق بدون دقت ممکن است به صورت رشوه در آید و اعمال کودک به پاداش وابسته شود و پرتوقع و طلبکار پرورش یابد و در همه جا انتظار پاداش عملی یا معنوی داشته باشد، از همه کس طلبکار شود ولی خودش احساس مسئولیت نکند . گاهی حتی در برابر انجام وظایف قانونی یا اجتماعی یا شرعی خود نیز توقع پاداش خواهد داشت . 
  • تشویق و تحسین بیش از حد ، کودک را به غرور و خودبینی مبتلا می سازد. امیرالمؤمنین علی (ع) می فرماید : " چه بسا افرادی که به سبب تعریف و تمجید مغرور می شوند " و " در مدح کسی زیاده روی و مبالغه مکن ".

نتایج تحقیقات اخیر نشان داده است که اگر رفتار کودک و رشد او را از طریق عوامل تشویق بیرونی مانند جایزه ، پول ، کارت صدآفرین ، ‌تحسین های لفظی مکرر و سایر عوامل بیرونی شرطی کنیم ، آزادی و رشد طبیعی را از او سلب و رفتار او را با ضوابط و معیارهای از پیش تعیین شده قالب سازی کرده ایم .

  • تشویق بیش از حد در درازمدت‌مانع پیشرفت خود به خودی کودک می شود . 
  • تکیه بر تشویق بیرونی بدون همسویی با تقویت های درونی کودک ، مانع تحول طبیعی او می شود.

محبت و تشویق :

تشویق به معنی شوق افکندن و ترغیب کردن به کار است، «از نظر روانشناسان، ارائه محرک مطلوب پس از انجام رفتار مطلوب به منظور افزایش، تکرار و تثبیت آن عمل و رفتار، تشویق تبیین و معنای به حق می یابد. همچنین گفته شده است در انسان ها نوعی نیاز به محبت وجود دارد.انسان ها مایل هستند که مورد محبت، تحسین و تمجید قرار گیرند. از سوی دیگر ما به چیزهایی که خوشایند باشند پاسخ می دهیم و آن پاسخ هایی را برمی گیریم که با رضایت خاطر و پاداش همراه باشند. اینها سبب تقویت روانی می شوند و شخص به این پاسخ ها پایبند می شود.» 
می توان چنین شیوه را در تمام سطوح افراد جامعه پیاده کنیم. در این راستا توجه کنیم به سخنان حضرت علی (ع) به مالک اشتر که می فرمایند با تحسین و حق شناسی، خویشتن را با مأموران درستکار خود مرتبط کن. خدمات صادقانه آنان را به زبان بیاور و صریحاً قدردانی نما زیرا تحسین و قدرشناسی، مردان شجاع را در راه نیکوکاری تهییج می کند و مسامحه کاران را به واسطه خداوند به جنبش و حرکت وا می دارد.
یکی از راه های تشویق، شیوة کلامی است. در تشویق های کلامی و گفتاری، با سخن خویش، رفتار فرد، کودک و یا بزرگسال مورد تأیید قرارمی گیرد چرا که عمل مثبت انجام شده آنان مورد تشویق قرارمی گیرد. با ارج نهادن به شخصیت فرد می توان فرصت بروز استعدادهای ذاتی را برای آن شخص فراهم کرد تا احساس کند صمیمیت بیشتری به او نشان داده شده است . 
تشویق باید متعادل، به اندازه، به موقع، به جا و مناسب باشد ضمن آن که با میزان فعالیت و انتظار متناسب باشد باید انگیزه و هدف تشویق به مخاطب تفهیم شود و توجه داشته باشیم تشویق، تحریک درونی برای پیشرفت امور را ایجاد می کند و تشویق به نحوی جبران کنندة کمبودها، حقارت های عاطفی و اجتماعی است ، ضمن آن که باعث به وجود آمدن حس اعتمادبه نفس و تقویت عزت نفس می شود نیز مضاف به آن که رفتار و سیر زندگی- ولو مقطعی- را می تواند تغییر دهد. 
ایجاد وابستگی به عوامل تحریکی تشویق، سبب کند شدن محرکهای درونی، ایجاد توقعات تصنعی، مغرورشدن و احساس مهتری خواهد شد و این مورد خاصه در خردسالان بیشتر متجلی می شود.

 تأثیر بیشتر تشویق در مقایسه با تنبیه :

تأثیر تشویق و تنبیه در سنین مختلف در کودکان متفاوت است .دانشمندان بر اساس بررسى هاى جدید دریافتند ، کودکان تا سن 12 سالگى برداشت چندان درستى از تنبیه ندارند و به تشویق به مراتب بیش از تنبیه واکنش نشان مى دهند . محققان با بررسى مغز کودکان با روش ام‌آر‌آى(MRI) دریافتند ، تشویق کودکان در سن 8 سالگى ، مراکز ویژه رفتارى را در مغز تحریک مى کند و کودک رفتارهاى مثبت خود را که تشویق شده است ، تکرار مى کند.اما این بررسى نشان مى دهد؛ تنبیه در کودکان 8 ساله چنین تأثیرى ندارد و کودک در این سن نمى تواند درک کند که در صورت مشاهده واکنش منفى براى یک فعالیت ، نباید آن را دوباره تکرار کند.‌  

شرایط تشویق و تنبیه :

