سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

همسر و فرزندان امام زمان علیه السلام

 

همسر و فرزندان امام زمان علیه السلام
این پرسش که آیا امام زمان علیه السلام همسر و فرزند دارد یا خیر، از جمله پرسش هایی است که در جامعه ما بسیار مطرح می شود و در کتاب ها و منابع مطالعاتی موضوع مهدویت هم پاسخ روشنی به آن داده نشده است. گروهی به استناد برخی روایات و قواعد عمومی اسلام معتقدند که امام مهدی علیه السلام ازدواج کرده است و همسر و فرزند دارد.

 

گروهی هم با توجّه به پاره ای دیگر از روایات بر این باورند که آن حضرت همسری اختیار نکرده است. در این جا برای روشن شدن پاسخ این پرسش، به بررسی ادلّه و مستندات این دو گروه می پردازیم.


1. باورمندان به ازدواج امام زمان علیه السلام
کسانی که معتقدند امام مهدی علیه السلام ازدواج کرده است، به دو دسته دلیل استناد می کنند:
الف) روایاتی که در فضیلت ازدواج وارد شده و در آنها تأکید شده است که ازدواج، سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است و هرکس از آن روی گرداند، از پیامبر نیست.(1)
محدّث نوری رحمه الله در پاسخ کسانی که می گویند: «معلوم نیست حضرت حجّت علیه السلام اولاد و عیال داشته باشد»، می نویسد:چگونه ترک خواهند فرمود چنین سنّت عظیم جدّ اکرم خود را با آن همه ترغیب تحریص(2) که در فعل آن و تهدید و تخویف(3) در ترکش شده و سزاوارترین امّت در اخذ به سنّت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم، امام هر عصر است و تاکنون کسی ترک آن را از خصایص آن جناب نشمرده [است].(4)


ب) روایات، دعاها و زیارت هایی است که درآنها به نوعی به همسر و فرزند داشتن آن حضرت تصریح یا اشاره شده است. از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:


یک - شیخ طوسی درباره غیبت امام مهدی علیه السلام به نقل از مفضّل بن عمر، روایتی را از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که شاید از آن بتوان دریافت که آن حضرت فرزند دارد:
همانا صاحب این امر دارای دو غیبت است: یکی از آن دو چندان به درازا می کشد که برخی از مردم می گویند: او مرده است و بعضی می گویند: او کشته شده است و عدّه ای از ایشان می گویند: او رفته است. تا این که از یارانش جز افراد اندکی، کسی بر امر او باقی نمی ماند و از جایگاهش نه کسی از فرزندانش و نه دیگری آگاهی دارد، مگر همان خدمت گزاری که به کارهای او می رسد. (5)


به نظر می رسد استدلال به روایت یاد شده چندان درست نباشد؛ زیرا نعمانی نیز در کتاب خود همین روایت را نقل کرده است، ولی پایان آن، با آنچه از شیخ طوسی نقل شد، متفاوت است و نمی توان از آن استفاده کرد که آن حضرت فرزندی دارد. متن روایت چنین است: «و از جایگاهش هیچ کس از دوست و بیگانه آگاهی نمی یابد، مگر همان خدمت گزاری که به کارهای او می رسد».(6)


علّامه سید جعفر مرتضی عاملی در این زمینه می نویسد:
با توجّه به یکی بودن روایت از نظر طوسی و نعمانی و وجود چنین اختلافی در محلّ مورد استشهاد، روایت مزبور قابل استدلال نیست.(7)
اشکال های دیگری نیز به متن روایت شیخ طوسی وارد شده است که برای رعایت اختصار به همین مقدار بسنده می کنیم.(8)

 

امام زمان (ع),ازدواج امام زمان(ع),نظر علما درباره ازدواج حضرت مهدی(ع)

 

دو - ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود:
گویا می بینم که قائم علیه السلام با خانواده و فرزندانش در مسجد سهله فرود آمده است. (9)


سه در بخشی از صلوات معروف به ضراب اصفهانی که از امام عصر علیه السلام نقل شده و خواندن آن در عصر روزجمعه سفارش گشته، چنین آمده است:
بار خدایا، به او درباره خودش، فرزندانش، شیعیانش، رعیتش، خاصّش، عامش، دشمنش و همه اهل دنیا، عطا فرما آنچه را که دیده اش را روشن و دلش را مسرور گرداند.(10)
چهار - در یکی از دعاهای عصر غیبت از امام رضا علیه السلام نقل شده، عبارتی مشابه صلوات ضراب اصفهانی آمده است.(11)


محدّث نوری، ادعیه و زیارات دیگری را نیز نقل می کند که در آنها تعابیری چون «ذریته»،«ولده»،«اهل بیته» به کار رفته است و به نوعی به همسر و فرزند داشتن امام عصر علیه السلام اشاره دارد.(12)


2. منکران ازدواج امام زمان علیه السلام
کسانی نیز که منکر ازدواج و فرزند داشتن امام عصر علیه السلام هستند، افزون بر خدشه در سند یا دلالت روایات مورد استناد گروه نخست،(13) به روایاتی استناد می کنند که در این جا به برخی از آنها اشاره می کنیم.

 

الف) شیخ طوسی از حسن بن علی خزاز نقل می کند:
علی بن ابی حمزه(14)بر ابی الحسن رضا علیه السلام وارد شد و به آن حضرت عرض کرد: «آیا تو امامی؟» حضرت فرمود: «آری.» پس او گفت: «من از جدّت، جعفر بن محمّد علیه السلام شنیدم که می فرمود: امامی وجود ندارد، مگر اینکه نسلی از او به جا می ماند.» پس فرمود:
ای پیرمرد! فراموش کرده ای یا خود را به فراموشی زده ای. جعفر این گونه نگفت، بلکه جعفر گفت: امامی وجود ندارد، مگر این که فرزندی دارد؛ به جز امامی که حسین بن علی - درود بر آنها باد- پس از او [از قبر] بیرون می آید؛ همانا او فرزندی ندارد.

 

پس گفت: راست گفتی، فدایت شوم، شنیدم که جدت چنین می فرمود.(15)
ب) مسعودی نیز در إثبات الوصیة، روایتی مشابه همین روایت نقل کرده است.(16)
نا گفته نماند که برخی از عالمان شیعه گفته اند مراد این روایت از این که می گوید« او فرزندی ندارد»، این است که «او فرزندی که امام باشد، ندارد».(17)

 

در این بررسی دلایل و مستندات دو گروه باید دو نکته را یادآور شویم:
یک- در مورد این پرسش که آیا امام زمان علیه السلام همسر و فرزند دارد یا خیر؟ به صراحت و با قطع و یقین نمی توان اظهار نظر کرد، ولی این جای هیچ گونه نگرانی نیست؛ زیرا روشن شدن یا روشن نشدن پاسخ این پرسش، در میزان معرفت و اطاعت ما نسبت به آن حضرت هیچ تأثیری ندارد. از این رو، هرگز نباید خود را آن چنان به این گونه پرسش ها مشغول داریم که از وظایف اصلی مان نسبت به حجّت خدا باز مانیم.

 

دو- حتّی اگر بپذیریم که امام زمان علیه السلام همسر و فرزند دارد، هیچ لزومی ندارد که آنها چون خود امام زمان دارای عمر طولانی باشند؛ چون داشتن عمر طولانی تنها برای آن حضرت ضروری است و همسر و فرزندان آن حضرت می توانند چون دیگر انسان ها باشند.

