سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

دعاهای وقت بیرون آمدن از منزل

 

دعای بیرون رفتن از خانه

اسلام براى ورود به منزل و خروج از آن آداب مهمى دارد که رعایت آن بر هر فردی لازم است

 

اسلام براى ورود به منزل و خروج از آن آداب مهمى دارد که رعایت آن آداب بر هر فرد مسلمانى لازم است .

چند دعایی که هنگام بیرون ‏آمدن از خانه خوانده می شود

 

اول: اسلام براى ورود به منزل و خروج از آن آداب مهمى دارد که رعایت آن آداب بر هر فرد مسلمانى لازم است. امیرالمؤمنین علیه السلام مى ‏فرماید : هرگاه یکى از شما داخل در خانه خود شد، بر اهل خانه سلام کند، اگر نبودند ، بگوید : سلام بر ما از جانب پروردگار و نیز سوره اخلاص را بخواند که زُداینده فقر است‏ . در روایت مهمى آمده : وقتى قصد خروج از منزل کردى بگو :

بِسْمِ اللّهِ وَلا حَوْلَ ولا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَى اللّهِ‏   به نام خداوند هیچ قدرت و قوتى نیست مگر با کمک خداوند ، واگذار مى‏ کنم کارهایم را بر خدا .

چون گفتى : «بسم اللّه»، ملکى مى ‏گوید : راهنمایى شدى ، چون گفتى : «لا حول و لا قوة الا باللّه»، مى ‏گوید : از هر شرى حفظ شدى ، چون گفتى : «توکلت على اللّه»، مى گوید. خداوند تو را کفایت کرد ؛ در این حال است که شیطان مى ‏گوید : چه کنم با بنده ‏اى که راهنمایى شده و حفظ گردیده و او را کفایت کرده ‏اند . سپس «قل هو اللّه» را از جانب راست و چپ و روبرو و پشت سر و بالاى سر و زیر پا بخوان که در تمام روز در امان خدا باشى . و وقتى وارد منزل شدى ، بر اهل بیت خود سلام کن ، اگر نبودند بگو :

بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَالسَّلامُ عَلى‏ رَسُولِ اللّهِ وَالسَّلامُ عَلَیْنا وَعَلى‏ عِبادِ اللّهِ الصَّالِحینَ‏   به نام خداوند و سلام و درود بر فرستاده خداوند ، و سلام و درود بر ما و بر بندگان صالح خدا .

 

دوم: از حضرت امام صادق علیه السّلام‏ نقل شده است انسان زمانى که خواست از خانه خارج شود، هنگام نیّت خروج سه مرتبه بگوید: اللّه اکبر و سه مرتبه


بِالِلَّهِ اَخْرُجُ وَ بِالِلَّهِ اَدْخُلُ وَ عَلَى الِلَّهِ اَتَوَکَّلُ
به کمک خدا بیرون میروم، و به کمک خدا وارد می شود، و بر خدا توکّل می کنم.


آنگاه بگوید:


اَللّهُمَّ افْتَحْ لى فى وَجْهى هذا بِخَیْرٍ وَ اخْتِمْ لى بِخَیْرٍ وَقِنى شَرَّ کُلِّ دآبَّةٍ اَنْتَ آخِذٌ بِناصِیَتِها اِنَّ رَبّى عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ
خدایا در این روز به رویم بگشا به خیر، و برایم پایان‏ بده به خیر، و از شرّ هر جنبنده ‏اى تو که گیرنده مهارش هستى حفظم کن، به درستى که پرودرگارم بر راهى مستقیم است‏.


پیوسته در پناه خداى عزّ و جلّ باشد، تا به همان مکانى که در آن بود بازگردد.  

 

سوم: امام محمد باقر علیه السلام می فرمایند : هنگام خروج از منزل (برای رسیدن به مطلوب)
این دعا را بخوان.

بِسم الله الرحمن الرحیم حَسْبی اللهُ تَوَکَّلْتُ عَلَی اللهِ اللهمَّ إنّی أسئلُکَ خَیْرَ اُموُری کُلّها و اعوذُ بِکَ مِنْ خِزْی الدّنْیا و عَذابِ الاخِرَةِ

چهارم : از امام زین العابدین علیه السّلام روایت شده است‏ که به هنگام بیرون رفتن از در خانه بگوید:


بِسْمِ اللَّهِ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَ تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ
به نام خدا، ایمان آوردم به خدا، و بر خدا توکل کردم.

  دعای بیرون رفتن از خانه

دعاها یی که هنگام بیرون ‏آمدن از خانه خوانده می شوند

 
پنجم: از امام باقر علیه السّلام نقل شده است که هرکس زمانى که از منزلش بیرون می رود بگوید:
بِسْمِ اللَّهِ حَسْبِىَ اللَّهُ تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ خَیْرَ اُمُورى کُلِّها وَ اَعُوذُبِکَ مِنْ خِزْىِ الدُّنْیا وَ عَذابِ الاْخِرَةِ


به نام خدا، خدا مرا بس است، بر خدا توکل کردم، خدایا خیر همه کارهایم را از تو می خواهم، و از خارى دنیا و عذاب آخرت به تو پناه می آورم.


خدا آنچه از امر دنیا و آخرت او را اندوهگین می سازد کفایت می فرماید.


ششم: از حضرت امام صادق علیه السّلام نقل شده است که وقتى که از منزل خود بیرون می روى بگو:


بِسْمِ اللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ لا حَوْلَ وَلاقُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ خَیْرَ ما خَرَجْتُ لَهُ وَ اَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّ ما خَرَجْتُ لَهُ اَللّهُمَّ اَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ اَتْمِمْ عَلَىَّ نِعْمَتَکَ وَاسْتَعْمِلْنى فى طاعَتِکَ وَاجْعَلْ رَغْبَتى فیما عِنْدَکَ وَ تَوَفَّنى عَلى مِلَّتِکَ وَ مِلَّةِ رَسُولِکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
به نام خدا، توکّل کردم بر خدا، جنبش و نیرویى نیست مگر به خدا، خدایا، خیر آنچه به خاطرش از خانه بیرون شدم‏ از تو می خواهم، و از شرّ آنچه به خاطرش بیرون آمدم به تو پناه می آورم، خدایا از فضلت بر من وسعت بخش، و نعمتت‏ را بر من کامل کن، و مرا در طاعتت به کار گیر، و اشتیاقم را در آنچه نزد توست قرار ده، و مرا بر آیینت و آیین رسولت بمیران.


هفتم: از امام رضا علیه السّلام نقل شده است که پدرم زمانى که از منزل خارج‏ می شد، این کلمات را می گفت:


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ خَرَجْتُ بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ لابِحَوْلٍ مِنّى وَ لا قُوَّتى بَلْ بِحَوْلِکَ وَ قُوَّتِکَ یا رَبِّ مُتَعَرِّضاً لِرِزْقِکَ فَاْتِنى بِهِ فى عافِیَةٍ
به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانیاش همیشگى است، خارج شدم به قوت و نیروى خدا، نه به قدرت و نیروی خویش، بلکه به قدرت و نیروى تو، اى پروردگارم روزیات را خواستارم، آن را در عین عافیت به من عنایت کن‏.


هشتم: از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده است که هرکه از منزلش بیرون می رود، ده مرتبه سوره قل هو اللّه احد بخواند، پیوسته‏ در حفظ خداى عزّ و جل باشد، و تا به منزلش بازگردد، خدا از او محافظت نماید.

 

نهم : امام باقر علیه السلام فرمود کسى که این دعا را هنگام خروج از منزل بخواند :
أَعُوذُ بِمَا عاذَتْ بِهِ مَلائِکَةُ اللّهِ وَرِسُولِهِ مِنْ شَرِّ هذَا الْیَوْمِ الْجَدیدِ الَّذی إذا غابَتْ شَمْسُهُ لَمْ تَعُدْ، مِنْ شَرِّ نَفْسی وَمِنْ شَرِّ غَیْری وَمِنْ شَرِّ الشَّیاطینِ وَمِنْ شَرِّ مَنْ نَصَبَ لِأَوْلِیاءِ اللّهِ وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَالإِنْسِ وَمِنْ شَرِّ السَّباعِ وَالْهَوامِ وَمِنْ شَرِّ رُکُوبِ الْمَحارِمِ کُلِّها، أُجیرُ نَفْسی مِنَ اللّهِ مِنْ کُلِّ سُوءٍ . پناه مى ‏برم به آنچه ملائکه خدا و رسولش به آن پناه بردند از شرّ این روزى که چون خورشید غروب کند برنمى ‏گردد و از شرّ نفس خودم و دیگران و شیاطین و دشمنان اولیاى الهى و جن و انس و حیوانات وحشى و حشرات و محرّمات الهى ! پناه مى‏ برم به خداوند از تمام بدى‏ ها .

خدا او را مى ‏آمرزد و به او توجه مى‏ کند و مهم او را کفایت کرده و از بدى و شر او را نگهدارى مى‏ کند.