در مورد تنبیه و تشویق باید به نکات ذیل دقیقاً توجه شود :
1- تا یک سالگی تنبیه کودک جایز نیست چون به علّت عدم رشد قوای عقلانی ،کودک نمی تواند درک کند که به خاطر خطا و اشتباهی که مرتکب شده تنبیه می شود .
2- تا 3 سالگی تنبیه می تواند به صورت نگاهی تند ، خطاب شدید ، راندن و دورکردن موقّتی کودک و حداکثر یک ضربة ملایم بر پشت دست و یا پای او باشد .
3- تنبیه و تشویق نباید به صورت مداوم باشد بلکه باید گاهی اوقات بنا به ضرورت صورت گیرد ، زیرا تنبیه به صورت مداوم بیماری مازوشیسمی و تشویق جنبة رشوه دادن به خود می گیرد .
4- تشویق و تنبیه باید به خاطر عمل کودک انجام گیرد نه به خاطر خود او . در تنبیه باید دقت و جستجو و علّت یابی شود ،بدین معنی که اگر شرایط مساعدی فراهم آمده و کودک عالماً و عامداً از آن شرایط مساعد استفاده نکرده در این صورت مستوجب تنبیه است و تشویق منحصراً باید به خاطر کارهای ممتاز و یا فوق العاده صورت گیرد . کودک و دانش آموز باید یاد بگیرد که خوب کارکردن وظیفه و تکلیف است ، لذا در مقابل انجام کارشایسته نباید منتظر تشویق باشد .
5- تشویق و تنبیه نباید به خاطر مقایسة کودک با کودک دیگری باشد چون هر فرد استعداد و توانایی های خاص خود را دارد و در تنبیه و تشویق باید تفاوت های فردی را در نظر گرفت .

6- فردی‌را که‌توان انجام‌دادن‌کاری را ندارد نباید به‌خاطرانجام‌ندادن آن کارتنبیه‌کرد .

تنبیه چیست ؟

تنبیه در لغت به معناى آگاهانیدن، بیدار کردن، واقف گردانیدن به چیزى و آگاه و هوشیار کردن آمده است.1
بی اف اسکینر در کتاب فراسوی آزادی و شأن گفته است : تنبیه برای حذف رفتار نادرست ، خطرناک یا نامطلوب از خزانة رفتار فرد ، طرح و اجرا می شود . فرض این است که کسی به خاطر انجام رفتاری ناشایست تنبیه می شود ، با احتمال کمتری آن رفتار را انجام خواهد داد . متأسفانه موضوع به این سادگی نیست .پاداش (تقویت) و تنبیه از لحاظ تغییری که در رفتار ایجاد می کنند ، صرفاً در جهت ایجاد تغییر در رفتار با هم متفاوت نیستند . کودکی که به خاطر بازی جنسی به شدّت تنبیه می شود ، الزاماً تمایل کمتری نسبت به انجام این کار از خود نشان نخواهد داد . پس از آن که وابستگی های تنبیهی از میان رفتند ، رفتار تنبیه شده مجدداً ظاهر می شود .
تنبیه در اصطلاح به عملی گفته می شود که لازمة آن آگاهی و هوشیارکردن باشد و به سه معنی بکار می رود :
1- تنبیه به معنی حذف پاسخ مثبت از ارگانیسم و یا اضافه کردن پاسخ منفی به آن . اسکینر در رابطه با تنبیه می گوید : تنبیه زمانى رخ مى دهد که پاسخ مثبتى را از موقعیت حذف و یا چیزى منفى به آن بیفزاییم. به زبان متداول مى توان گفت تنبیه دورساختن چیزى از ارگانیسم است که خواستار آن است یا دادن چیزى است به او که طالب آن نیست.
جان ایانز و همکارانش نیز معتقدند: تنبیه عبارت است از ارائه محرک ناخوشایند یا حذف تقویت مثبت بلافاصله بعد از انجام یک رفتار.
 تنبیه در این جا طیف وسیعی را در برمی گیرد و شامل تغافل ، بى اعتنایى، تهدید، تحقیر، سرزنش،تمسخر،محروم‌سازى،جریمه،جبران،تغییرچهره،روى‌برگرداندن‌وتنبیه‌بدنى است .
2- تنبیه به معنی ارائه پاسخ منفى به ارگانیسم. دکتر علی اکبرسیف معتقد است:«تنبیه عبارت است از ارائة یک محرک آزارنده یا تنبیه کننده(تقویت کنندة منفى) بدنبال یک رفتار نا مطلوب براى کاهش دادن احتمال آن رفتار.»
3- گاهی تنبیه به معنی تنبیه بدنی یا کتک زدن به کار می رود که امروزه به علت عدم کارایى و اثرات و مضرات جانبى کمتر از سوی روانشناسان و اندیشمندان حوزة تعلیم و تربیت توصیه می شود .

تنبیه در آموزش و پرورش :