-----------------------------------
پی نوشت ها :
1- ر. ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، تصحیح و تحقیق: عبدالرحیم ربانی شیرازی، چاپ هشتم: تهران، اسلامیه، 1373، ج 14، باب 1و 2 از ابواب مقدمات النکاح و آدابه، صص 2- 9.


2- تشویق کردن.
3- برحذر داشتن.
4- میرزا حسین نوری، نجم الثاقب، چاپ نهم: قم، مسجد مقدس جمکران، 1384، ص403.
5- کتاب الغیبه (طوسی)، ص 102؛ بحارالانوار، ج 52، صص 152 و 153، ح 5.
6- کتاب الغیبه (نعمانی)، باب 10، ص 172، ح 5.


7- سید جعفر و مرتضی عاملی، دراسه فی علامات الظهور و الجزیره الخضراء، چاپ اول: بیروت، دارالبلاغه، 1412 هـ. ق، ص 230؛ سید جعفر مرتضی عاملی، جزیره خضرا در ترازوی نقد، ترجمه: محمد سپهری، چاپ سوم: قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1377، ص 218؛ شیخ محمد تقی شوشتری، الاخبار الدخیله، تصحیح: علی اکبر غفاری، تهران، مکتبه الصدوق، 1401 هـ. ق، ج1، ص 150؛ سید محمد صدر، تاریخ الغیبه الکبری، بیروت، دارالتعارف، 1395 هـ. ق، ص 70.


8- ر. ک : ابوالفضل طریقه دار (ترجمه و تحقیق)، جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت ؟!، چاپ هفتم: قم، بوستان کتاب، 1382، ص 218.


9- بحارالانوار، ج 52، ص 317، ح 13.
10- همان، ص 22، ح 14.
11- ر. ک : بحارالانوار، ج 95، ص 332.
12- ر. ک : نجم الثاقب، صص 403- 406.
13- ر. ک : دراسه فی علامات الظهور و الجزیره الخضراء، صص 230- 233.


14- او یکی از سران واقفه بود. گفتنی است «واقفه» اسم عام برای هر گروهی است که بر خلاف جمهور در یکی از مسائل امامت در قبول رأی اکثریت توقف می کرده اند ولی معمولا این لقب نام عمومی فرقی از شیعه است که در مقابل «قطعیه» منکر رحلت امام موسی کاظم (ع) شدند و امامت را به آن حضرت قطع کردند و منکر امامت فرزندش شدند. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، چاپ دوم: مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1372، صص 454 و 456.


15- کتاب الغیبه (طوسی)، صص 134و 135؛ محمد بن جریر طبری، دلایل الامامه، نجف اشرف، الحیدریه، 1382 هـ. ق، صص 130و 131، بحارالانوار، ج53، ص 75، ح 77.


16- علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیه، قم، بصیرتی، بی تا، ص 201.
17- ر. ک : نجم الثاقب، ص407.
منبع:rasekhoon.net

شفیعی سروستانی، ابراهیم( 1343 )، پرسش از موعود، تهران: موعود عصر، چاپ اول

 

 





      

 

درس عاقلانه ای که امام موسی کاظم(ع) به شاگردش داد

 

یکی از جوانب شخصیتی امام موسی کاظم (ع)، تربیت دانشمندان اسلامی بوده است

 

امام کاظم علیه السلام و درس عاقلانه به شاگردش
یکی از جوانب شخصیتی امام موسی کاظم علیه السلام که تا حدودی مورد غفلت قرار گرفته است، شاگردپروری و تربیت دانشمندان اسلامی توسط ایشان است. عصر امام کاظم علیه السلام مصادف بود با گسترش آراء و مکاتب گوناگون فکری و در این میان لازم بود، مکتب تشیّع همانند زمان امام صادق علیه السلام، پویایی و تحرک خویش را برای مقابله با انحرافات فکری و عقیدتی حفظ کند.

 

 امام کاظم علیه السلام هم خود شخصاً وارد بحث با مخالفین می شد و هم اصحاب خویش را تشویق و تربیت می کرد، تا نظرات اهل بیت علیهم السلام را در میان مردم منتشر کنند. در این مقاله، با معرفی اجمالی یکی از شاگردان مبرّز امام موسی کاظم علیه السلام، فرازهای کوتاهی از یکی از روایات منقول از این شاگرد ممتاز مکتب اهل بیت علیهم السلام، شرح داده خواهد شد.

 

هشام بن حکم، اسطوره مناظره
یکی از قوی ترین و برجسته ترین شاگردان تربیت یافته در مکتب اهل بیت علیهم السلام در عرصه کلام و عقاید استدلالی، «هشام بن حکم» بود. وی در بین دانشمندان فرَق مختلف اسلام در زمان خود، مشهور به فضل و دانش و تخصص در علوم عقلی و نقلی و مهارت و زبردستی در مناظره و مجادله بود و همگان او را به استادی در بحث و مناظره قبول داشته و از مناظره ی با وی بیمناک بودند. ابوالهزیل یکی از علمای متبحر و پرآوازه معتزلی که در فن مجادلات کلامی، کمتر کسی یارای برابری با وی را داشت، از هیچ کس جز هشام بن حکم، در بحث و جدال و مناظره بیم نداشت. 1

 

هشام بن حکم،افسر ارشد سپاه علمی شیعه
هشام بن حکم یکی از افسران ارشد علمی حضرت امام صادق علیه السلام و فرزند بزرگوارشان امام موسی کاظم علیه السلام بود. مرحوم طبرسی در کتاب "اعلام الوری" در روایتی مفصل از مناظره اصحاب امام صادق علیه السلام با یک مرد شامی چنین نقل می کند:

«روزی در مکه هشام بن حکم خدمت امام صادق علیه السلام شرفیاب شد در حالی که فضلا و دانشمندان بنام شیعه از قبیل حمران اعین شیبانی 2 و محمد بن نعمان 3 و هشام بن سالم 4 و قیس ماصر 5 در مجلس شرف حضور داشتند. با اینکه همگان از نظر سن از او بزرگتر بودند حضرت او را مقدم بر همه فرموده و در صدر مجلس و بالاتر از همه نشانید. این تفضیل بر آنان گران آمد. وقتی امام از چهره های حاضرین ملتفت این مطلب شد، فرمود «هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و یده»این جوان با دل و زبان و دست یعنی با تمام قوا ما را یاری می کند. 6

 

هشام بن حکم، نماینده امام معصوم
پس از شهادت امام صادق علیه السلام، هشام نزد حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام رفت و تحت تربیت و ارشادات ایشان قرار گرفت. وی علاوه بر برخورداری از جایگاه ممتاز علمی در بین اصحاب امام کاظم علیه السلام، از کارگزاران مورد اعتماد و خصوصی ایشان نیز به شمار می رفت. حسن بن علی بن یقطین، فرزند شاگرد ممتاز و کارگزار امین امام علیه السلام که به دستور ایشان در دستگاه هارون الرشید، متصدی منصب وزارت بود چنین نقل می کند:


"هر گاه موسی بن جعفر علیهماالسلام چیزی برای رفع نیازمندی های شخصی یا امور دیگری که مرتبط با خود حضرت بود، لازم داشت به پدرم (یعنی علی بن یقطین) نامه می نوشت که فلان چیز را خریداری یا تهیه کن و باید متصدی این امر هم «هشام بن الحکم» باشد. "7