دهم : از امام هفتم علیه السّلام روایت شده است که هرگاه‏ خواستی به سفر روى، بر در خانه‏ ات بایست، و سوره‏ هاى حمد و قل هو اللّه احد و قل اعو بربن النّاس و  قل اعوذ بربّ الفلق
را از پیش رو، و از طرف راست و چپ بخوان، آنگاه بگو:


اَللّهُمَّ احْفَظْنى وَاحْفَظْ ما مَعِىَ وَ سَلِّمْنى وَ سَلِّمْ ما مَعِىَ وَ بَلِّغْنى وَ بَلِّغْ ما مَعِىَ بَلاغاً حَسَناً
خدایا مرا و آنچه با من است حفظ کن، و مرا و آنچه با من است به سلامت دار، و مرا و آنچه با من است به نیکى برسان‏.


یازدهم: و نیز از آن حضرت روایت شده است که هرگاه در سفر یا حضر [حضر یعنى ماندن در وطن، در مقابل سفر] از منزلت بیرون رفتى بگو:


بِسْمِ اللَّهِ آمَنْتُ بِاللَّهِ وَ تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ ما شاءَ اللَّهُ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ
به نام خدا، به خدا ایمان آوردم، و بر خدا توکل کردم، آنچه خدا خواست، جنبش و نیرویى نیست مگر به خدا.

 

 





      

 

گلچین اذکار نافعه

 

اذکار هفته,ذکر های مستحبی, ذکر یونسیه

ذکر خدا از نزدیکترین مسیرهای قرب و نزدیکی به پروردگار این عالم است

 

بسم الله الرحمن الرحیم

ما را به دعا کاش فراموش نسازند       رندان سحر خیز که صاحب نفسانند

* ذکر یونسیه :
 مداومت تا یک سال = باز شدن چشم برزخی  : 400 بار در سجده بعد از نماز صبح  :  لآ اِلهَ اِلآ اَنتَ سُبحانَکَ اِنّی کُنتُ مِنَ الظالِمینَ .

* ذکر رفع اضطرار و گرفتاری :
5 بار صلوات - آیت الکرسی - سپس در دل بسیار بگو : اللـّهم اجعَلنی فی دِرعِکَ الحصینةِ التی تَجعلُ فیها من تشاءِ .

* امان از خطر دشمن - دوری از ریا و غرور :
لا حَول ولا قـُوة الا بالله .

* درمان حدیث نفس :
روزی صد بار تهلیل : لا اله الا الله .

* ذکر دفع وسوسه و اذیت شیاطین :
آیت الکرسی - سوره ناس و فلق .

* ذکر روشنایی قلب :
70 مرتبه استغفار بعد از نماز ظهر و عصر .

* رویای صادقه :
سوره های ضحی و انشراح قبل از خواب .

* مستجاب الدعوه شدن :
بسم الله الرحمن الرحیم .

* سرکوبی نفس :
هر روز 13 بار :  اللهم لکَ الحمدُ و الیکَ المشتَکی و انت المستعان  .

* قدرت انسان در غلبه بر نفس :
یا دائم یا قائم .

* روشنایی قلب :
بعد از نماز صبح دست بر سینه 70 بار : "یا فتاح" .

* ذکر دور نمودن 70 نوع بلا :
روزی صد بار : لا حَول ولا قوة الا بالله .

*ذکر تقویت روح و قلب :
نیم ساعت با توجه قلبی در جای خلوت : "هوالحی" .

* ذکر گشایش در امور و حوائج :
120 بار در یک مجلس : اَمَّن یجیبُ المُضطرَّ اِذا دَعاهُ و یکشِفُ السُّوءَ .

* ثواب و حسنات فراوان :
روزی 25 بار : اللهمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَالمُومِنات والمُسلِمینَ وَالمُسلِمات .

* شفای 99 درد که کمترین آن ناراحتی است :
لا حَولَ ولا قوةَ اِلا بالله العلی العَظیم .

* دعای خروج از منزل :
بسم الله - لا حول ولا قوه الا بالله - توکلتُ عَلی الله .

* 3000 حسنه - محو 3000 گناه - 3000 درجه :
سُبحانَ الله و بحَمدِهِ سُبحان الله العَظیم و بحَمدِهِ .

* دعای قبل از طلوع خورشید :
اللهُ اکبرُ ، الله اکبرُ کبیراً و سُبحانَ اللهِ بُکرَةً و اَصیلا وَالحَمدُ لِلهِ رَبِّ العالمینَ کثیراً لا شَریکَ لهُ وَ صَلی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِهِ .

* دفع نفس اماره :
هنگام خواب دست بر سینه - صد بار :" یا مُمیتُ ".

* قضای حوائج :
دو رکعت نماز هدیه به حضرت زهرا (س) و در قنوت آن :
اللهُمَّ بفاطِمَة و اَبیها و بفاطِمَة و بَعلِها و بفاطِمَة و بَنَیها بفاطِمَة و السِّرِّ المُستَودَع عَلیها اِقض حاجَتی و صَلی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ و آل مُحَمَّدٍ
محال است حاجت روا نشود .

* رفع غم و اندوه :
40 بار : اللهُ اللهُ ربی لا اُشرکُ بهِ شَیئاً تَوَکَّلتُ عَلی الحَی الذی لا یموت .

* توسل به امام زمان (عج) برای رفع ناراحتی و مشکلات :
70 بار : یا مُحَمَّدُ یا علی یا فاطِمة یا صاحِبَ الزَّمانَ اَدرکنی وَ لا یحلِکنی .

* برای گرامی شدن نزد مردم :
هنگام خروج از خانه 12 بار : یا عَزیزُ ذوالعِزِّ وَالِاقتِدارِ اَعِّزنی .

* رفع شک در نماز :
هنگام ورود به توالت : بسم اللهِ اعوذُ باللهِ من الرِّجس النـَّجس الخَبیثِ المُخبثِ الشَّیطان الرَّجیم .

* استخاره امام زمان :
سه صلوات - میانه تسبح را بگیر : جفت آمد بد است .

* دعای عطسه :
الحَمدُ للهِ علی کلِّ حال و صَلی اللهُ علی مُحَمَّدٍ و آلِهِ اَجمَعین .

* زنده شدن دل :
یا حَی یا قَیوم یا لا اله الا اَنتَ اَسئَلکَ اَن تحیی قَلبی اَللهّمّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آل مُحَمَّدٍ .

* قوی شدن همت :
مداومت بر اذکار : الشَّدید ، ذوالقوَّة ، القاهِرُ ، اَلمُقتدِرُ .

* آرامش قلب :
الا بذکر الله تطمئن القلوب .

* رفع خیالات و اوهام :
مداومت بر :" اللـَّطیف" .

* رفع بی خوابی :
سُبحان اللهِ ذی الشَّأن دائمُ السُّلطان کلَّ یوم هُوَ فی شَأن .

* خواب دیدن امیرالمومنین :
موقع خواب بگو : اللهُمَّ اِنی اسئلکَ یا مَن لهُ لطفُ خَفی وَ ایادیهِ باسِطة لا تنقضی اسئلکَ بلطفِکَ الخَفی الذی ما لطفتَ بهِ لِعَبدٍ اِلا کفِی ان ترینی مَولای عَلی بن ابی طالِبٍ علیه السلام فی مَنامی .

* ایمن ماندن از فتنه ها در آخر الزمان :
18 بار "یاحی" بعد از هر نماز .
تکرار این دعا : یا اللهُ یا رَحمنُ یا رَحیمُ یا مُقلبَ القلوبِ ثبِّت قلبی علی دینِکَ .

* هنگامی که از دست کسی به ناراحتی و شدت افتادی بگو :
حَسَبی اللهُ لا اِلهَ اِلا هُوَ عَلیهِ توَکلتُ و هُوَ رَبُّ العَرش العَظیم .

* تقویت حافظه :
بعد از نماز صبح در هر روز قبل از صحبت کردن : یا حَی یا قیوم فلا یفوتُ شَیئاً عِلمُهُ وَ لا یؤُدُهُ قوَّةُ .

* راه های دیگر تقویت حافظه :
روزه - قرآن - مسواک - آیت الکرسی - اطاعت امر والدین - دائم الوضو - رو به قبله - شب زنده داری .

* یادآوری چیز فراموش شده :
پیشانی بر کف دست : اللهُمَّ لکَ الحَمدُ یا مُذکرُ الشَّی وَ فاعِلهُ ، ذکرنی ما نَسیتُ .
* هر کسی صد آیه از قرآن تلاوت کند سپس هفت بار ذکر (( یا الله )) بگوید اگر بر سنگ سخت دعا کند هر آینه شکافته گردد .

* رفع وسوسه شیطان :
روزی سه بار : وَلو نَشاءُ  لمَسَخناهُم عَلی مَکانَتِهم فما استطاعُوا مُضِّیاً وَ لا یرجعُونَ .

* اهل یقین شود :
سحرگاه وضو بگیرد و 111 بار در سجده بگوید : "الصَّمد" .

* حاجت روایی - روزی :
21 بار در سجده : "یا ذالجَلال وَالاکرام" .