اگر چه اعمال تنبیهات بدنی و روانی در خانواده ها و والدین از فراوانی بالایی برخوردار است امّا اغلب آن را در ارتباط با آموزش و پرورش رسمی می دانند .
سرّ استفادة مداوم از تنبیه ، به ویژه تنبیه بدنی در مدارس ، شاید به خاطر میزان بهره ای بوده است که از آن می توان در امر آموزش و پرورش و تدریس بدست آورد . به عبارت دیگر، احتمالاًبرخی‌ازمعلمان می‌توانند با‌توسّل‌به‌تنبیه،‌ضریب‌موفقیت خود را افزایش دهند .
در آموزش و پرورش ، فرایندهای تشویق و تنبیه ، هر کدام نقش تعیین کننده ای دارند . هر چند هیچ یک فی نفسه خوب یا بد نیستند امّا معمولاً تنبیه و تنبیه بدنی مذموم و نکوهیده است و آن اندازه توجه و تأمل که دربارة محدودیت های تنبیه و به حداقل رسانیدن استفاده از آن می شود ، در جهت نحوه و اندازة استفاده از تشویق و پیامدهای آن انجام نمی گیرد .
به رغم آن که مسئولان آموزشی همواره در مذّمت تنبیه بدنی بخشنامه های فراوان صادر کرده اند و می کنند امّا این نکته را نباید فراموش کرد که اصولاً در آموزش و پرورش هیچ وسیلة عملی و قابل انطباق مجازات را نمی توان پیشنهاد کرد که مقبولیت عام پیدا کند ، چرا که راهکارهای عملی ارائه شده موجب آن می شود که نظریه پردازان دیگری در مقابله با شیوه های اجرایی حاضر ، اسباب دردسر را فراهم آورند .
در بخشنامه های مربوط ، اغلب ، خطرها و لطمات تنبیه بدنی گوشزد می شود ، ولی از خطرها و لطمات تنبیهات روانی ، عمداً یا سهواً چیزی گفته نمی شود .
حال با توجه به اهمیت موضوع و خطرات تنبیهات روانی در دانش آموزان ، لازم است اهمیت و حساسیت این امر به جای آن که فرمان داده شود ، بیشتر آموزش داده شود .

نکات لازم در چگونگی انجام تنبیه :

در انجام تنبیه باید شرایط و ضوابطی در نظر گرفت و به شرایط قبل از تنبیه ، زمان تنبیه و بعد از آن باید توجّه کرد .
1- شرایط قبل از تنبیه : قبل از تنبیه باید به موارد زیر توجه کرد :

  • باید بدون حمله به شخصیت کودک ، تنفّر و تقبیح خود را از کاری که کرده است نشان داد .
  • باید قبل از تنبیه ، انتظارات خود را جزء به جزء برای کودک شرح داد .
  • باید راه جبران خطا را به کودک نشان داد .
  • فرصت لازم برای جبران کردن به کودک داده شود .
  • خود را خیرخواه کودک نشان دهید .

2- شرایط زمان تنبیه : در زمان اجرای تنبیه باید به نکاتی توجه نمود و تنها کاربد کودک باید مورد نکوهش قرار گیرد نه شخصیت او . « گاندی » رهبر بزرگ هند در این زمینه معتقد است : « از گناه تنفّر داشته باشید نه از گناهکار .»
نکات قابل توجه در زمان تنبیه به شرح ذیل است :

  • در حین تنبیه ، باید از مقایسه میان دانش آموزان جداً خودداری شود .
  • در هنگام تنبیه ، باید مورد یا موارد تخلّف کودک برایش به خوبی مسلم شود ، به اصطلاح حقوقی باید به او تفهیم اتهام کرد .
  • در زمان تنبیه باید احساسات خود را کنترل کرد ، به طوری که کودک احساس نکند برای انتقام گرفتن از او چنین می کنید یا از تنبیه او خوشحال هستید . به عبارت دیگر در هنگام تنبیه باید واقعاً نشان دهید که دوستدار کودک هستید .
  • در اجرای‌تنبیهات‌ضروری‌و‌بدیهی نباید اهمال، مسامحه و گذشت زمان واقع شود .

3- شرایط بعداز تنبیه: از آن جا که تنبیه یک فرایند تربیتی است ، تأمل ، ژرف نگری ، تحلیل و پیگیری مسأله ضرورت دارد . تأمل بر روی رفتار مورد تنبیه و این که چه باید کرد تا از بروز رفتار مشابه جلوگیری شود ، حتماً باید در خیال مربّی باشد . از سوی دیگر مربّی باید ارتباط عاطفی خود را با دانش آموز تنبیه شده حفظ کند و بداند که تنبیه باید در مسیر ترمیم روابط عاطفی باشد ، نه برای ایجاد دیوار بدبینی و بی اعتمادی . همچنین پس از تنبیه ، همواره باید به فکر صرفه جویی و کاستن از فراوانی تنبیهات باشد ، چرا که ممکن است در اثر استفاده زیاد و مداوم از تنبیه ، تأثیر تربیتی آن به کلی از میان برود و موضوع لوث گردد .

چگونه باید تنبیه کرد؟

1- تنبیه باید توسط معلم و متناسب با میزان خطای کودک صورت پذیرد.
2- فرد مجاز به تنبیه معلم، است و نباید اعمال آن به دانش آموزان دیگر واگذارشود چون موجب اختلاف و نزاع در بین دانش آموزان می شود.
3- تنبیه باید به قدر تولید درد باشد نه زیاده روی درآن.
4- در هنگام خشم و عصبانیّت باید از تنبیه خودداری نمود .
5- در هنگام تنبیه اکیداً باید از ناسزاگویی و سخنان نا بهنجار خودداری کرد .  
6- تنبیه باید بخاطر عمل کودک باشد نه بخاطر خود او .
7- فردی که توان انجام کاری را ندارد نباید بخاطر انجام ندادن آن کار تنبیه کرد .
8- یک دانش آموز پس از انجام خطا و اشتباهی نباید مورد تنبیه مضاعف قرارگیرد، مثلاً به خاطر غیبت هم از طریق مدیر و هم ازطریق معلم تنبیه شود .