 

شاگردان امام موسی کاظم(ع),امام موسی کاظم(ع), هشام بن حکم

یکی از برجسته ترین شاگردان تربیت یافته در مکتب اهل بیت (ع) «هشام بن حکم» بود

 

درس عاقلانه امام موسی کاظم به شاگردش
در فصل اول کتاب شریف کافی با عنوان "کتاب العقل و الجهل" حدیث طولانی و مفصلی از امام کاظم علیه السلام در مورد مساله عقل نقل شده است و مخاطب حضرت در این روایت، هشام بن حکم است که متخصص علوم عقلی و استدلالی است. در این مجال کوتاه به توضیح و شرح بخش کوتاهی از این روایت ژرف و قابل تامل بسنده خواهیم نمود. 8


حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام خطاب به هشام می فرماید: "ای هشام، خدا اهل فهم و عقل را در قرآن بشارت داد و فرمود: «فَبَشِّرْ عِبادِ، الَّذینَ یَسْتَمِعونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعونَ احْسَنَهُ  ؛ 9پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا می دهند و بهترین آن را پیروی می کنند.»"


در این آیه شریفه به یکی از کارکردهای مهم عقل یعنی تجزیه و تحلیل و غربال کردن، اشاره شده است. و اتفاقا وجه تمایز انسان و حیوان هم همین مساله است. بوعلی سینا جمله معروفی دارد: "هر کس که عادت کرده حرف را بدون دلیل قبول کند، او از لباس آدمى بیرون رفته"؛ یعنى آدم حرف را بدون دلیل نمى پذیرد. ولی به عقل تنها هم نباید اکتفا کرد، عقل را باید با علم توأم کرد.

 

امیرالمومنین علیه السلام در روایتی می فرماید: «العلم مصباح العقل ،10 علم و دانش چراغ روشنی بخش عقل است.» عقل بدون علم جلوی پای خود را نمی بیند و نمی تواند پیش برود همچنانکه چشم انسان در تاریکی قدرت دیدن اشیاء پیرامونی اش را ندارد. به تعبیر دیگر، علم مواد خام اولیه ای است که بوسیله دستگاه فطری و خدادادی عقل، تجزیه و تحلیل می شود و این دستگاه بدون دریافت مواد اولیه معطل و بی مصرف باقی می ماند.

 

به همین جهت امام کاظم علیه السلام در ادامه می فرماید: "یا هِشامُ! ثُمَّ بَینَ انَّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ."عقل باید با علم توأم باشد، و لذا خداوند در قرآن فرمود: «تِلْک الْامْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ وَ ما یعْقِلُها الَّا الْعالِمونَ، ما این مَثَلهای تاریخی را ذکر می کنیم، اما درک نمی کنند اینها را مگر عالمان.» یعنی اول باید انسان عالم باشد، مواد خام را فراهم کند و بعد عقل تجزیه و تحلیل نماید.

 

سپس حضرت مسئله تقلید را مطرح می کند. مثل معروفی است که می گویند: "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو". در انسان تمایل به اینکه همرنگ جمع شود زیاد است. این تمایل درونی، زمانی خطرناک می شود که ملاک حق و باطل و تشخیص سره از ناسره قرار بگیرد و منجر به تعطیلی قوه عاقله ?یعنی همان وجه تمایز بین انسان و حیوان ? بشود.

 

عقل، گردو، گوهر
امام کاظم علیه السلام خطاب به هشام می فرماید: "قرآن کثرت را مذمت کرده است آنجا که می فرماید: «وَ انْ تُطِعْ اکثَرَ مَنْ فِی الْارْضِ یضِلّوک عَنْ سَبیلِ اللَّهِ انْ یتَّبِعونَ الَّا الظَّنَّ وَ انْ هُمْ الّا یخْرُصونَ» اگر اکثر مردم را پیروی کنی تو را گمراه می کنند؛ چون اکثر مردم تابع عقل نیستند، تابع گمان و تخمین اند، همینکه چیزی در خیالشان پیدا می شود دنبالش می روند.

 

در کلام نورانی امیرالمومنین علیه السلام آمده است که «لا تستوحشوا فی طریق الهدی لِقِلَّة اهله؛11 اگر در اقلّیّتید و همه یا اکثریت مردم دنیا با شما بدند و راهتان را قبول ندارند، وحشت نکنید و از راه برنگردید.» وقتی راه درست را تشخیص دادید، با همه ی وجود آن را بپیمایید.


امام کاظم علیه السلام در دنباله می فرماید: "ای هشام! به حرف و تشخیص مردم اعتنا نکن؛ باید تشخیص، تشخیص خودت باشد. ای هشام! اگر در دست تو یک گردو باشد و هر کس به تو برسد بگوید: به به! چه گوهر گران بهایی! وقتی که می بینی گوهر نیست، کلام آنها هیچ نفعی به حال تو ندارد و گردو را برای تو گوهر و لؤلؤ نمی کند. اگر هم در دست تو گوهری باشد و همه مردم به این گوهر گفتند گردو، تو تابع تشخیص و عقل و فکر خودت باش. تا زمانی که می دانی آنچه در دست توست، گوهری گرانبهاست، حرف مردم ضرری به تو نخواهد رساند و گوهر تو را تبدیل به گردو نمی کند."

 

بهشت در ازای گوهری گرانبها
یکی از تطبیقات این فراز از کلام حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام، شناخت گوهر گرانبهای وجودی خود است. کسی که این گوهر با ارزش را شناخت حاضر نیست آن را در برابر هر چیزی معامله کند. در فرازی از همین روایت، امام کاظم علیه السلام از جد بزرگوارشان امام سجاد علیه السلام چنین نقل می فرماید:

 

«أ و لا حرّ یدع هذه اللّماظة لأهلها؟» آیا آزاده ای نیست که این متاع پست دنیا را، این لماظه یعنی آب بینی یا دهان حیوان پستی را جلوی اهلش بیندازد؟ «فلیس لأنفسکم ثمن الّا الجنّة فلا تبیعوها بغیرها»؛ قیمت شما فقط بهشت است. یعنی بحث معامله و بده بستان است. اگر کسی می خواهد آن لماظه را ببرد باید نفس و هویت و شخصیت خود را بدهد. ولی شما بدانید که ارزش و قیمت شما بهشت است. بفهمید که چه لؤلؤ و گوهر گرانبهایی را در اختیار دارید. مراقب باشید آن را به ثمن بخس نفروشید.