* آمرزش گناهان :
100 بار در جمعه " الغفور " و بعد از آن : اللهُمَّ اِغفِر لی یا غَفـّار .

* نورانیت باطن - در امان ماندن از وسوسه شیطان :
170 بار "القدّوس" .

* زیادی روزی :
35 بار" یا وَهّابُ ذالطول" .

* نابودی ظالم :
اگر مظلوم باشد در سحرگاه 66 بار بگوید " یا وَکیل " و بر ظالم دعا کند تا نابود شود .

*  برآورده شدن 100 حاجت ( 30 تا دنیوی - 70 تا اخروی ) :
100 بار : یا رَبِّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آل مُحَمَّد .

* تا یکسال گناهی نوشته نمی شود :
روز جمعه بعد از نماز صبح بگو : اللهُمَّ اجعَل صَلواتِکَ وَ صَلواتِ مَلائِکتِکَ وَ حَمَلهِ عَرشِکَ وَ جَمیع خَلقِکَ وَ سَمائِکَ وَ ارضِکَ و اَنبیائِکَ عَلی مُحَمَّدٍ و آل مُحَمَّدٍ .

* 45000حسنه ، 45000 محو گناه ، 45000 درجه :
روزی 10 بار : اشهَدُ ان لا اِلهَ اِلا اللهُ وَحدَهُ لا شَریک لهُ اِلهاً واحِداً احَداً صَمَداً لم یتخِذ صاحِبَة وَ لا وَلداً .

* ثواب 1000 رکعت نماز :
در وقت خواب سه بار بگو : یفعَل اللهُ ما یشاءُ بقدرَتِهِ وَ یحکمُ ما یریدُ بعِزَّتِهِ .

* آمرزش گناهان و توبه :
العَفو .
* 41 بار بعد از نماز صبح ، 41 بار در روز : العَزیز .
* بعد از هر نماز 298 بار : الرَّحمنُ الرَّحیم .

 

اذکار هفته,ذکر های مستحبی, ذکر یونسیه

اوقات اشتغال به ذکر خداوند متعال نیز از شیرین ترین حالتها و لذّتهای بندگان مؤمن است

  
 *حداقل اذکارى که انسان باید درساعات شبانه روز بر آن ها مداومت بکند
1 - هر روز 100 بار، صلوات بر محمد و آل محمد صلى الله علیه و آله
2 - هرروز 360 مرتبه (به تعداد رگهاى بدن ). (الحمد لله رب العالمین کثیرا على کل حال ).
3 - هر روز 70 مرتبه : (استغفر الله ربى و اتوب الیه ).
4 - هر روز 100 بار: (سبحان الله ).
5 - هر روز 100 بار: (الحمد لله ).
6 - هر روز 100 بار: (لا اله الا الله ).
7 - هر روز 100 بار: (الله اکبر).
8 - هر روز 100 بار: (لا اله الا الله الملک الحق المبین ) و اگر صد مرتبه نتوانستى سى بار بگو.
9- هر روز 100 بار: (لا حول و لا قوة الا بالله ).
10 - هر روز 10 مرتبه : اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له ، الها واحدا احدا صمدا لم یتخذ صاحبة و لا ولدا.
11 - هر روز 360 مرتبه : سبحان الله والحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر
12 - هر روز 400 مرتبه : استغفر الله الذى لا اله الا هو الحى القیوم ، الرحمن الرحیم ، بدیع السماوات و الارض ، من جمیع ظلمى و جرمى و اسرافى على نفسى و اتوب الیه .
13 - هر روز 25 مرتبه : اللهم اغفر للمومنین و المومنات ، و المسلمین و المسلمات .
14 - هر روز 15 مرتبه : لا اله الا الله حقا حقا، لا اله الا الله ایمانا و تصدیقا، لا اله الا الله عبودیة ورقا.
15 - هرروز 7 مرتبه : اسئل الله الجنة و اعوذ بالله من النار.
16 - هرروز 7 مرتبه : الحمد لله على کل نعمة کانت او هى کائنة .
17 - هر روز بگوید: بسم الله ، حسبى الله ، توکلت على الله ، اللهم انى اسئلک خیر امورى کلها، و اعوذ بک من خزى الدنیا و عذاب الاخرة .
18 - هر روز بگوید: جزى الله محمدا صلى الله علیه و آله عنا ما هو اهله .
19 - هر روز بگوید: اللهم انى اسئلک بنور وجهک المشرق الحى الباقى الکریم و اسئلک بنور وجهک القدس الذى اشرقت به السماوات ، و انکشفت به الظلمات ، و صلح علیه امر الاولین و الاخرین ، ان تصلى على محمد و آله ، و ان تصلح شانى کله .
20 - هر روز بگوید: سبحان الدائم القائم ، سبحان القائم الدائم ، سبحان الواحد الاحد، سبحان الفرد الصمد، سبحان الحى القیوم ، سبحان الله و بحمده ، سبحان الحى الذى لا یموت ، سبحان الملک القدوس ، سبحان رب الملائکة و الروح ، سبحان العلى الاعلى ،سبحانه و تعالى .

 *درخواست حوریه بهشت از خداوند با پانصد کلمه 
به سند معتبر از حضرت امام رضا علیه السلام منقول است که : حق تعالى بر خودواجب کرده است که هر مومنى که صد مرتبه (الله اکبر) و صد مرتبه (الحمد لله ) و صد مرتبه (سبحان الله ) و صد مرتبه (لا اله الا الله ) بگوید و صد مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد، پس بگوید، (اللهم زوجنى من الحور العین )، البته حق تعالى حوریه اى در بهشت به او کرامت فرماید، و این پانصد کلمه مهر آن حوریه باشد، پس از این جهت حق تعالى به حضرت رسول صلى الله علیه و آله وحى فرمود که : مهر زنان مومنه را پانصد درهم سنت گرداند.

 *با این ذکر از هفتاد نوع بلا ایمن شوید 
حضرت صادق علیه السلام فرمود: چون نماز مغرب و صبح را خواندى پس هفت بار بگو: بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم خداوند متعال از او هفتاد نوع بلا را دفع مى کند که کمترین آن ها جذام و برص (پیسى ) و دیوانگى است .

با این ذکر از نود و نه بلا ایمن شوید 
از حضرت امام جعفر بن محمد صادق علیه السلام روایت نموده اند که فرمودند هر کس که هرروز سى مرتبه بگوید: بسم الله الرحمن الرحیم ، الحمدلله رب العالمین ، تبارک الله احسن الخالقین ، لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم ، خداوند نود و نه بلا را از او دور فرماید که کمترین آن ها جنون باشد.

 *بهترین ذکر در سجده 
حضرت على علیه السلام فرمود: بهترین سخنان نزد حقتعالى آن است که در سجده سه بار گوید: (انى ظلمت نفسى فاغفرلى ).

در خواص بسم الله الرحمن الرحیم 
*امام هفتم موسى بن جعفر علیه السلام فرموده : هر کس را گرفتارى رسد که او را غمگین کند یا گرفتارى به او رسد، سرش را به آسمان بلند کند و سه بار بگوید:
(بسم الله الرحمن الرحیم ) جز این که خداوند گرفتارى او را بردارد و غم او را انشاء الله ببرد

 

منبع:tebyan.net

 

 





      

 

امام جواد (ع) الگوى دانشمندان جوان

 

امام جواد (ع), کودکی امام جواد (ع), امام محمد تقى (ع)

امام جواد (ع) در سال 203 قمرى در سن هفت سالگى عملاً به هدایت و ارشاد مردم پرداخت

 

امام جواد (ع) الگوى دانشمندان جوان
پیشواى نهم شیعیان امام جواد علیه السلام (امام محمد تقى (ع)) نخستین رهبر الهى است که در میان امامان شیعه در خردسالى مسؤولیت مقام رفیع امامت را عهده دار گردید. امام جواد (ع) در سال 203 قمرى و در سن هفت سالگى بعد از شهادت پدر بزرگوارش این مسؤولیت را پذیرفته و عملاً به هدایت و ارشاد مردم پرداخت.

 

در آن هنگام برخى این سؤال را مطرح مى کردند که آیا مى توان رهبرى جامعه را به یک کودک هفت ساله سپرد؟ آیا یک کودک هفت ساله مدیریت، دوراندیشى و درایت یک مرد کامل را دارد؟
از منظر باورهاى شیعه که موضوع امامت را یک موهبت الهى مى داند، پاسخ این پرسش روشن است، چرا که از این دیدگاه خداوند متعال هر کسى را که شایسته این مقام بداند، به منصب پیشوایى امت بر مى گزیند؛ حتى اگر در سنین کودکى باشد. مقیاس سن بالا، گرچه در میان مردم مقیاسى براى رسیدن به کمال محسوب مى شود، اما در بینش وحیانى قرآن ممکن است یک فرد در سن کودکى فضائل و کمالات و شرائط رهبرى جامعه را دارا باشد و امتیازات ویژه اى را که لازمه رهبرى و امامت و نبوت است در او موجود باشد و خداوند متعال موهبت رسالت و امامت را به او عنایت کند و اطاعت از وى را بر مردم واجب و لازم گرداند.