تنبیه شدید بدون توجیه اشتباه دانش آموز :

پاداش ها و تنبیه های محیطی ، رفتار آدمی را شکل می دهد . کودک در خانه و مدرسه و محیط جامعه با پاداش ها و تنبیهاتی که دریافت می کند ، یاد می گیرد تحت شرایط به خصوص چه شیوه های رفتاری را پیش گیرد .
روانشناسی نوین عقیده دارد که تنبیه نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه ناسازگاری هایی را در رفتار کودک به وجود می اورد . اسکینر ، روانشناس رفتار گرا ، معتقد است که تنبیه شدید کودکان در قبال رفتار نامطلوب ممکن است موقّتاً به حذف آن رفتار منجر شود ولی در بیشتر اوقات منجر به بروز رفتارهای جبرانی انتقام جویانه و ضد اجتماعی می گردد و مشکلات هیجانی دیگر به دنبال دارد .
تنبیهاتی که معلمان بر کودکان روا می دارند از یک طرف مشکلات عاطفی و اختلالات رفتاری را موجب می گردد و از طرف دیگر در رابطة معلم و شاگرد آشفتگی ایجاد کرده ، امکان بازسازی و ترمیم آن را مشکل و در مواقعی دور از دسترس می سازد .
درچنین شرایطی کودک تصوّر منفی خود از معلم تنبیه گر را ممکن است به معلمان دیگر ، محیط‌آموزشی و حتّی فضای فیزیکی مدرسه تعمیم دهد . معلمان‌پرخاشگر و هیجانی که از عهدة کنترل رفتار خودشان برنمی آیند ، با تنبیه های شدید و مکرّر ، آثار سوء در سازگاری‌شاگردان‌خود‌خواهندگذاشت‌ومقاومت‌آنهارا دریادگیری‌دروس‌برخواهند ‌انگیخت.

تنبیه مضاعف :

یکی از خطرناکترین انواع تنبیهات که متأسفانه زیاد رایج است تنبیه مضاعف می باشد . این تنبیه را از این جهت تنبیه مضاعف می گویند که شخص تنبیه شونده هم از لحاظ روانی و هم از لحاظ بدنی ممکن است تنبیه شود و یا ممکن است کودک به خاطر خطا و اشتباهی که انجام داده است توسط دو یا چند نفر تنبیه شود .
باید از تنبیه مضاعف به طور جدّی دوری کنیم و مواظب باشیم که کودک به خاطر یک خطایی که انجام داده است دو یا چند مرتبه تنبیه نشود . به طور مثال : دانش آموزی غیبت غیرموجّه داشته وقتی که به مدرسه می آید ابتدا توسط ناظم مدرسه مورد مؤاخذه قرارمی گیرد و نمرة انضباط وی کم می شود و آن گاه که به کلاس درس می رود معلم نیز از دانش آموز درسی را که غایب بوده می پرسد و چون نمی داند تنبیه می شود لذا نمرة بدی برای او منظور می گردد . یعنی برای یک خطا و اشتباهِ غیبت برای بار دوم نیز تنبیه می شود . گاهی اوقات ممکن است توسط دو یا چند معلم تنبیه صورت گیرد .

دلایل عدم استفاده از تنبیه بدنی برای تغییر رفتار نامطلوب :

استفاده از تنبیه بدنی برای تغییر رفتار نامطلوب کودکان و نوجوانان ، وسیلة مناسبی نیست زیرا که :
1-از بروز و تکرار رفتار نامطلوب به طور کامل جلوگیری نمی کند و همان رفتار در موارد مشابه تکرار می شود .
2-تنبیه بدنی ممکن است به طور موقّت از بروز یک رفتار جلوگیری نماید ولی رفتار نامطلوب دیگری مانند پرخاشگری ، ترس و مخالفت گسترش می باید .
3-تنبیه بدنی از سوی والدین باعث دشمنی ، گستاخی ، کینه توزی و خصومت کودک و نوجوان نسبت به والدین می شود و سبب اختلال در روابط اولیاء و فرزندان می گردد .
4-گاهی اثر تنبیه بدنی آن چنان است که کودک و نوجوان از برخی فعالیت های مفید دست می کشد و دچار افسردگی روانی و عاطفی می شود .
5- گاهی شدّت تنبیه ، آثار فیزیکی به همراه دارد و از لحاظ حقوقی و شرعی برای پدران و مادران و مربّیان مسئولیت آفرین است .
6-ترس از تنبیه ممکن است موجب تسریع فعالیت های بدنی شود ، امّا ایجاد اختلال در فعالیت های ذهنی و بالابردن درجة اشتباهات از نتایج سوء آن است .

عواقب تنبیه بدنی :

1- تحقیرشخصیت : کودکی که به شخصیت او توهین شود ، امیدی به خیرش نیست و دیگران از شرّ او در امان نخواهند بود.
2-ایجاد روحیة‌ تسلیم پذیری : تنبیه بدنی کودک را تو سری خور بار می آورد و در آینده ، به دیگران نیز اجازه خواهد داد به او زور بگویند و قدرت دفاع از حقّ خود را نخواهد داشت.
3-کینةتنبیه‌کننده را به دل داشتن : کینة تنبیه کننده را به دل می گیرد و در آینده به شکل های گوناگون از او انتقام می گیرد و کودک را به دشمنی با بزرگترها وادار می کند و احترام و اعتماد کودکان نسبت به بزرگترها سلب می گردد .
4-ماهرکردن مجرم در جرم : تنبیه بدنی او را در ارتکاب جرم ماهرتر می کند و با تنبیه بدنی ، به او آموزش داده می شود که در ارتکاب عمل خلاف ، دقت بیشتری داشته باشد تا به دام نیفتد.
5-اضطراب : شخص تنبیه شونده دائم مضطرب است که نکند بر اثر عمل مشابهی ، دوباره به ویژه در حضور دیگران تنبیه شود.
6-از بین رفتن اعتماد به نفس : اعتماد به نفس خود را از دست می دهد و شهامت انجام کارهای بزرگ را نخواهد داشت و همچنین تنبیه بدنی باعث می گردد تا حس کنجکاوی و ابتکار عمل در کودکان از بین برود.
7-روحیة زورگویی : تنبیه بدنی باعث می شود که تنبیه شونده ، نیز به ضعیف تر از خود زور بگوید و آنان را کتک بزند و کودک را عاصی بار می آورد .
8- دروغگویی : تنبیه بدنی، کودکان را دروغگو بارمی آورد، و در صدد حیله گری و ریاکاری می باشند تا از تنبیه خود را نجات دهند .
9- صدمات جسمی : تنبیه بدنی باعث صدمات جسمی می گردد و چه بسا گاهی برای تنبیه شونده و تنبیه کننده مشکلاتی را به بار می آورد که مدتها گریبانگیر حل آن مشکلات می شوند .