 

-----------------------------------------------
پی نوشت:
1. تاریخ علم کلام، شبلی نعمانی، ص 31
2 . اسباط بن سالم می گوید: موسی بن جعفر علیهما السلام فرمود: در قیامت ندا می دهند حواریون (یاران نزدیک) پیامبر خدا محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله که پیمان خویش نشکستند و با همان پیمان از جهان رخت بربستند کجایند؟ سلمان و ابوذر و مقداد بر می خیزند. آنگاه یاران نزدیک و ویژه ی یکایک امامان را فرا می خوانند و افرادی خاص بر می خیزند تا آنکه یاران خاص امام پنجم و امام ششم را می طلبند، عبدالله بن شریک عامری، زرارة بن اعین، برید بن معاویه، محمد بن مسلم، ابوبصیر مرادی، عبدالله بن ابی یعفور، عامر بن عبدالله، حجر بن زایده و حمران بن اعین بر می خیزند. رجال کشی، ص9
 3 . ملقب به مومن طاق، یکی از ثقات و برجستگان اصحاب امام صادق علیه السلام.
4  . از اصحاب خاص امام صادق و امام موسی بن جعفر علیهماالسلام. وی از معدود کسانی است که در توثیق او در کتب رجالی، دو مرتبه کلمه ثقه به کار برده شده است.
5. عالم متکلم و یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام.
6. إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القدیمة)، النص، ص: 281
 7 . رجال الکشی ،ص:269
8  . الکافی (ط.الاسلامیه) ج 1 ص 13
 9. زمر 20
10  . غرر الحکم، ص85
منبع : tebyan.net
11. نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت201

 

 





      

 

حضرت زینب را در 14 جمله بشناسیم

 

حضرت زینب(س),ولادت حضرت زینب (س),زندگینامه حضرت زینب (س)

حضرت زینب را در 14 جمله بشناسیم
نام نهادن زینب علیها السلام
چشم اهل مدینه، روزی به جمال زینب کبری روشن شد که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در سفر بودند. فاطمه زهرا علیها السلام به امیر مؤمنان علیه السلام عرض کردند: چون پدرم در مسافرت هستند، نامی برای این دختر برگزین. علی علیه السلام فرمودند: من بر پدرت پیشی نمی ‌گیرم. صبر می‌کنیم تا رسول خدا صلی الله علیه و آله از سفر باز گردند.


پس از بازگشت رسول خدا صلی الله علیه و آله از ایشان خواستند تا نامی برای نو رسیده انتخاب کنند. پیامبر فرمودند: فرزندان فاطمه اگرچه اولاد من هستند، ولی امر آنها با خدا است و من منتظر دستور الهی می‌مانم. جبرئیل نازل شد و عرض کرد: خداوند می‌فرماید: نام این دختر را زینب بگذارید، چرا که این نام را در لوح محفوظ نوشته‌ایم.


القاب زینب علیها السلام
حضرت زینب را «عقیله بنی هاشم» نام نهاده اند و عقیله، به زنی بزرگ منش گویند که در بین بستگان، عزیز و محترم و در خاندانِ خود، ارجمند باشد. دیگر لقب ایشان صدیقه صغری است. به زن بسیار راستگو، صدیقه گویند، و چون فاطمه زهرا را صدیقه کبری می‌خواندند و علی علیه السلام را صدیق اکبر، زینب را صدیقه صغری نامیده‌اند.
لقب دیگر آن بانوی بزرگوار، «عصمت صغری» است، چرا که ملکه پاک دامنی و دوری از گناه را خداوند به او عطا فرموده بود. این بانوی امین و بزرگوار القاب دیگری نیز داشته‌اند که از آن جمله است: «ولیّةُ الله» و «اَمینةُ الله».

 

کمالات حضرت زینب
زینب کبری را کمالاتِ بسیار بود: در جمال و سکینه و وقار، همانند خدیجه کبری بود و در عصمت و حیا، به فاطمه زهرا می‌مانست. در فصاحت و بلاغت، هم چون علی مرتضی بود و در حلم و بردباری، همسان امام مجتبی و در شجاعت و قوت قلب، بسان حضرت سید الشهدا.

 

تربیت حضرت زینب
زینب کبری در حصنِ حصینِ نبوت و خاندان والا مقامِ ولایت و امامت تربیت یافت. از لبان آموزگار وحی، دانش اندوخت و در دامان کرامت، پرورش یافت و از تربیت خمسه طیبه، ادب آموخت.

 

یگانه پرستی زینب علیها السلام
حضرت زینب در دوران طفولیت در دامان پدر می نشست و حضرت علی علیه السلام با لطف و مهربانی، به او سخن گفتن می‌آموخت. روزی امام به دختر عزیزش فرمود: بگو «یک». گفت: یک. فرمود: بگو «دو» زینب ساکت ماند. فرمود: نور دیده من! بگو دو. ناگهان زینب زبان گشود و عرض کرد: پدر جان! زبانی که به گفتنِ یک باز شد، چگونه می تواند «دو» بگوید؟! امام که می‌دانست مراد فرزندش اذعان به توحید و یگانگی خدا است، او را به سینه چسباند و بوسید.
حضرت زینب را «عقیله بنی هاشم» نام نهاده اند و عقیله، به زنی بزرگ منش گویند که در بین بستگان، عزیز و محترم و در خاندانِ خود، ارجمند باشد.

 

حضرت زینب(س),ولادت حضرت زینب (س),زندگینامه حضرت زینب (س)

زین اب
بعضی معتقدند: زینب، نام درختی زیبا و خوشبو است، و برخی گفته‌اند: زینب در اصل، مرکب از دو کلمه «زین» و«اب» است و زینب را از آن رو زینب گویند، که زینت و افتخار پدر است و بدین سان، آن بزرگوار را «زین ابیها» نامند؛ هم چون مادرش که«ام ابیها» است.

 

بندگی خدا
شهامت، شجاعت و قوت قلب زینب، از ارتباط و اتکای او به خدا سرچشمه می‌گیرد. سخنان کوبنده‌اش در کاخ یزید، نهی از منکر در آن فضای مسموم، حمایت و پاسداری از حیا و عفت در همه مراحل سفر، و عمل به وظیفه در همه جا، جلوه‌هایی از بندگی حضرت زینب علیها السلام است.

 

دوستی زینب و حسین علیهما السلام
علاقه و محبت امام حسین و زینب علیهما السلام به یکدیگر در تمام مراحل زندگیشان جلوه گر است: در طفولیت، زینب جز در آغوش حسین آرام نمی‌گرفت و همواره به او چشم می‌دوخت. گویند: موقع ازدواج، زینب کبری با شویش، عبداللّه شرط کرد که همه روزه به او اجازه دهد تا حسین علیه السلام را زیارت کند و کمتر روزی بود که زینب حسین را نبیند.

 

هم سفر حسین علیه السلام
بعضی از سیره نویسان گفته‌اند: در هنگام ازدواجِ زینب کبری، علی علیه السلام با عبد اللّه شرط کرد که هر گاه حسین به سفر رفت، زینب هم اجازه داشته باشد با او مسافرت کند. عبد اللّه شرط را پذیرفت و به پیمان خود همواره پایبند بود.


دانش زینب علیها السلام
حضرت زینب از نظر دانش در آن مرتبه بود که بسیاری از زنان مدینه نزد ایشان می‌آمدند و از درس تفسیر او بهره می‌بردند. البته دانش او برگرفته از مدرسه و مکتب نبود، بلکه ـ چنان که امام سجاد علیه السلام در مسجد کوفه بعد از ایراد خطبه معروف حضرت زینب فرمودند ـ او دانشمندی الهی است و خداوند چشمه‌های زلال معرفت را بر قلب مبارکش جاری ساخته است.

 

عبادت زینب کبری علیها السلام
زینب علیها السلام در خشوع و خضوع و عبادت و بندگی مانند پدر و مادر بزرگوارش بود: شبها را به تهجد صبح می‌کرد و مدام قرآن تلاوت می‌فرمود. آن بانوی بزرگ اسلام در میدان دشوار کربلا و از آن جا تا شام، در مشکل‌ترین حالات، نماز شب و عبادتِ خدا را ترک نگفت.