 

البته خداوند متعال از این طریق مى خواهد به مردم بفهماند که مقام نبوت و امامت، که تداوم راه نبوت است، همانند منصب هاى معمولى نیست که با زمینه ها و شرایط عادى انجام پذیرد، بلکه مقام معنوى نبوت و امامت مافوق این مناصب بوده و زمینه ها و شرایط ویژه اى مى طلبد.

 

در عصرى که زمینه امامت پیشواى نهم فراهم آمده بود و آن حضرت در دوران کودکى این منصب آسمانى را عهده دار گردید، از این دست سؤالات زیاد مطرح مى شد و پاسخهاى مناسب نیز ارائه مى گردید. به همین دلیل چون مسئله تقریباً در زمان امام جواد(ع) حل شده تلقى شده بود، دیگر در مورد امام هادى(ع) که در سن 8 سالگى و امام زمان (ع) که در 5 سالگى به امامت رسیدند، این پرسشها تکرار نگردید.

 

نقل یکى از روایاتى که در این زمینه وارد شده است، در اینجا مناسب مى نماید:
روزى یکى از شیعیان در محضر امام رضا (ع) پرسید: مولاى من! اگر خداى ناکرده براى وجود مقدس شما حادثه اى پیش آید، به چه کسى رجوع کنیم؟ امام رضا(ع) با کمال صراحت فرمودند: به پسرم ابوجعفر (امام جواد(ع)). آن مرد از شنیدن این سخن تعجب کرد، چرا که امام نهم (ع) کودکى بیش نبود و آن مرد وى را کم سن و سال دید. امام رضا(ع) از سیماى متعجب و نگاه هاى تردیدآمیز او، اندیشه ناباورانه اش را دریافت و به او فرمود: اى مرد! خداى سبحان عیسى بن مریم (ع) را به عنوان پیامبر و فرستاده خود برگزید و او را صاحب شریعت معرفى کرد، در حالى که خیلى کوچکتر از فرزندم ابوجعفر بود.(1)


امام هشتم (ع) براى اثبات امامت حضرت جواد(ع) و پاسخ به شبهات طرح شده، گاه از آیات قرآن و دلایل تاریخى بهره مى گرفت و گاهى نیز از تفضلات الهى و تأییدات غیبى استفاده مى کرد.
در این رابطه حسن بن جهم مى گوید: در حضور امام هشتم(ع) نشسته بودم که فرزند خردسالش را صدا کرد. آن سلاله پاک نبوى نیز در پاسخ به نداى پدر به جمع ما پیوست. امام رضا(ع) لباس آن کودک را کنار زده و به من فرمود: میان دو شانه اش را بنگر! چون به میان دو کتف او نگاه کردم، چشمم به یکى از شانه هایش به مهر امامت افتاد که در میان گوشت بدن قرار داشت. فرمود: آیا این مهر امامت را مى بینى؟ شبیه همین در روى شانه پدرم نیز وجود داشت.(2)

 

نوجوانى در قلّه رفیع دانش
امام جواد علیه السلام در مقام رهبرى امت اسلام، به عنوان الگوى دانشمندان جوان چنان در عرصه علم و دانش درخشید که دوست و دشمن را به تعجب و شگفتى واداشت. گفتگوها، مناظرات،پاسخ به شبهات عصر، گفتارهاى حکیمانه و خطابه هاى آن گرامى، گواه روشنى بر این مدعاست.

 

على بن ابراهیم از پدرش نقل کرده است که: بعد از شهادت امام هشتم(ع) ما به زیارت خانه خدا مشرف شدیم و آنگاه به محضر امام جواد (ع) رفتیم. بسیارى از شیعیان نیز در آنجا گرد آمده بودند تا امام جواد(ع) را زیارت کنند. عبد اللّه بن موسى عموى حضرت جواد(ع) که پیرمرد بزرگوارى بود و در پیشانى اش آثار عبادت دیده مى شد، به آنجا آمد و به امام (ع) احترام فراوانى کرده و وسط پیشانى حضرت را بوسید.


امام جواد علیه السلام برجایگاه خویش قرار گرفت. همه مردم به علت خردسال بودن حضرت با تعجب به همدیگر نگاه مى کردند که آیا این نوجوان مى تواند از عهده مشکلات دینى و اجتماعى مردم در جایگاه رهبرى و امامت آنان برآید؟! مردى از میان جمع بلند شده از عبداللّه بن موسى، عموى امام جواد(ع) پرسید: حکم مردى که با چهارپایى آمیزش نموده است چیست؟ و او پاسخ داد: بعد از قطع دست راست اش به او حد مى زنند.


امام جواد(ع) با شنیدن این پاسخ ناراحت شد و به عبداللّه بن موسى فرمود: عموجان از خدا بترس! از خدا بترس! خیلى کار سخت و بزرگى است که در روز قیامت در برابر خداوند متعال قرار بگیرى و پروردگار متعال بفرماید: چرا بدون اطلاع و آگاهى به مردم فتوا دادى؟ عمویش گفت: سرورم! آیا پدرت - که درود خدا بر او باد - این گونه پاسخ نداده است؟!


امام جواد(ع) فرمود: از پدرم پرسیدند: مردى قبر زنى را نبش کرده و با او درآمیخته است، حکم این مرد فاجر چیست؟ و پدرم در پاسخ فرمود: به خاطر نبش قبر دست راست او را قطع مى کنند و حد زنا بر او جارى مى گردد، چرا که حرمت مرده مسلمان همانند زنده اوست.


عبداللّه بن موسى گفت: راست گفتى سرورم! من استغفار مى کنم.
مردم حاضر، از این گفت و شنود علمى شگفت زده شدند و گفتند: اى آقاى ما! آیا اجازه مى فرمایى مسائل و مشکلات خودمان را از محضرتان بپرسیم؟
امام جواد(ع) فرمود: بلى. آنان سى هزار مسئله پرسیدند و امام جواد(ع) بدون درنگ و اطمینان کامل همه را پاسخ گفت. این گفتگوى علمى در نه سالگى حضرت رخ داد.(3)

امام جواد(ع) در سنین نوجوانى عالم ترین و آگاه ترین دانشمند عصر خود بود و مردم از دور و نزدیک به حضورش شتافته و پاسخ مشکلات علمى خود را از او دریافت مى کردند.

 

کودکی امام جواد (ع),امام جواد (ع), امام محمد تقى (ع)

امام جواد (ع) در سن کودکى به امامت رسید و دانش سرشارش دوست و دشمن را به حیرت واداشت

 

اینک نظر برخى از دانشمندان مخالف و موافق را در این زمینه باهم مى خوانیم:
ابن حجر هیثمى در کتاب الصوائق المحرقه مى گوید: مأمون او را به دامادى انتخاب کرد، زیرا با وجود کمى سن، از نظر علم و آگاهى و حلم بر همه دانشمندان برترى داشت.
شبلنجى در نورالابصار آورده است: مأمون پیوسته شیفته او بود، زیرا با وجود سن اندک، فضل و علم و کمال خود را نشان داده و برهان عظمت خود را آشکار ساخت.


جاحظ معتزلى که از مخالفان خاندان على(ع) بود، به این حقیقت اعتراف کرده است که: امام جواد(ع) در شمار ده تن از «طالبیان» است که هر یک از آنان عالم، زاهد، عبادت پیشه، شجاع، بخشنده، پاک و پاک نهادند و هیچ یک از خاندانهاى عرب داراى نسب شریفى همانند امامان شیعه نیست.(4)


فتال نیشابورى نیز مى گوید: مأمون شیفته او شد، چون مشاهده کرد که آن حضرت با سن کم خود، از نظر علم و حکمت و ادب و کمال عقلى، به چنان رتبه والایى رسیده که هیچ یک از بزرگان علمى آن روزگار بدان پایه نرسیده اند.(5)


امام محمد تقى(ع) خود نیز گاهى به علم و دانشى که خداوند ارزانى اش داشته بود، اشاره کرده و مى فرمود: «منم محمد فرزند رضا! منم جواد! منم دانا به نسبهاى مردم در صلبها، من داناترین کس هستم که رازهاى ظاهرى و باطنى شما را مى دانم و از آنچه که به سوى اش روانه هستید آگاهم! این علمى است که خداوند متعال قبل از آفرینش تمامى مخلوقات جهان به ما خانواده عنایت کرده است. این دانش سرشار تا پایان جهان و بعد از فانى شدن آسمان ها و زمین ها نیز باقى خواهد ماند.