برخی دیگر از عواقب تنبیه بدنی فهرست وار به شرح ذیل می باشد :

  • سبب ترس می شود.
  • باعث افسردگی و بیماری های عصبی می گردد.
  • کودک را به سمت خودآزاری ودیگرآزاری سوق می دهد.
  • کودک را لجباز،گوشه گیر و اندوهگین می کند. 
  • باعث کندذهنی می شود. 
  • کودک را بی اراده و نسبت به اطرافیان بی تفاوت می سازد .
  • کودک را دچار یأس و ناامیدی می کند .
  • به کودک می آموزد که هر وقت خشمگین شدی ، شرارت کن و بدون هیچ چون و چرایی تسلیم شو.
  • سرپیچی و نافرمانی را در کودک شدّت می دهد. 
  • کودک را عبوس بار می آورد و شادیها را در کودک سرکوب می کند. 
  • شهامت و غرور بچه ها را از بین می برد و آنها را پرخاشگر می کند و نهایتاً به سلامت روحی و جسمی کودک ضربه می زند.

تنبیه بدنی کودکان را مضطرب و پرخاشگر می کند :

 کودکانی‌که موردتنبیه‌بدنی قرار‌می‌گیرند‌بیشتر‌از‌سایرکودکان‌مضطرب‌و پرخاشگر هستند.
در عین حال که برخی محققان معتقد هستند تنبیه بدنی نباید جایی در تربیت کودکان داشته باشد چون باعث اختلالات رفتاری این گونه کودکان می شود، سایر کارشناسان بر این باورند که اثرات تنبیه بدنی بستگی به خصوصیات کودکان و خانواده ها و نیزموقعیتی که در آن تنبیه بدنی انجام می شود دارد. 
برای اطمینان از این موضوع پژوهشگران در چندین دانشگاه در سراسر دنیا 336 مادر و کودکان‌آنها‌را در کشورهای‌چین،هند، ایتالیا، کنیا، فیلیپین و تایلند مورد بررسی قرار دادند. 
در این تحقیق محققان متوجه وجود تفاوتهایی در دفعات استفاده از تنبیه بدنی توسط مادران و تصور آنها در رابطه با استفاده از این نوع تنبیه توسط سایر والدین شدند.
مهمترین نتایج این تحقیق عبارتند از: کمترین میزان تنبیه بدنی درمیان مادران تایلندی دیده شد و بیشترین میزان در میان مادران کنیایی دیده شد؛در کشورهایی که تنبیه بدنی از نظر فرهنگی پذیرفته شده است، این کار کمتر منجر به پرخاشگری در کودکان می شود هر چند در تمام جوامع ارتباطی بین این دو وجود دارد. 
در کشورهایی که تنبیه بدنی شایع تر و از نظر فرهنگی پذیرفته شده است، کودکانی که مورد تنبیه بدنی قرار می گیرند کمتر مهاجم هستند و کمتر از کودکان کشورهایی که تنبیه‌بدنی در آنجا شایع نیست علائم اضطراب را از خود نشان می دهند،در تمام کشورها استفادة زیاد از تنبیه بدنی باعث افزایش احتمال پرخاشگری و اضطراب نزد کودکان و نوجوانان می شود.

 

 





      

 

اخلاق خانوادگی پیامبر (ص)

 

زندگی حضرت محمد (ص)

 

یافتن و داشتن اسوه و چهار چوب هاى فکرى , کردارى و گفتارى در روابط خانوادگى براى هر انسانى توفیقى در جهت تکامل هر چه بهتر اوست. از سویى محک اخلاق انسان در خانواده است زیرا اشخاص در بیرون قدرت بر رفتار ضد اخلاقى ندارند یا به دلیل پاره اى ملاحظات بد اخلاقى نمى کنند. آن کس که در منزل که زن و فرزندانش تحت نظر اویند خوش رفتارى کرد , خوش اخلاق است.

در این مقاله نمایى کلى از اخلاق خانوادگى پیامبر (ص) را که سرمشق اعلا و بالاترین اسوه  و نمونه برجسته اخلاق الهى است و براى تکمیل اخلاق مبعوث شد ـ  تصویر مى کنیم تا با الهام گیرى از سیره والاى او زندگى خداپسندانه اى داشته باشیم و به گونه اى که آن بزرگوار با اعضاى خانواده رفتار مى کرد معاشرت کنیم, به گونه اى سخن بگوییم که آن حضرت سخن مى گفت , آن جایى غضب کنیم که آن عزیز خشمگین مى شد و جایى عفو کنیم که آن جناب مى بخشید.