 

فصاحت و بلاغت
ابن عباس، پسر عموی پیامبر صلی الله علیه و آله درباره زینب کبری چنین گوید: «عقیله ما زینب، دختر علی علیه السلام در فصاحت و بلاغت و شجاعت ادبی، بی نظیر بود. هنگامی که سخن می‌گفت، می‌پنداشتی علی علیه السلام سخن می‌گوید.» گواه این مطلب سخنرانی او در مجلس یزید است. این سخنان در حدّ اعلای فصاحت و در اوج شیوایی و رسایی قرار دارد.

 

بصیرت در امور سیاسی
محمد غالب شافعی از علمای اهل سنت می گوید: زینب علیها السلام دختر علی بن ابی‌طالب در بهترین مکتب اخلاقی پرورش یافت و از سرچشمه آیات الهی سیراب گشت؛ در حلم و کرم و بصیرت در امور سیاسی بین خاندان بنی هاشم مشهور شد و جمال و جلال، سیرت و صورت و اخلاق و فضیلت را به هم آمیخت. او شبها در عبادت بود و روزها در روزه.

 

صبر و شکیبایی
مرحوم سپهر، سیره نویس معروف می‌گوید: در مراتب فضل زینب کبری علیها السلام سخن بسیار است، به فصاحت و بلاغت او، همگان معترفند؛ هر گاه لب به سخن می‌گشود، گویی علی بن ابی‌طالب سخن می‌گفت. عفت و عصمت، و درایت و دانش آن بانوی بزرگ فراتر از آن است که به قلم در آید و در وصف بگنجد. در صبر و شکیبایی چنان بود که همگان را متحیر می‌ساخت. اگر اندکی از سنگینیِ مصایب او، بر دوش کوه‌ها و آسمان و زمین قرار گیرد، آنها را متلاشی می‌کند. به راستی از آغاز آفرینش انسان تا کنون زنی به بردباری، ایثار و شجاعت او دیده نشده است.
منبع: گلبرگ، 1379، ش5
تبیان

 

 





      

روایات از ائمه معصوم راجع به برخی خوراکیها

 

 

ائمه معصومین (ع) راجع به بعضی از خوراکیها

 

امام صادق (ع):

خاک قبر امام حسین (ع) دارو و شفای هر بیماری است و چون برداشتی بگو به نام خدا، خداوند آن را روزی وسیع و علم سودمند و شفای هر بیماری قرار بده که تو بر هر چیز توانایی .

 

 

امام صادق(ع): پنیر و گردو و اگر با هم مصرف شوند در هر کدام از آن دو شفا است و اگر به تنهایی خورده شوند در هر یک درد است.

 

امام رضا (ع): مرض و بیماری برای مومن رحمت و وسیله پاک شدن اوست و برای کافر عذاب و نقمت است.

 

پیامبر اکرم (ع) : سیر بخورید که شفای هفتاد بیماری است.

 

امام صادق(ع): در مسواک یازده خصلت از سنت است.

 

1ـ پاکیزه کننده دهان است

6ـ لثه را محکم می کند

2ـ جلا دهنده چشم می باشد

7ـ اشتها را زیاد می‌کند

3ـ خدا را خشنود می‌کند

8ـ بلغم را برطرف می‌نماید

4ـ دندانها را سفید می گرداند

9ـ حافظه را زیاد می‌کند

5ـ بوی بد دهان را از بین می‌برد

10ـ حسنان را دو چندان می‌کند

11ـ فرشتگان را مسرور می‌سازد

 

امام صادق (ع) : برنج داروی خوبی است ، طبیعت آن خنک است و هر بیماری عاری می‌باشد.

 

حضرت علی (ع) : هر کس گرسنه است غذا بخورد و خوب غذا را بجود و هنوز اشتها دارد از طعام دست بکشد و مدفوع را نگه ندارد، به هیچ بیماری گرفتار نمی‌شود مگر این که مرگ او فرا برسد .

 

حضرت علی (ع) : آب باران بیاشامید که بدن را پاک و بیماریها را از بین می برد.

 

امام صادق (ع): ایستاده آب آشامیدن در روز غذا را عضم و گوارا می‌کند و در شب ایستاده آب آشامیدن زردآب می‌آورد.

 

حضرت علی (ع): سه چیز حافظه را زیاد می‌کند و بلغم را از بین می‌برد : قرائت قرآن، خوردن عسل، جویدن کندر.

 

امام موسی کاظم (ع): ما اهل بیت خود را معالجه نمی‌کنیم مگر با ریختن آب سرد بربدن تب‌دار و خوردن سیب.

 

پیامبر اکرم (ص): دارو از وسایل تقدیر است، به فرمان خدا فایده می‌دهد.

 

امام صادق (ع): تا هنگامی که بدنت تحمل درد را دارد از استعمال دارو پرهیز کن.

 

امام موسی بن جعفر (ع): برسر سفره ریحان طلبیدند و فرمودند : من دوست دارم که غذا را به آن شروع کنم زیرا ریحان عروق را می گشاید و اشتها را زیاد می‌کند و سل را معالجه می کند.

 

امام صادق (ع): از زیاد آب آشامیدن بپرهیز که ریشه همه بیماریها است.

 

امام صادق (ع): گلابی بخورید که قلب را جلا می‌دهد و دردهای باطن را به اذن خداوند آرامش می بخشد.

 

امام موسی بن جعفر (ع): هر کس تخم مرغ و پیاز و زیتون بخورد نیروی آمیزش او زیاد گردد.

 

امام صادق (ع) : گندم پوست گرفته گوشت را می رویاند و استخوان را محکم می‌کند.

 

پیامبر اکرم (ص): بر شما باد به کشمش که سودا را برطرف می کند و بلغم را می خورد و تن را سالم و اخلاق را نیکو می‌مند و اعصاب را قوی کرده وضعف و بیماری را از بین می‌برد.

 

امام رضا (ع): به مریضهای خود چغندر بخورانید زیرا در آن شفا است و هیچ دردی با آن نیست.

 

امام صادق (ع): مردی در خدمت امام عرض کرد: دخترم آب بدنش کم شده و مبتلا به اسهال است. حضرت فرمود: چرا برنج با پیه به او نمی‌خورانی .

 

امام صادق (ع): چهار چیز دو است : حجامت، انفیه، اماله، استفراغ،

 

پیامبر اکرم(ص): خرما را ناشتا بخورید که کرمهای شکم را می کشد .

 

امام صادق(ع): نیشکر گرفتگی بینی و عروق را برطرف می‌کند و رنج و ضرری هم ندارد.

 

پیامبر اکرم(ص): کاهو بخورید که غذا را هضم می کند و خواب آور است.

 

پیامبر اکرم(ص): انجیر تازه و خشک را بخورید، زیرا نیروی جماع را زیاد می‌کند و بواسیر را برطرف می نماید.

 

امام صادق(ع): بر شما باد به خوردن بورانی بادمجان که دارو است و موجب ایمنی را برص است و همچنین سرخ شده آن در روغن زیتون .

 

امام صادق (ع): مردم چون مکیدن و خوردن عسل دارویی نخواهد یافت.

 

امام صادق(ع): هر کس دچار ضعف قلب و بدن است باید گوشت بره یا شیر بخورد.

 

امام صادق (ع): پیاز دهان را خوشبو می کند و کمر را محکم می گرداند و پوست را نرم می‌سازد.

 

پیامبر اکرم(ص): بر شما باد به نمک که شفای هفتاد درد است که جذام و برص و جنون از آنها است.