 

اگر غلبه اهل باطل و حکومت ناحق گمراهان و هجوم اهل شک و تردید نبود، هر آینه سخنى مى گفتم که همه اهل جهان از گذشته گان و آینده گان ناباورانه انگشت حیرت به دهان مى گرفتند.»
سپس دست مبارک خود را بر دهان گذاشته و فرمود: «یا محمّد اصمت کما صمت آباؤک من قبل؛ اى محمد خاموش باش! همچنانکه پدرانت قبل از تو سکوت را برگزیده اند.»(6)


امام جواد (ع) در سن کودکى به امامت رسید و دانش سرشار آن گرامى دوست و دشمن را به حیرت و شگفتى واداشت. بر جوانان مسلمان و مشتاق اهل بیت (ع) شایسته است که از فرصت جوانى بهره گرفته و در جستجوى دانش با تمام وجود تلاش کنند و رهنمودهاى امام جواد (ع) در زمینه علم و دانش را چراغ راه خویش قرار دهند.

 

در اینجا به برخى از رهنمودهاى آن حضرت در این زمینه مى پردازیم:
جوانان در عرصه تفکر و کسب دانش
جوانان بر اساس طبیعتى که دارند، براى آشنایى با افکار و اندیشه هاى متفاوت علاقه شدیدى از خود نشان مى دهند. آنان دوست دارند اندیشه هاى نو و متفاوت را بشناسند و از میان آنها آنچه را که به نظر خود بهتر و کارآمدتر تشخیص مى دهند انتخاب کنند.

امام على(ع) فرمودند: «انما قلب الحدث کالارض الخالیة ما القى فیها من شى ءٍ قبلته؛(7) دل نوجوان همانند زمین خالى(آماده و مستعد) است و هر اندیشه اى که در آن القاء شود، مى پذیرد.»

 

بذر دانش یکى از مهم ترین سرمایه هایى است که مى توان در دل جوان کاشت و آن را بارور نمود. امام جواد(ع) در پیامى اهمیت علم و دانش را این گونه بیان مى کند: «علیکم بطلب العلم فانّ طلبه فریضةٌ و البحث عنه نافلةٌ و هو صلةٌ بین الاخوان و دلیلٌ على المروّة و تحفةٌ فى المجالس و صاحبٌ فى السّقر و انسٌ فى الغربة؛(8) بر شما باد کسب دانش! چرا که آن براى همه لازم است و سخن از علم و بررسى آن امرى مطلوب( و دوست داشتنى) است. برادران (دینى) را به هم پیوند مى دهد و نشانه (شخصیت والا و) جوانمردى، تحفه مناسبى براى مجالس، دوست و همراه در سفر و مونس غربت و تنهائى است.»

 

از منظر امام جواد(ع) شایسته است که یک جوان مسلمان به علم و دانش روى آورد و آن را به عنوان مونس و یار مناسب براى خود برگزیند، دوستان خود را بر اساس بینش و دانش انتخاب کند و شخصیت اجتماعى خود را به وسیله دانش و علم مشخص سازد، براى مجالس و دیدار دیگران علم هدیه برد و در تنهایى و غربت و سفر، علم و دانش را بهترین همسفر و مونس خود بداند، چرا که علم و دانش، سرچشمه تمام کمالات و ریشه همه پیشرفتهاست.

 

امام جواد(ع) پیشواى نهم شیعیان، علم را دو قسمت کرده و مى فرمود: علم و دانش دو نوع است: علمى که در وجود خود انسان ریشه دارد و علمى که از دیگران مى شنود و یاد مى گیرد. اگر علم اکتسابى با علم فطرى هماهنگ نباشد، سودى نخواهد داشت. هر کس لذت حکمت را بشناسد و طعم شیرین آن را بچشد، از پى گیرى آن آرام نخواهد نشست. زیبایى واقعى در زبان (و گفتار نیک) است و کمال راستین در داشتن عقل.»(9)


امام جواد(ع) علم و دانش را یکى از مهمترین عوامل پیروزى و رسیدن به کمالات معرفى مى کرد و به انسان هاى کمال خواه و حقیقت طلب توصیه مى نمود که در راه رسیدن به آرزوهاى مشروع و موقعیت هاى عالى دنیوى و اخروى از این نیروى کارآمد بهره لازم را بگیرند. آن گرامى مى فرمود:«أربع خصالٍ تعین المرء على العمل: الصّحة والغنى و العلم و التّوفیقٌ؛(10)چهار عامل موجب دست یابى انسان به اعمال (صالح و نیک) است: سلامتى، توانگرى، دانش و توفیق(خداوندى)».

با توجه به سخنان آموزنده امام جواد(ع) در عرصه علم و دانش بر همگان و از جمله جوانان لازم است از فرصت جوانى بهره گرفته و خود را به این خصلت زیباى انسانى بیارایند و کسب معرفت و علم را سرلوحه برنامه هاى زندگى خود قرار دهند.

 

گفتار اندیشمندان
یک جوان شایسته و هدفمند بر اساس اندیشه ها و عواطف خود ممکن است به سوى برخى صاحب نظران و اندیشمندان، متمایل شود، به جلسات آنان برود، به سخنرانى هایشان گوش فرا دهد و حرفهایشان را بشنود و بپذیرد.


اما در این میان پیروى از گفته هاى آنان، اگر بر اساس حق نباشد، ممکن است انسان را به سوى باطل و راه هاى انحرافى سوق دهد. بنابراین بر یک جوان مسلمان و متعهد زیبنده است که تمایلات خود و گفته هاى دیگران را بر اساس اندیشه هاى صحیح و عقلانى بسنجد و راه خود را با معیار حقیقت انتخاب کند. امام جواد(ع) در این زمینه رهنمود راهگشایى براى همگان دارد. آن گرامى مى فرماید:


«من اصغى الى ناطق فقد عبده فان کان النّاطق یؤدّى عن اللّه عزّ و جلّ فقد عبد اللّه و ان کان النّاطق یؤدّى عن الشّیطان فقد عبد الشیطان؛(11) هر کس به گفتار گوینده اى گوش فرا دهد، او را پرستش کرده است، اگر ناطق از خداى مى گوید، شنونده خدا را عبادت کرده و اگر از شیطان بگوید، شنونده نیز به پرستش شیطان پرداخته است.»


در اینجا مناسب است که به حکایتى از یک جوان که در راه کسب علم و دانش تلاش نموده و خود را به مقامات عالیه کمال رسانده اشاره اى داشته باشیم. چنین حکایاتى این پیام را به ما مى دهند که اگر جوانان درباره کسب علم و دانش تلاش کنند مى توانند سرآمد باشند و بر بزرگترها نیز پیشى گیرند.


دانشمند نوجوان
هنگامى که عمربن عبدالعزیز به خلافت رسید، مردم از اطراف و اکناف گروه گروه، براى عرض تبریک به مرکز خلافت آمده و به حضورش مى رسیدند. روزى جمعى از اهل حجاز به همین منظور بر او وارد شدند. خلیفه بعد از دیدار ابتدایى متوجه شد که پسر بچه اى آماده است تا از میان آن جمع سخن بگوید.


خطاب به او گفت: بچه! برو کنار تا یکى بزرگتر از تو صحبت کند پسر نوجوان فوراً گفت: اى خلیفه! اگر بزرگسالى میزان است، پس چرا شما بر مسند خلافت قرار گرفته اید؟ با اینکه بزرگتر از شما هم افرادى اینجا هستند؟!
عمر بن عبدالعزیز از تیزهوشى و حاضر جوابى او متعجب شده و گفت: راست مى گویى و حق با توست. اکنون حرف دلت را بزن! آن نوجوان هوشمند گفت: اى امیر! از راه دور آمده ایم تا به شما تبریک بگوییم و منظورمان از این عمل، شکر الهى است که مثل شما خلیفه خوبى را به مردم عطا کرده است، وگرنه مجبور نبودیم به این سفر بیاییم، زیرا نه از تو مى ترسیم و نه طمعى داریم. امّا اینکه از تو نمى ترسیم براى این است که تو اهل ظلم و ستم بر مردم نیستى و علت اینکه طمع نداریم این است که ما از هر جهت در رفاه و نعمت هستیم.


وقتى سخن آن نوجوان تمام شد، خلیفه از او درخواست کرد که وى را موعظه کند.
او نیز گفت: اى خلیفه! دو چیز زمامداران را مغرور مى کند: اول، حلم خداوند و دوم، مدح و چاپلوسى اشخاص از آنها. خیلى مواظب باش که از آنان نباشى، زیرا که اگر از آن عده شدى، لغزش پیدا مى کنى و در زمره گروهى قرار مى گیرى که خداوند متعال در حق آنان فرمود:«ولاتکونوا کالّذین قالوا سمعنا و هم لایسمعون؛(12) از آن افراد نباشید که ادّعاى شنیدن مى کنند با اینکه نمى شنوند.»


در پایان: خلیفه از سن و سال او پرسید و معلوم شد که بیش از دوازده سال ندارد. آنگاه خلیفه او را تحسین کرده و در مورد وى و عظمت علم و دانش او شعرى خواند که:

تَعَلّم فَلَیسَ المَرءُ یولَدُ عالِماً
وَ لَیسَ أخو عِلمٍ کَمَن هُوَ جاهِلٌ
فَانَّ کَبیرَ القَومٍ لاعِلمَ عِندَه
صَغیرٌ اذا التَفَتَ عَلَیهِ المَحافِلُ

«دانش بیاموز، که آدمیزاد دانشمند به دنیا نمى آید و هیچ گاه دانا با نادان هم رتبه نیست. بزرگ قوم، هرگاه دانش نداشته باشد، در مجالس و محافل، کوچک و خوار دیده مى شود.»