عایشه , عیال رسول خدا (ص) که به خصوصیات اخلاقى او آگاه بود , جزئیات اخلاقى و رفتارى پیامبر را در یک جمله خلاصه کرد ، که در روایت آمده است :
مرحوم فیض کاشانى درکتاب محجه البیضأ از سعدبن هشام روایت کرده که گفت :
به دیدار عایشه رفتم و از اخلاق رسول خدا (ص) پرسیدم. او گفت : آیا قرآن نمى خوانى ؟ گفتم : چرا
گفت : اخلاق رسول خدا (ص) قرآنى است. 
عایشه گفته است : احدى از پیامبر (ص) خوش خلق تر نبود , هیچ کس از اصحاب و اهل بیت او را صدا نمى زد مگر این که در جواب مى فرمود : لبیک

رشید الدین میبدى در تفسیر آیه «انک لعلى خلق عظیم»  مى گوید :
رسول خدا (ص) امر و نهى قرآن را چنان پیش رفتى و نگه داشتى به خوش طبعى که گویى خلق وى و طبع وى خود آن بود.

بلغ العلى بکماله ، کشف الدجى بجماله ، حسنت جمیع خصاله ، صلوا علیه و آله
او رهنمودهاى قرآن را به دل مى گرفت و در زندگى اش از شیوه اى که قرآن پیشنهاد مى کردـ بى هیچ انحرافى و بى آن که هیچ ناراحتى در آن روا دارد ـ پیروى مى کرد و لذا تجسم قرآن به حساب مى آمد.و این ادعا از نظر کلام الله مجید مورد تأیید است. 
کار در منزل
خیرکم , خیرکم لنسائه و انا خیرکم لنسائى 
بهترین شما شخصى است که با همسرش خوش رفتارتر باشد و من از تمامى شما نسبت به همسرانم خوش رفتارترم.

 

زندگی حضرت محمد (ص)

 

در اخلاق حضرت محمد , همین بس که با آن جلالت و موقعیتى که به سلاطین نامه دعوت مى نوشت در خانه , تا حد امکان کارش را شخصا انجام مى داد.

اهل سیره نوشته اند : پیامبر خدا در خانه خویش خدمتکار اهل خود بود , گوشت را تکه تکه مى کرد و بر سفره غذاى حقیرانه مى نشست و انگشتان خویش را مى لیسید , بز خود را مى دوشید و لباس خود را وصله مى نمود و بر شتر خود عقال مى زد و به ناقه خود علف مى داد , با خدمتکار منزل آرد را آسیاب مى کرد و خمیر مى ساخت.

ابن شهر آشوب در کتاب مناقب , (ج 1, ص 146) روایت کرده که :
رسول خدا (ص) کفش خود را وصله مى زد , پوشاک خویش را مى دوخت , در منزل را شخصا باز مى کرد , گوسفندان و شترها را مى دوشید و به هنگام خسته شدن خادمش در دستاس کردن به کمک او مى شتافت و آب وضوى شبش را خود تهیه مى کرد. و در همه کارها به اهل خانه کمک مى کرد. لوازم خانه و زندگانى را به پشت خود از بازار به خانه مى برد.
گاه اتفاق مى افتاد که حضرت خانه خویش را نظافت مى کرد و جارو مى کشید و خود مکرر مى فرمود : کمک به همسر و کارهاى منزل , صدقه و احسان در راه خدا محسوب مى شود.

از عایشه نقل شده که گفته است : محبوب ترین کارها نزد رسول خدا (ص) خیاطى بود.
پیامبراکرم (ص) با همه عظمت و موقعیت ممتازش در منزل کار مى کرد. و به نگهدارى و پرستارى از کودکان مى پرداخت. 
عایشه همسر آن حضرت مى گوید : وقتى خلوت مى شد , پیامبر لباس خود را مى دوخت و کفش خویش را وصله مى کرد.

 

زندگی حضرت محمد (ص)

 

على(ع) بیش از سى سال عمر خود را با رسول خدا (ص) سپرى کرده و شناساترین فرد به رسول خدا بوده و از اخلاق داخلى و خارجى حضرتش اطلاع دقیق داشته , امام حسین(ع) مى فرماید :
سإلت إبى عن مدخل رسول الله صلى الله علیه و آله فقال :
کان دخوله فى نفسه مإذونا فى ذلک, فاذا آوى الى منزله جزإ دخوله ثلاثه اجزإ, جزءا لله و جزءا لا هله و جزءا لنفسه. ثم جزء جزئه بینه و بین الناس فیرد ذلک بالخاصه على العامه و لا یدخر عنهم عنه شیئا....

از پدرم در مورد امور رسول خدا (ص) در داخل خانه سوال کردم , فرمودند :
وقتى به خانه اش مى رفت , اوقاتش را سه قسمت مى کرد : یک قسمت براى خدا و یک قسمت براى خانواده اش و یک قسمت براى خودش , آن گاه قسمت خودش را نیز میان خود و مردم تقسیم مى کرد و آن را براى بستگان و بزرگان صحابه (که در منزلش به خدمت او مى رسیدند) قرار مى داد و ذره اى از امکانات خود را از آنان دریغ نمى نمود (بلکه آن چه امکان داشت در حقشان انجام مى داد.)