 

پیامبر اکرم (ص): حنا ببندید که چشم را روشنی می‌بخشد و موی را می رویایند.

 

امام محمد باقر(ص): کنیزی از او گرفتاری خونریزی شدید حیض شد، چنان که مشرف به موت گشت. حضرت باقر (ع) دستور داد که به او سویق عدس بخورانند، خورد و خوب شد.

 

امام صادق(ع): آب و نوشیدنی را با سه نفس بنوشید بهتر است تا این که به یک نفس آشامیده شود.

 

امام محمد باقر (ع): در تره چهار خاصیت است. باد را برطرف می‌کند و دهان را خوشبو می‌سازد، بواسیر را قطع می کند و همیشه خوردن آن موجب ایمنی از جذام است.

 

حضرت علی (ع): جویدن کندر دندانها را محکم می‌کند و بلغم را برطرف می نماید و بوی دهان را می برد.

 

امام کاظم (ع): به کسی که از رطوبت ناراحت بود فرمود: پونه را بکوبند و قدری ناشتا بخورد.

 

امام صادق (ع): پیامبر (ص) زکام را درمان نمی کردند و می فرمودند : کسی نیست که عرق جذام نداشته باشد، وقتی انسان زکام بگیرد عرق جذام را ریشه کن می‌کند.

 

امام صادق ( ع): هر کس به بخورد تا چهل روز حکمت بر زبانش جاری شود.

 

امام صادق(ع): پس از خروج از حمام پاها را با آب سرد بشویید که درد سر را برطرف می‌کند.

 

امام صادق(ع): هر کس هنگام خواب انار بخورد تا صبح درامان است.

 

امام رضا (ع): چیزی سودمند‌تر از نان برنج برای مسئول نیست.

 

پیامبر اکرم (ص) : به بخورید که حافظه را زیاد می‌کند و خلط سینه را از بین می برد و فرزند را زیبا می‌گرداند.

 

امام صادق (ع) : اگر مردم خاصیت سیب را می دانستند فقط با سیب به درمام مریض می پرداختند.

 

امام صادق( ع): هر کس غذا را با نمک شروع کند هفتاد درد آنچه او نمی داند وخدا می داند از او دفع می‌گردد.

 

امام صادق (ع): باقلا ساقهای پا را خالص و محکم می گرداند.

 

پیامبر اکرم (ص): هر کس سداب بخورد و پس از آن بخوابد از طاعون و دمل وسینه پهلو در امان خواهد بود.

 

امام موسی کاظم (ع): جوانی از امام هفتم (ع) بیمار شد. امام سراغش را گرفتند. عرض کردند به طحال گرفتار شده، حضرت فرمودند: تا سه روز به او تره بخورانید، خوراندیدم شفا یافت.

 

امام صادق (ع): زنانتان را در حاملگی خرما بدهید تا فرزندانتان ریبا شوند.

 

امام صادق(ع): سویق عدس عطش را از بین می برد و معده را قوی می‌سازد.

 

امام صادق (ع): ناشتا خربزه خوردن موجب فلج می‌شود.

 

امام صادق(ع): بر شما باد به کاهو خوردن که خون را تصفیه می کند.

 

حضرت علی (ع): گلابی قلب را جلا می دهد و دردهای درون را به اذن حق شفا می بخشد.

 

پیامبر اکرم (ص): خوردن انجیر باعث می‌شود از قولنج درامان باشید.

 

امام صادق (ع): درباره سنجد فرمود: گوشت آن گوشت ، پوستش پوست و هسته اش استخوان را می رویاند، با این حال کلیه‌ها را گرم و معده را شستشو و پاکیزه می گرداند و نگهدار انسان از بواسیر و قطره قطره آمدن بول است. ساقها را نیرومند تو عرق جذام را ریشه کن می نماید.

 

پیامبر اکرم (ص): آب را آهسته و جرعه جرعه بنوشید و یک مرتبه بدون نفس ننوشید زیرا مبتلا به درد کبد می شوید.

 

امام صادق (ع): برای درد کمر عدس نافع است.

 

امام صادق(ع): انجیر بوی دهان را از بین می‌برد و استخوان را محکم می کند و مو را می‌رویاند وبیماری را برطرف می کند و با بودن انجیر نیازی به داروی دیگر نمی‌باشد.

 

امام صادق (ع): سودمند‌تر از کوبیده و نرم شده سیب دارویی برای مسموم نمی شناسم .

 

امام صادق (ع): مردی تعرض کرد شکمم درد و صدا می کند. امام فرمودند:چرا سیاهدانه‌ نمی خوری که در آن شفای همه دردها است.

 

امام صادق (ع): در سیاهدانه شفای هر بیماری است. ما از آن برای تب، سردرد، ورم چشم، درد معده و هر دردی استفاده می کنیم و به وسیله آن از خدا شفا می گیریم.

 

پیامبر اکرم (ص): به هر شهری که وارد شدید از پیاز آن بخورید که وبا و بیماری آن شهر را از بین می‌برد.

 

پیامبر اکرم (ص): بر شما باد به زیتون که سوداء را خوب کند و بلغم را برطرف نماید و اعصاب را محکم و قوی گرداند و ضعف وثقل را از معده ببرد.

 

امام محمد باقر (ع): گوشت کبوتر، گوشت با برکتی است آن را به آدم مبتلا به یرقان بخورانید و بریان کنید.

 

امام صادق (ع): سرکه دل را نورانی می‌کند.

 

پیامبر اکرم (ص): هر کس یک عدد انار بخورد دل او را نورانی کند و برطرف کند از او وسوسه شیطان را تا چهل روز.

 

حضرت علی (ع): خوردن بیست و یک عدد مویز سرخ در وقت صبح ناشتا جمیع مرض‌ها را دفع می کند مگر مرگ را.

 

حضرت علی (ع): خوردن به، قوت مرد را زیاد و ضعف او را برطرف می کند.

 

پیامبر اکرم (ع): انجیرهای میوه ای هست از بهشت، بخورید که بواسیر را قطع و نقرس را نفع می بخشد.

 

امام صادق (ع): بر شما باد به خوردن بادمجان در حالی که بورانی کرده باشید زیرا که شفا و امان است از برص.

 

امام صادق (ع): ترک نکنید شام خوردن را اگر چه سه لقمه با نمک باشد. هر کس یک شب شام نخورد رگی از رگهای جسدش می میرد ابداً زنده نگردد.

 

امام رضا (ع): مسواک نمودن چشم را جلا می دهد و موی را می رویاند و آب ریختن چشم را برطرف می کند.

 

پیامبر اکرم(ص): شکم خانه هر بیماری و پرهیز سر هر درمانست.

 

پیامبر اکرم (ص): بیماران خود را بر خلاف میلشان به خوردن غذا وادار نکنید زیرا خداوند آنها را می خوراند و می‌نوشاند.

 

حضرت علی (ع): دلهای خود را بز یا دروی در خوردن آشامیدن نمیرانید. دلها مانند زمین مزروعی است که چون زیاده از حد لزوم آبش بدهند می میرند و استعداد خود را برای کشت و ذرع از دست می دهد.

 

حضرت صادق(ع): کسی که می‌خواهد همیشه زنده بماند یعنی اگر بخواهید عمرش طولانی باشد. غذای صبح را زودتر و شام را دیر میل کند با زنان کمتر همبستر شود قرض خود را سبک کند.