 

-------------------------------
پی نوشت ها:
1 کشف الغمه، على بن عیسى اربلى، مکتبه بنى هاشمى، تبریز، 1381، ج 2، ص 353.
2 ارشاد شیخ مفید، چاپ کنگره، قم، 1413 ق، ص 618.
3 بحارالانوار، علامه محمد باقر مجلسى، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ق، ج 50، ص 85.
4 سیره پیشوایان، مهدى پیشوائى، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، 1381 ش، ص 555.
5 روضة الواعظین، محمد فتال نیشابورى، نشر رضى، قم، ج 1، ص 237.
6 بحارالانوار، ج 50، ص 108.
7 وسائل الشیعه، محمد بن حسن حر عاملى، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، 1409 قمرى، ج 21، ص 478.
8 بحارالانوار، ج 7، ص 80.
9 کشف الغمه، ج 3، ص 193.
10 معدن الجواهر، ابوالفتح کراجکى، کتابخانه مرتضویه، تهران، 1394 ق، ص 41.
11 سوره انفال، آیه 21.
12 المستطرف، محمد بن احمد ابشیهى، ج 1، ص 107.
منبع: farsnews.com

 

 





      

 

حضرت ابوالفضل (ع) ، پاسدار نام آور حماسه ی کربلا

 

تولد حضرت ابوالفضل,حضرت عباس

چهارم شعبان، سال روز ولادت حضرت عباس بن علی علیه السلام است

 

ولادت حضرت ابوالفضل علیه السلام 
چهارم شعبان، سال روز ولادت پرچم دار بزرگ کربلا، حضرت عباس بن علی علیه السلام است. عباس بن علی علیه السلام در سال 26 هجری قمری، در مدینه، دیده به جهان گشود. وی در دامان امیرالمؤمنین علی علیه السلام و مادر گرامی اش به گونه ای پرورش یافت که به مظهر غیرت، ایثار و شجاعت، بدل گشت. عباس بن علی علیه السلام در طول حیات خویش از محضر پدر و برادرانش، بیشترین بهره را برد و جامع فضایل نیکو گردید. آن بزرگوار آن چه را از محضر آن سه امام معصوم آموخته بود، در کربلا آشکار ساخت و حماسه ساز نام آور عاشورای حسینی شد.


طلوع ماه در مدینه
عباس علیه السلام فرزند امیرالمؤمنین علی علیه السلام در چهارمین روز از شعبان سال 26 هجری قمری، دیده به جهان گشود. میلاد عباس، نوری دیگر به این هستی بخشید و دل های شیفتگان امیرالمؤمنین علی علیه السلام از شور و عشق، لبریز گشت. چهره ی علاقه مندان اهل بیت علیهم السلام را شبنم شادی فراگرفته بود و هریک برای دیدار نورسیده ی مولای خویش بر یکدیگر، پیشی می گرفتند. هنگامی که نسیم اذان و اقامه بر روان پاک و سپید این طفل نیک بخت فرو نشست، امام علی علیه السلام با واژه ای مهرآفرین، نام فرزند خود را عباس نهاد. عباس یعنی شیر بیشه ی شجاعت و قهرمان میدان نبرد.


دوران کودکی حضرت عباس علیه السلام
باید در لحظه لحظه ی دوران کودکی عباس علیه السلام ، به دقت اندیشید؛ زیرا در همه ی این دوران شیرین و حساس زیر نظر و عنایت کانون عصمت و طهارت بوده است. او در دوران کودکی از دانش و زهد و تقوا و ایثار و عبادت و شجاعت پدر ـ که آیت بی همتای همه ی کمال بشری است ـ الهام می گیرد و می کوشد خود را آن گونه بپروراند که ایده آل و مطلوب پدری بزرگوار چون علی است.


فضایل حضرت عباس علیه السلام
پرچم دار کربلا و پاسدار حرم اهل بیت مصطفی صلی الله علیه و آله ؛ حضرت عباس علیه السلام ویژگی ها و فضایل فراوانی دارد که القاب و کنیه های آن حضرت، نشان گر برخی از آن هاست. ماه بنی هاشم، از جمال او حکایت دارد. سقای کربلا، از فداکاری عباس علیه السلام در رساندن آب به اهل بیت علیهم السلام حکایت می کند. قهرمان علقمه و پرچم دار کربلا، شجاعتش را بازگو می کند. پاسدار حرم، گواه جانبازی او در راه اهل بیت علیهم السلام است. باب الحوایج، شکوه او را نزد خداوند، نشان می دهد و سرانجام، عبد صالح، از عظمت معنوی عباس بن علی علیه السلام حکایت دارد.


عباس علیه السلام در کلام امام سجاد علیه السلام
بزرگی و عظمت مقام عباس بن علی علیه السلام به گونه ای است که امامان معصوم علیهم السلام در موارد متعدد بر فداکاری ها، جانبازی ها و عظمت شخصیت آن بزرگوار تأکید فرموده اند. امام سجاد علیه السلام که خود در کربلا حضور داشت و شاهد فداکاری های عمویش بود، درباره ی حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «خداوند، عمویم عباس را رحمت کند که با ایثار و جانبازی، در راه برادرش جانبازی کرد تا آن که دست هایش قطع شد و خداوند به جای آن، دو بال به او داد که با آن ها به همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند؛ همان گونه که برای جعفربن ابوطالب قرار داده شد. عباس را در پیشگاه خداوند منزلتی است که در روز قیامت، همه ی شهدا به آن غبطه می خورند».


عباس علیه السلام در کلام امام صادق علیه السلام
امام صادق علیه السلام ، حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را به عنوان کسی معرفی می کند که از ایمان استوار و بینش نافذ برخوردار بوده و در راه امام بزرگوارش به جهاد برخاسته است. ایشان می فرماید: «عمویم؛ عباس، بصیرتی نافذ و ایمانی محکم داشت. او به همراه برادرش حسین علیه السلام جهاد کرد و به افتخار شهادت رسید». آن حضرت هم چنین درباره ی اخلاص و ارزش جهاد حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «شهادت می دهم و خدا را شاهد می گیرم که تو در راه جنگجویان بدر و مجاهدان راه خدا گام نهادی و در جهاد با دشمنان خدا، اخلاص ورزیدی و در نصرت اولیای خدا، خلوص نشان دادی و از دوستانش دفاع کردی... شهادت می دهم که تو هر چه در توان داشتی، انجام دادی».


مظهر شهادت
سلام بر ابوالفضل، فرزند امیرالمؤمنین علی علیه السلام ؛ که با جانش با حسین علیه السلام مواسات ورزید، از دنیایش برای آخرت بهره برد و خود را فدای برادر کرد. روزهای آغازین ماه شعبان، ولادت این دو برادر را در خود دارد؛ دو برادر بزرگواری که نام شان در ذهن هر مؤمن شیفته ای، تداعی گر قلّه های بلند حماسه و سرافرازی است. حسین و ابوالفضل علیهماالسلام ، نام های قدسی هستند که چشم اندازی از اخلاص، عبودیت، دلیری و ایثار را پیش دیدگان آدمی می گشایند و در درون او، تواضع و حیرتی وصف ناشدنی را برمی انگیزانند. حضرت ابوالفضل علیه السلام ، پرچم دار لشکر اخلاص و شهادت، مظهر دلدادگی به معبود، و نمود مجسمی از یک انسان کامل است. او بزرگ مردی حماسه آفرین است که در قیامت، شهیدان بر مقام او رشک می برند. او پرچم داری است که یادمان دلاوری و آزادگی وی، پیوسته در تاریخ جاری است. سلام همه ی صالحان و پاکان، بر روان پاک آن دریا دل باد؛ سلامی تا سپیده دمان ظهور.


طلیعه ی آگاهی
حضرت ابوالفضل علیه السلام ، پرچم داری است که ولادتش، طلیعه ی آگاهی، ایمان، دلاوری و آزادگی است. او بیرق دار فریادگری است که در دشت نینوا بر شب تاخت و هیمنه ی دروغین تیرگی ها را درهم ریخت. آن والا مرد، برزگر عشق، در دشت خون و رهایی شد. عزیزی که فداکاری ها و ایثارگری هایش، اندیشه های سبز ایثارگران ما را به نور و روشنایی هدایت کرد و باغستان تفکر جانبازان رشید ما را، سرسبزی و طراوتی جاودانه بخشید. ولادت با سعادت قمر بنی هاشم؛ حضرت عباس علیه السلام و روز جانباز را به محضر سید و مولای جانبازان، حضرت آیت اللّه خامنه ای(مدظله العالی) تبریک می گوییم و برای همه ی جانبازان، آرزوی توفیق و سربلندی داریم.