حضرت در مورد امورى که به شخص او مربوط مى شد , خشمگین نمى شد. تنها براى خدا , آن گاه که حرمت هاى الهى شکسته مى شد , غضب مى کرد. یکى از همسران آن حضرت مى گوید : وقتى رسول خدا (ص) غضب مى کرد به جز على (ع) کسى را یاراى سخن گفتن با حضرتش نبود

علاوه بر همسران , همنشینان روزانه پیامبر (ص) عبارت بودند از فاطمه و شوهر و فرزندانش و به گواهى تاریخ و روایات فراوان , علاقه پیامبر خاتم (ص) به آن ها قابل قیاس با دیگر کسان و نزدیکان حضرت نبود. به موجب روایتى که عایشه نقل کرد , هر گاه فاطمه (س) بر پدر وارد مى شد رسول خدا (ص) جلوى پاى دخترش بلند مى شد و او را مى بوسید و در جاى خود مى نشانید.

در عروسى فاطمه (س) زنان مسرور بودند و اظهار شادمانى مى کردند و سرود مى خواندند و مى گفتند : ابوها سید الناس.
رسول خدا (ص) فرمود : بگویید و بعلها ذو الشده الباس.

و این مصراع چون در مدح حضرت امیرالمومنین (ع) بود , با آن که رسول خدا خواسته بود بانوان بگویند اما عایشه , زنان را منع کرد از اضافه کردن این مصراع. پیامبر(ص) متوجه موضوع شد و فرمود : عایشه عداوت ما را ترک نمى کند!

روزى رسول اکرم (ص) وارد اطاق عایشه شد مشاهده کرد که تکه نانى روى زمین و زیر دست و پا افتاده است آن را برداشته و خورد و سپس فرمود : اى حمیرا ! مجاورت نعمت هاى الهى را بر خویشتن گرامى دار تا هرگز نعمت هاى خداوندى از مردم دور نشوند.

 

 





      

 

حکایتی شیرین اما پر از اشتباه

 

حکایات آموزنده و جالب،داستانهای جالب

حکایت دزد مال مردم هستم اما دزد ایمان مردم نیستم!

 

در زبان مردم گاه حکایاتی شنیده می شود که ظواهر دینی دارد و در ظاهر به قصد کمک به اهداف دین ساخته یا حکایت می شود. با این حال با بررسی بیشتر متوجه می شویم که بسیاری از این حکایت ها بر خلاف ظاهرشان، بر مبنای دینی بنیان نشده و گاه بر خلاف مقاصد و آموزه های دینی هستند.

در اینجا می خواهیم به تحلیل یکی از حکایت های مشهور در این باره بپردازیم:


دزد مال مردم هستم اما دزد ایمان مردم نیستم!
نقل است کاروانی از تجار به همراه مال التجاره فراوان به قصد تجارت راهی دیاری دور دست شد. در میانه راه حرامیان کمین کرده به قصد غارت اموال به کاروان یورش بردند. طولی نکشید که محافظان کاروان از پای درآمده، تسلیم گشته و دزدان به جمع آوری اموال و اثاث از روی شتران مشغول شدند. در بین اموال مسروقه یکی ازحرامیان کیسه ای پر از سکه های زر یافت که بسیار مایه تعجب بود چه آنکه در داخل همان کیسه به همراه سکه های زر تکه کاغذی یافت که روی آن آیه ای از قرآن در مضمون دفع بلا نوشته شده بود.


حرامی شادی کنان کیسه را به نزد سر دسته دزدان برد و تمسخر کنان اشارتی نیز به دعای دفع بلا  نمود. رئیس دزدان چون آن واقعه بدید دستور داد کیسه زر را به صاحبش برگردانند. یکی از حرامیان برآشفت که این چه تدبیری است و مگر ما راهزن نیستیم؟ رئیس دزدان پاسخ چنین داد: "ای ابله، درست است که ما دزد مال مردمیم اما هرگز قرار نبود دزد ایمان مردم باشیم."


بررسی و تحلیل این حکایت
برای اولین بار که چنین حکایتی را بشنویم شاید حسی از تحسین ما را فرا بگیرد. زیرا با راهزنی آشنا می شویم که به رغم اعتراف به کار زشتش، اهل خدا و اعتقادات نیز هست و به باورهای مردم احترام قائل است. حد و مرز خود را می شناسد و در خلافکاری خود از حد خاصی بیشتر تجاوز نمی کند و به قول ما "دست به هر جنایت و کاری نمی زند". چنین دزدی ما را به تحسین و دعای "خدا پدرت را بیامرزد" می اندازد. اما این همه قضیه نیست.

با بررسی بیشتر این حکایت متوجه لایه های غیر دینی و خلاف عقاید صحیح دینی می شویم که در اینجا به بیان آن می پردازیم:


تأمل اول-یک کلمه کلی که باعث اشتباه می شود
منظور آن دزد از کلمه "ایمان" همان کلمه عرفی "اعتقادات" است.


"اعتقادات" کلمه ای کلی است که شامل هر حق و باطلی می شود. به عبارت دیگر "اعتقادات مردم" در این حکایت یک امر مثبت محسوب شده که باید حفظ شود در حالیکه منطق قرآنی به ما این را نمی گوید. قرآن به ما می آموزد که در میان اعتقادات مردم، بخشی حق و بخشی باطل است و اعتقادات باطل هم ظاهری دینی و درست به خود دارد.


در قرآن گفته های مشرکینی نقل شده که وقتی درباره کارهای بسیار زشت خود سخن می گفتند: "پدرانمان را بر این آیین یافتیم و خدا ما را به آن دستور داده است" (1)


به دیگر سخن، نباید گول ظاهر اعتقادات و گفته ها را بخوریم زیرا همواره پوششی از حقانیت و تقدس بر روی عقاید باطل نیز قرار گرفته است. یکی از سخت ترین کارهای انبیاء و اولیای خدا همین بوده که با همین فکرها و آیین های باطل که ظاهری از حق دارند مبارزه کنند.