 

حضرت صادق (ع): کسی با مبتلای به جذام تکلم نکند مگر این که به مقدار یک مترونیم با او فاصله داشته باشد.

 

حضرت صادق (ع): شیر بدن را فربه، خون را زیاد، قلب و دماغ و نخاع وباه را تقویت می‌کند و برای سینه و سرفه بسیار ناقعست.

 

حضرت صادق (ع): شیر گوسفند یک نوع ضدعفونی و دفع سم است، چنانچه با روغن بادام و سمغ بصری خورده شود سرفه را برطرف می کند.

 

پیامبر اکرم (ص): در هفته اول عروسی، عروس را از خوردن شیر، سرکه، خربزه و سیب ترش جلوگیری کن، چون در هفته اول عروسی، رحم زن سرد است و اگر این غذاها را بخورد ، موجب نازایی و عقیم شدن او می گردد.

 

پیامبر اکرم (ص): به زن باردار، در آن ماهی که باید بزاید خرما بدهید زیرا فرزند او بردبار و پرهیزکار خواهد شد.

 

پیامبر اکرم (ص): به را به زنان باردار خود بخورانید زیرا که اطفال شما را زیبا می‌کند.

 

امام رضا (ع): هر گاه چیزی خوردی بر پشت بخواب و پای راست را بر روی پای چپ گذار .

 

امام رضا (ع): فضیلت نان جو برنان گندم مانند فضیلت ما اهل بیت است بر سایر مردم و نان و طعام جو قوت پیغمبر است.

 

امام جعفر صادق(ع): برای صاحب اسهال برنج نیکوست و برای صاحب سل که دردها را از بدن می کشد.

 

امام موسی کاظم (ع): گوشت کبک ساق پا را قوی می گرداند و تب را بر طرف می کند.

 

حضرت علی (ع): اگر مغز گردو و پنیررا با هم بخوری دواست و هر یم را تنها بخوری درد است.

 

حضرت صادق (ع): انگور سیاه بخورید تا غمت زایل شود.

 

حضرت امام صادق( ع): هر مومنی که یک انار را تمام بخورد خدا شیطان را از روشنی دل او چهل روز دور گرداند.

 

امام رضا (ع): انجیز گند دهان را زایل می کند، استخوان را سخت و مو را می رویاند.

 

حضرت صادق (ع): حق تعالی آدم را از خاک آفرید پس خوردن خاک را بر فرزندان او حرام گردانید.

 

حضرت امام محمد باقر (ع): بزرگترین دامهای شیطان خوردن خاک وگل است و دردها در بدن حادث می کند و خارش بدن و بواسیر از آن به هم می ‌رسد و دردهای سودا از آن متولد می‌شود و تقوت را از ساق و قدم می برد.

 

امام رضا (ع) : زیاد تخم مرغ خوردن موجب بزرگی سپرز و باد سر معده می‌شود.

 

امام رضا (ع): خوردن آب سرد بعد از اطمام گرم دندان را فاسد و خراب می کند.

 

امام رضا (ع): زیاد خوردن گوشت گاو موجب کندی ذهن و تحیر فهم و کثرت فراموشی می شود

 

امام رضا (ع): هر کس می‌خواهد به گوش درد مبتلا نباشد هنگام خوابیدن مقداری پنبه در سوراخ گوش خود بگذارد.

 

امام رضا (ع): هر کس بخواهد در دوره زمستان زکام را از خود دور ببیند هر روز سه قاشق از غذای عسل بخورد.

 

امام رضا (ع): هر کس ار زکام در ایام تابستان ناراحت است هر روزه یک خیار بخورد و از نشستن در آفتاب پرهیز کند.

 

امام رضا (ع): در فصل بهار باید از خوردن پیاز و سیر و ترشی پرهیز کرد.

 





      

تمثیلی از ذات پاک خداوند

 

خدا کیست,خدا کجاست

خداوند خالق اشیاست؛ یعنی پدیدآورنده و پیدا کننده اشیاست

 

خداوند متعال برای تبیین حقایق غیبی و آشنایی و تعریف اذهان بشر با این امور، بر وی منت نهاده و این حقایق را در لباس تمثیلات و تشبیهات و در لباس محسوسات و ملموساتی که دسترسی به آن ها و فهم و درک شان برای عقول بشری امکان پذیر است، ارائه می دهد.

امروزه بشر با بسیاری از اختراعات علمی و امکانات و تجهیزات پیچیده ای همچون سفینه های فضایی، ابر رایانه ها، وسایل ارتباط جمعی و مانند آن ها مواجه است که تا پیش از این برای بشر حتی درک و فهم چنین صنایع پیشرفته ای ممکن نبود و حتی در فرهنگ لغات بشری نیز نامی برای این تجهیزات وجود نداشت.


بر فرض بخواهیم برای فردی که در قرن های گذشته زندگی می کرده است، درباره این تجهیزات توضیحاتی بدهیم، کاری بیهوده است؛ زیرا این فرد نه با این تجهیزات آشناست و نه فهم دقیق این امور را دارد.


برای بشر عادی و مادی نیز درک مفاهیم و حقایق غیبی، چنین حالتی وجود دارد و پیمانه عقل و اندیشه وی گنجایش اقیانوس ژرف و بیکران عالم غیب و اسرار و رموز فراوان آن را ندارد؛ از این رو خداوند متعال برای تبیین حقایق غیبی و آشنایی و تعریف اذهان بشر با این امور، بر وی منت نهاده و این حقایق را در لباس تمثیلات و تشبیهات و در لباس محسوسات و ملموساتی که دسترسی به آن ها و فهم و درک شان برای عقول بشری امکان پذیر است، ارائه می دهد.(1)

«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونِةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»؛ «خدا نور آسمان ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى و آن چراغ در شیشه اى است، آن شیشه گویى اخترى درخشان است که از درخت خجسته زیتونى که نه شرقى است و نه غربى افروخته مى شود؛ نزدیک است که روغنش هر چند بدان آتشى نرسیده باشد، روشنى بخشد؛ روشنى بر روى روشنى است، خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت مى کند و این مثل ها را خدا براى مردم مى زند و خدا به هر چیزى داناست».(2)
کلمه «نور» بیانگر چیزی است که اجسام تیره را برای دیدن ما روشن می کند و هر چیزی به وسیله آن ظاهر و هویدا می گردد، ولی خود نور برای ما ذاتاً مکشوف و هویداست، چیز دیگری آن را ظاهر نمی کند.


نور عبارت است از چیزی که ظاهر بالذات و مظهر غیر است. این اولین معنایی است که کلمه نور را برای آن وضع کرده اند و چون وجود و هستی هر چیزی باعث ظهور آن چیز برای دیگران است؛ پس مصداق تام نور همان وجود است و از سوی دیگر، چون تمامی موجودات وجودشان به ایجاد خدای تعالی است؛ پس خدای تعالی کامل ترین مصداق نور است. اوست که ظاهر بالذات و مظهر ماسوای خویش است و هر موجودی به وسیله او ظهور می یابد و موجود می شود. (3)


به عبارتی دیگر هیچ چیزی در مقابل نور خدا نیست و همه نورها در مقابل  نور خدا ظلمتند و سایر اشیا اگر پیدا و پیدا کننده هستند، در ذات خودشان تاریک هستند و خدا آن ها را پیدا و پیدا کننده کرده است؛ همچنانکه می فرماید: «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ» (4) و خدا ظاهر است؛ یعنی پیداست. خداوند خالق اشیاست؛ یعنی پدیدآورنده و پیدا کننده اشیاست.