رزم آوری حضرت عباس علیه السلام
حضرت ابوالفضل علیه السلام سواری خوش سیما و تنومندی است که در زیبارویی، «ماه بنی هاشم» خوانده می شد و در تنومندی به گونه ای بود که چون بر قوی هیکل ترین اسبان می نشست، پاهایش بر زمین کشیده می شد. در قدرت و رزم آوری چونان شیر خشمگین بر لشکر کفر و الحاد می تاخت؛ به قدری تار و مارشان کرده بود که دیدن او، دل دشمن را به لرزه می انداخت. گروه گروه افراد با چهره هایی وحشت زده از پیش او می گریختند و دلاوران لشکر آن گروه نامسلمان، به تیغ شمشیرش، رو به جانب دوزخ می نهادند.

سلام بر ابوالفضل علیه السلام ؛ بزرگ مردی که به یُمن نام بلندش، پرواز را می آموزیم و یادش هماره در مینای عشق می درخشد. سلام بر ابوالفضل علیه السلام ، که سرو بلند آزادگی را بر بام تاریخ ما می کارد، آینه های طور و تجلی را در برابر جوانان ما می افرازد و پرچم صلابت و سادگی، صبر و ایستادگی، شهادت و مردانگی را بر ایوان آیین زندگی جانبازان عزیز ما به اهتزاز در می آورد. سلامی ویژه، از هر سپیده دمان، تا هر شام گاهان، هزاران بار! 

تولد حضرت ابوالفضل,حضرت عباس

عباس علیه السلام به برکت ایثار و فداکاری بی مانندش، قبله ی دل هاست

  
پاسدار نام آور
حضرت ابوالفضل علیه السلام ، پاسدار نام آور حماسه ی کربلاست. او فروزان اختر شجاعت و فرزانگی است که پرچم خونین انقلاب حسینی را برای همیشه بر فراز قلل مرتفع تاریخ، به اهتزاز درآورد. و اینک، همه ی کوهنوردان آزادی را به صعود برچکاد مبارزه فرا می خواند و در کلاس عقیده و جهاد، بدانان شور و شعور می آموزد.


ترنّم شگفتن نوگلی معطر
اینک، گلخنده های آسمان و زمین، و زمزمه های شورانگیز بلبلان شیدا، در سال روز میلاد حضرت عباس علیه السلام به گوش می رسد. دریچه ای از شادی بر دل ها گشوده شده و رنگین کمان شوق، فضای زندگی را آراسته است. صدای هلهله ی شادمانه ی عرشیان به گوش می رسد و ترنّم شکفتن نوگلی معطر در باغستان توحید، دل ها را مفتون و مجذوب خویش ساخته است. عباس می آید و صفا و زیبایی و پاکی را به ارمغان می آورد. عباس می آید و کرامت و فضیلت و شهادت را با خود به همراه می آورد. مردی می آید که ابر رحمتِ اندیشه اش، همه ی تشنگان فضیلت راسیراب می کند. آری، اینک هوا عطر آلود و عنبرآمیز است و آبشاری از نور، از خنده های شادمانه ی خورشید، به مهمانی زمین آمده است. عباس بن علی علیه السلام به دنیای خاکی، گام نهاده است؛ هم او که آیه ی روشن کتاب استقامت است؛ بزرگ وارث ایثار و خون، پاسدار ایمان، یگانه ی دوران، وسعت همه ی نیکی ها، فرزند خورشید و مرزبان حماسه ی جاوید.

یاران! اینک به احترام قدم های پرصلابت عباس دلاور، عرشیان در گوش خاکیان، حدیث تهنیت می خوانند. این ولادت پرمیمنت بر شما نیز مبارک باد!


دانش ابوالفضل علیه السلام
حضرت ابوالفضل علیه السلام ، زورق نشین دریای بی کرانه ی معرفت بود. به سان ماه تابان از خورشید وجود پدر، نور می گرفت و با فراستی چشم گیر و دقتی فراوان، خوشه چین خرمن حقایق ولایت بود. علی علیه السلام درباره ی دانش اندوزی فرزند خود چنین می فرماید: «همانا فرزندم عباس، در کودکی علم آموخت و به سان فرزند کبوتر که از مادرش، آب و غذا می گیرد، معارف را از من فرا گرفت».


کرامت های ابوالفضل علیه السلام
عباس علیه السلام به برکت ایثار و فداکاری بی مانندش، قبله ی دل هاست. حرم ملکوتی اش، آرام بخش دل عاشقان است. مردم درمانده ای که از همه جا ناامید شده اند، به بارگاه او که تجلی گاه رحمت الهی است، روی می آورند و شاد و خوشحال بازمی گردند. آن خانه ای که هرگز به روی حاجت مندان بسته نمی شود، خانه ی عباس، بنده ی وارسته ی خداست.


شمایل حضرت عباس علیه السلام
حضرت عباس علیه السلام ، آیتی از جمال و زیبایی بود. رخساره اش زیبا، اندامش متناسب و نیرومند بود و آثار دلیری و شجاعت را به خوبی نمایان می ساخت. راویان، او را خوب رو و زیبا وصف کرده و گفته اند که رشیدی اندام و قامت ایشان به حدی بود که بر اسب نیرومند و بزرگی می نشست، ولی در همان حال، پاهایش بر زمین، خط می انداخت.

وفای عباس علیه السلام نسبت به برادر
حضرت ابوالفضل علیه السلام به پیمانی که با خداوند برای حفظ بیعت خود با برادر، راهبر و امامش بسته بود، وفادار ماند. مردمان در طول تاریخ مانند این وفاداری را ندیده اند و زیباتر از این وفاداری در کارنامه ی وفای انسانی به ثبت نرسیده است. وفاداری که هرآزاده ی شریفی را به خود جذب می کند.

تسلیم در برابر حق
عباس علیه السلام ، اسلام خود را در تسلیم خلاصه کرده بود؛ تسلیم در برابر خدا، و در برابر ولیّ امر مسلمانان. او با صدق و خلوص و آگاهی در راه تسلیم، گام نهاد و هرچه درتوان داشت در طَبَق اخلاص، تقدیم راه امام خود کرد و سرافرازانه جان باخت. آری، نتیجه ی آگاهی کامل و ایمان خالص، همین است.


خویشتن داری عباس علیه السلام
ابوالفضل علیه السلام در روز عاشورا، عزت نفس و خویشتن داری را با تمام ابعاد و آفاقش مجسم ساخت. امویان به شرط کناره گیری از اردوی برادرش، وعده ی فرماندهی کل قوا به او دادند. ولی وی بر این وعده ی آنان تمسخر زد و با شوق و اخلاص به سوی لشکرگاه حسین علیه السلام شتافت و در راه دفاع از دین و آزادگی، جان خود را فدا کرد.


جهاد با نفس
به راستی که حضرت عباس علیه السلام در ستیز با دشمن، سنگ تمام گذاشت. بدنش مجروح گشت، دست هایش قطع شد، عمود آهنین بر فرقش زدند و تیر به چشم و مشک آب او رسید. کشت و کشته شد. ولی جهاد با نفس او ارزش مندتر است؛ زیرا با لب تشنه، آب را تا نزدیک دهان آورد. آن گاه از لب تشنه ی برادر و کودکان تشنه اش یاد کرد و آب را بر روی شریعه ریخت. و همین نشان دهنده ی جهاد عباس علیه السلام با نفس خویش است.


زیارت ابوالفضل العباس علیه السلام
زیارت ابوالفضل علیه السلام هم چون قدم گاه معرفت است و در این زیارت، گلواژه های عرشی، رایحه ی قدسی به وجود انسان می بخشند. یکایک واژه های آن، عطری از گلزار فضایل علوی در بردارد و مجموعه ی عبارت های زیارت، ویژگی های انسان کامل، عبدی صالح و رادمردی ملکوتی را نشان می دهد. زیارت او، سنخیتی روحی بین انسان و آن شخصیت ملکوتی پدید می آورد.


منبع: hawzah.net

 

 





      

 

داستانی از زندگی امام حسین

 

داستانی از زندگی امام حسین (ع)


کمک به اندازه معرفت فقیر

 

 

 

روزى امام حسین علیه السلام در گوشه اى از مسجد پیامبر صلى اللّه علیه و آله نشسته بود. مردى عرب نزد او آمد و گفت : یابن رسول اللّه من باید یک دیه کامل بپردازم و توان اداى آن را ندارم . نزد خودم مى روم و از کریمترین مردم درخواست مى کنم و کسى را کریمترین مردم درخواست مى کنم و کسى را کمتر از اهلبیت رسول خدا صلى اللّه علیه و آله نمى شناسم .

 

امام حسین علیه السلام فرمود: اى برادر عرب من سه سوال مى کنم اگر یکى از آنها راجواب دادى یک سوم بدهى تو را مى پردازم و اگر دو مساءله را پاسخ دادى دوثلث آن را ادا مى کنم و اگر هر سه سوال را جواب دادى تمام بدهى تو را مى پردازم .