تأمل دوم-آیا نسبت به باورهای مردم مسئولیت داریم؟
با سخنی که در بالا گفتیم روشن شد که بخشی از اعتقادات مردم حق و بخشی از آن باطل است که موظفند آن را اصلاح کنند نه اینکه ما تکلیف داشته باشیم به هر "زور" که شده حفظ شود. ما در اینجا نمی خواهیم به آن راهزن ایراد بگیریم؛ بلکه می خواهیم به پیام درونی این حکایت خرده بگیریم که همانا مسئولیت داشتن به ایمان مردم است.


ما نسبت به عقاید نادرست مردم مسئولیتی نداریم و نباید خود را مسئول بدانیم. پیامبر نیز نسبت به خدشه دار شدن عقاید دینی نادرست دچار ناراحتی وجدان نمی شد. مثلا نمی فرمود که "وای از اینکه اعتقاد مردم به موثر بودن بتها در زندگی لطمه بخورد".


تأمل سوم- آیا می شود "ایمان" مردم را دزدید؟
باور به دزدیده شدن ایمان مردم نشانه سطحی نگاه کردن به مسأله ایمان است. در حقیقت هیچکس نمی تواند ایمان کسی را بدزدد و هر کس مسئول ایمان خودش است. آنچه ایمان را می برد، گناه های عملی و فکری خود فرد است و نه دیگران.


البته علمای دین اگر فریفته دنیا شده باشند می توانند در مردم اثر بدی بگذارند و آنان کسانی هستند که راه محبت بندگان به خدا را می بندند و به عبارت دیگر راهزن های راه محبت خدا هستند.(2)


تأمل چهارم-تصور غلط از محافظت خدا
حرامی شادی کنان کیسه را به نزد سر دسته دزدان برد و تمسخر کنان اشارتی نیز به دعای دفع بلا نمود. رئیس دزدان چون آن واقعه بدید دستور داد کیسه زر را به صاحبش برگردانند. یکی از حرامیان برآشفت که این چه تدبیری است و مگر ما راهزن نیستیم؟ رئیس دزدان پاسخ چنین داد: ای ابله، درست است که ما دزد مال مردمیم اما هرگز قرار نبود دزد ایمان مردم باشیم

آنگونه که در این حکایت آمده است، دزد خوش انصاف آن کیسه را بر گرداند تا ذهن آن شخص نسبت به دعا کدر نشود؛ زیرا اگر آن مال دزدیده شده بود، آن شخص با خود فکر می کرد که این دعاها و اذکار همه بیفایده و بی تأثیر است.


با توجه بیشتر در می یابیم که گویندگان چنین حکایتهایی برداشتی اولیه و نادرست از "حرز" و "امان" دارند و از معانی عمیق "پناه جویی" به خدا بی اطلاعند.

برای روشن شدن مطلب، به زندگی انبیاء و اولیاء خدا توجه کنیم. شکی نیست که آنان بیش از همه مردم به خدا پناه می برده اند و خدا نیز پناهشان می داد؛ با این حال گرفتار اذیت های فراوانی بودند. قوم های لجوج، تهمت های ساحر و مجنون... ائمه علیهم السلام نیز همگی گرفتار مشکلات خاص خود با مردم و حکومت بودند؛ اما با این حال پناه جوترین بندگان به درگاه خدا بودند و خدا نیز به بهترین شکلی به آنان پناه داده است.


داستان مومن آل فرعون هم که در سوره غافر آمده، خواندنی است. او دعا کرد: "کار خودم را به خدا وامی گذارم که خدا به حال بندگان آگاه است" خدا نیز گفت: "خدا او را از بدی های مکر آنها محافظت نمود" (3)؛ اما او کشته شد.


از اینجا مفهومی قرآنی از محافظت را می آموزیم که افق دید ما را بالاتر می برد. به عبارت دیگر ممکن است دچار مصیبت های بزرگ و کوچک شویم اما در امان و محافظت خدا باقی بمانیم و در ایمان و روحیه و خواسته های متعالیمان هیچ تزلزلی رخ ندهد.


مومنان با همه وجود خود حس می کنند که خدا پشتیبان آنهاست و اگر حادثه ناگواری هم برایشان پیش بیاید باز هم در کل به نفع آنها خواهد بود و در مصیبت ها و گرفتاری ها صبر می کنند و هرگز لب به ناسپاسی و تردید نمی گشایند.


بنابراین این حکایت از جهت مفهوم "نگاهبانی خدا" نیز دچار نقص است و با مجموعه تعلیمات دین سازگاری ندارد.


================================
پی نوشت ها:
1- وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (اعراف، آیه 28)
2- أَوْحَى اللَّهُ إِلَى دَاوُدَ علیه السلام لَا تَجْعَلْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیَا فَیَصُدَّکَ عَنْ طَرِیقِ مَحَبَّتِی فَإِنَّ أُولَئِکَ قُطَّاعُ طَرِیقِ عِبَادِیَ الْمُرِیدِینَ إِنَّ أَدْنَى مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِی عَنْ قُلُوبِهِمْ (کافی، ج1، ص46)
3- فَسَتَذْکُرُونَ ما أَقُولُ لَکُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ  فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ (سوره غافر، آیه44و 45)

 

منبع:tebyan.net

 

 





      
<   <<   31   32   33   34   35   >>   >