قرآن در پرتو این مثل، حقیقت ذات نامتناهی الهی را تا حدودی برای ادراکات محدود بشری نزدیک ساخته و نمونه کوچکی را که برای حواس آدمس قابل درک است، برای او ترسیم کرده است؛ زیرا بشر از دستیابی به اصل و حقیقت ذات مقدس خداوندی عاجز و ناتوان است. (5)

 خدا کیست,خدا کجاست

هیچ چیزی در مقابل نور خدا نیست و همه نورها در مقابل  نور خدا ظلمتند

  
بد نیست ویژگی های نور را از نظر بگذارنیم:
1. نور زیباترین و لطیف ترین موجودات در جهان ماده است و سرچشمه همه زیبایی ها و لطافت هاست.


2.  نور بالاترین سرعت را طبق آنچه در میان دانشمندان معروف است در جهان ماده دارد. نور با سرعت سیصد هزار کیلومتر در ثانیه می تواند کره زمین را در یک چشم بر هم زدن (کمتر از یک ثانیه ) هفت بار دور بزند؛ به همین دلیل مسافت های فوق العاده عظیم و سرسام آور نجومی را فقط با سرعت سیر نور می سنجند و واحد سنجش در آن ها سال نوری است؛ یعنی مسافتی را که نور در یک سال با آن سرعت سرسام آورش می پیماید.


3. نور وسیله تبیین اجسام و مشاهده موجودات مختلف این جهان است و بدون آن، چیزی را نمی توان دید، بنابراین هم «ظاهر» است و هم «مظهر» (ظاهرکننده غیر).


4. نور آفتاب که مهم ترین نور در دنیای ماست، پرورش دهنده گل ها و گیاهان بلکه رمز بقای همه موجودات زنده است و ممکن نیست موجودی بدون استفاده از نور (به طور مستقیم یا غیر مستقیم) زنده بماند.


5. امروز ثابت شده که تمام رنگ هایی را که ما می بینیم، نتیجه تابش نور آفتاب یا نورهای مشابه آن است و گرنه موجودات در تاریکی مطلق رنگی ندارند.


6. تمام انرژی های موجود در محیط ما (به جز انرژی اتمی) همه از نور آفتاب سرچشمه می گیرند؛ حرکت بادها، ریزش باران و حرکت نهرها و سیل ها و آبشارها و بالاخره حرکت همه موجودات زنده با کمی دقت به نور آفتاب منتهی می شود. سر چشمه گرما و حرارت و آنچه بستر موجودات را گرم نگه می دارد، همان نور آفتاب است؛ حتی گرمی آتش که از چوب درختان و یا ذغال سنگ و یا نفت و مشتقات آن به دست می آید نیز از گرمی آفتاب است؛ زیرا همه این ها طبق تحقیقات علمی به گیاهان و حیواناتی باز می گردند که حرارت را از خورشید گرفته و در خود ذخیره کرده اند؛ بنابراین حرکت موتورها نیز از برکت آن است.


7. نور آفتاب، نابود کننده انواع میکرب ها و موجودات موذی است و اگر تابش اشعه این نور پر برکت نبود، کره زمین به بیمارستان بزرگی تبدیل می شد که همه ساکنانش با مرگ دست به گریبان بودند. خلاصه هر چه در این پدیده عجیب عالم خلقت (نور) بیشتر می نگریم و دقیق تر می شویم، آثار گرانبها و برکات عظیم آن آشکارتر می شود.


حال اگر بخواهیم برای ذات پاک خدا تشبیه و تمثیلی از موجودات حسی این جهان انتخاب کنیم (اگر چه مقام با عظمت او از هر شبیه و نظیر برتر است) آیا جز از واژه نور می توان استفاده کرد؟! همان خدایی که پدید آورنده تمام جهان هستی است، روشنی بخش عالم آفرینش است، همه موجودات زنده به برکت فرمان او زنده اند و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند که اگر لحظه ای چشم لطف خود را از آن ها باز گیرد، همگی در ظلمت فنا و نیستی فرو می روند.


کلام آخر:
هر چند مقام والا و منزلت شایان الهی از هر شبیه و نظیری برتر است، اما به راستی برای ذات پاک خداوند تشبیه و تمثیلی، بهتر از واژه «نور» نمی تواند گویای این حقیقت باشد و اگر نبود که خدای متعال خود این تمثیل و تعبیر را برای تقریب اذهان با ذات بی همتای خود در اختیار بشر نهاده است، ما را سزا نبود که بخواهیم ذات پاک کبریایی خداوند متعال را به امری تشبیه و مثالی در این باره یاد کنیم.(6)


==========================
پی نوشت ها:
1. ر.ک: قاسمی، تمثیلات قرآن و جلوه های تربیتی آن، ص 158.
2. نور: 35.
3. ر.ک: تفسیر المیزان، ج 15، ص 172.
4. حدید: 3.
5. مطهری، آشنایی با قرآن، ج4، ص 101.
6. ر.ک: تمثیلات قرآنی و جلوه های تربیتی آن، ص 161 

 

منبع:tebyan.net

 

 





      

احادیثی در باب توسل به قرآن

 

قرآن, توسل به قرآن,شفا از قرآن,قرآن مجید

 

 


در مکارم الاخلاق از رسول خدا (ص) منقول است: هر که طلب شفا از قرآن مجید ننماید خدای تعالی او را شفا ندهد.

 

از امام صادق (ع) منقول است: هر کس صد آیه از قرآن از هر جای که خواهد تلاوت نماید بعد از آن هفت مرتبه  یا الله بگوید اگر بر سنگ سخت دعا کند هر آینه شکافته گردد.

 

 

از حضرت علی (ع) رسیده است: هر کس از چیزی خائف باشد بخواند از هر جای قرآن که خواهد صد آیه و سه مرتبه بگوید:

 

(اَللّهُمَّ اکْشِفْ عَنّی الْبَلاءَ)

 

 

از حضرت موسی بن جعفر(ع) منقول است: هر کس کفایت بجوید آیه از قرآن از مشرق تا مغرب او را کافی باشد هر گاه به یقین بخواند زیرا در قرآن شفا از هر دردی است.

 

منبع:گنج های معنوی

 

 





      

 

خدایا ؛ چشمِ امید به تو بسته ام ...

 

درد و دل با خدا,راز و نیاز با خدا,راز و نیاز

 الهی ...
سه خصلت است که نمی گذارد از درگاهت چیزی بخواهم ،
و فقط یک خصلت است که مرا به آن ترغیب می کند ؛

آن سه خصلت عبارتند از :
فرمانی که داده ای و من در انجامش درنگ کرده ام ،
و کاری که مرا از آن نهی فرمودی ولی من بدان شتافته ام ،
و نعمتی است که عطا فرموده ای ولی من در شکرگزاریش کوتاهی نموده ام ...

و اما تنها مساله ای که مرا به سویت می خواند :
تفضل و مهربانی تو به کسی است که به آستانت روی آورده ،
و چشمِ امید به تو بسته است ...

همه ی لطف و احسانت از روی تفضل ،
و همه ی نعمتهایت بی سبب و بدونِ زمینه ی استحقاق است ...

منبع:ar-jostejooye-khoda.blogfa

 

 





      
<   <<   36   37   38   39   40   >>   >