 

مردعرب گفت : یابن رسول اللّه آیامانند شما از مانند من (که عربى جاهل و بى سواد هستم ) سوال مى کند؟ شما که اهل علم و شرف و بزرگى هستید؟

 

امام حسین علیه السلام فرمود: بله شنیدم که جدم رسول اللّه خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود: (المعروف بقدر المعروفه ) (به اندازه معرفت احسان شود.)

 

مرد عرب گفت : هر چه مى خواهید سوال کنید اگر دانستم جواب مى دهى و اگر ندانستم از شما مى آموزم . (و لاقوه الاباللّه ) چ

 

امام علیه السلام پرسید: (اى الاعمال افضل ) (کدام اعمال بهترند؟)

 

جواب دادن (الایمان باللّه ) (ایمان به خدا)

 

حضرت پرسید: (فما النتجاه من المهلکه ) (راه نجات از مهلکه کدام است ؟)

 

پسخ داد: (الثقه باللّه ) (اعتماد و توکل بر خداوند.
امام علیه السلام سوال کرد: (فمایزین الرجل ) (چه چیزى به مرد زینت مى بخشد؟)
مرد عزب جواب داد: (علم معه حلم ) (توکل توام با بردبارى )
حضزت فرمود: اگر علم وحلم نداشت چه چیزى او را زینت مى دهد؟مرد عرب : (فقر معه مروه ) (مال همراه بامروت )

امام علیه السلام : اگر از فقر و صبر هم بر خوردار نبود چه ؟

 

مرد عرب : ( صاعقه تنزل من السماء و تحرفه فانه اهل لذلک )( صاعقه اى از آسمان پائین آید واو را آتش زند که مستحق چنین عذابى است ) امام علیه السلام خندید و کیسه اى را که در آن هزار دینار زر سرخ بود به او داد و انگشترى را که دویست درهم ارزش داشت به او بخشید و فرمود: طلاها را به طلبکارانت بپرداز و پول انگشتر را صرف مخارج زندگى نما.

 

مرد عرب آنها را برداشت و گفت :( اللّه اعلم حیث یجعل رسالته ) یعنى : یعنى خداوند بهتر مى داند مه رسالتش را رد مجا قرار دهد.

 





      

 

داستان تربیتی از امام سجاد (ع)

 

 داستانی از زندگی امام سجاد

 

 

شیوه برخورد باسخنان ناروا

 

روزى امام سجاد علیه السلام از منزل خارج شد، مردى به او برخورد کرد و حضرت را مورد بدگوئى قرار داد. غلامان و اطرافیان امام علیه السلام بسوى او رفتند تا وى را تنبیه کنند.

 

امام علیه السلام فرمود: را رها کنید آنگاه در برابر آن مرد جسور قرار گرفت و گفت : عیبهاى من که خداوند آنها را پوشانده است بیشتر از آن است که تو از آنها آگاه نشده اى . آیا نیازى دارى که آن را بر آورده سازم ؟


مردجسور خجالت زده شد. آنگاه امام علیه السلام عبائى که بر دوش او انداخت و دستور داد هزار درهم به او دادند. پس از این واقعه آن مرد همواره به امام علیه السلام مى گفت : شهادت مى دهم که تو از اولاد پیامبران هستى.

 

 

 





      

 

امام سجاد (ع) طلایه‌ دار جنبش بیداری اسلامی

 

تولد امام سجاد,زندگانی امام سجاد

علی بن الحسین (ع) معروف به امام سجاد و زین العابدین، چهارمین امام شیعیان میباشد

 

دریغا که نزد بعضی از مورخان این تصور خطا، شایع است که پیشوایان شیعه‌ امامیه از فرزندان امام حسین علیه السلام مردمی مظلوم و ستمکش بوده ‌اند که پس از کشتاری که در کربلا روی داد، از سیاست کناره گرفتند و به ارشاد و عبادت و انقطاع از دنیا پرداختند و بر این گفته‌ خود، به تاریخ زندگانی امام سجاد علیه السلام استناد می‌ کنند و جدایی ظاهری او را از رهبری در کار سیاست، حجت نظر خود می‌دانند. بدیهی است که سبب این تصورات خطا که دامنگیر مورخان شده است این است که آنان پنداشته اند عدم اقدام پیشوایان به قیام مسلحانه بر ضد وضع حکومت روز، و تفویض جنبه رهبری سیاسی به دیگری، به معنای خودداری آنان از رهبری بوده است.

 یک عمر تجربه تلخ
باید توجه داشت که امام سجاد علیه السلام، در بدترین زمان از زمان‌هایی که بر دوران رهبری اهل بیت علیهم السلام گذشت می‌ زیست. چه، او با آغاز اوج انحرافی معاصر بود که پس از وفات رسول اکرم صلی الله علیه وآله روی داد و از زمان امام سجاد علیه السلام کم ‌کم شکلی آشکار به خود گرفت. امام چهارم با همه‌ محنت‌ها و بلاها که در روزگار جدّ بزرگوارش امیرالمومنین علی علیه السلام روی داده بود همزمان بود. او سه سال پیش از شهادت امام علی علیه السلام متولد گردید. وقتی به جهان دیده گشود، جدش امیرمومنان علیه السلام در خط جهاد جنگ جمل غرق گرفتاری بود و زان پس، با امام حسن علیه السلام در محنت و گرفتاری‌ های فراوان او می ‌زیست و پس از آن نیز در فاجعه عظیم کربلا و قیام خونین پدر بزرگوارش امام حسین علیه السلام حضور داشت. او همه‌ این رنج ‌ها را طی کرد تا خود به طور مستقل رویاروی گرفتاری ‌ها قرار گرفت.

امام تنها
امام سجاد علیه السلام به این امر ایمان داشت که تا وقتی از طرف پایگاه‌ های مردمی و آگاه پشتیبانی نشود، تنها در دست گرفتن قدرت برای تحقق بخشیدن به عمل دگرگون ‌سازی اجتماع اسلامی کافی نیست. پایگاه‌ های مردمی نیز باید به هدفهای این قدرت آگاه باشند و به نظریه‌ های او در حکومت ایمان داشته باشند، و در راه حمایت از آن حرکت کنند و مواضع آن را برای توده‌ مردم تفسیر نمایند و در برابر تندبادها با استواری و قدرت بایستند.

امام سجاد علیه السلام این مقدورات را نداشت و این واقعیت را در تحلیلی جالب و دقیق برای ما بیان می ‌کند و می ‌فرماید:

«پروردگارا، در پیشامدهای ناگوار روزگار به ناتوانی خویش نگریستم و درماندگی خود را از جهت یاری طلبیدن از مردم در برابر کسانی که قصد جنگ با من داشتند دیدم و به تنهایی خود در برابر بسیاری کسانی که با من دشمنی داشتند، نظر کردم».

بنابراین مشاهده می‌ کنیم که امام سجاد علیه السلام موضع خود را با آگاهی از دشمنان خویش تعیین کرده است و در این موقعیت اسفناک، از دو راه عملی، با امت و پیروان خود روبرو می گردد.

 مدرسه بزرگ اسلامی
یکی از این دو راه عملی پیشوای چهارم، تهیه‌ برنامه‌ فکری و آگاهی عقیدتی و روانی امت بود. امام علی بن حسین علیهماالسلام در حقیقت دومین موسس مدرسه بزرگ اسلامی بود. خانه و مسجد، مدرسه‌ او بود و طلاب در آن جا و در پیرامون وی جمع می ‌شدند و بعدها شاگردانش، سازندگان تمدن اسلامی شدند و مردان تفکر و قانونگذاری و ادب اسلامی گردیدند . امام سجاد علیه السلام در دورانی پر اهمیت برای افزودن بر دانشمندان و راویان احادیث خود در علوم و فنون گوناگون قیام نمود. صحیفه سجادیه که انجیل آل محمد علیهم‌السلام است از آثار اوست. این اثر از ثروت ‌های فکری است که با وضع قواعد اخلاقی و اصول فضایل و علوم توحید و غیر آن، از سایر آثار متمایز است.

تولد امام سجاد,زندگانی امام سجاد

مشهورترین القاب امام سجاد (ع)  زین العابدین و سجّاد است

 

 انقلاب عظیم روانی
دومین راه، برانگیختن وجدان انقلابی افراد مسلمان و متمرکز ساختن و برانگیختن احساسشان به گناه و ضروری بودن جبران آن گناه بود. قیام پدر بزرگوار آن امام و پایان فاجعه‌آمیز آن در کربلا، توجه مردم را به گناهکاری‌ شان جلب کرد و کینه و نفرت آنان را به بنی ‌امیه برانگیخت. این مطلب را پس از قیام امام حسین علیه السلام و شهادت او آشکارا در ملت اسلام مشاهده می ‌کنیم و می ‌بینیم که بسیاری از مسلمانان از آن واقعه احساس گناه کردند و ملت در جهت تکفیر امویان به حرکت درآمد و کینه و نفرتش به بنی ‌امیه روزافزون گردید.

این احساس گناه، عاملی بود پیوسته شعله ‌ور، که مردم را برای شورش و انتقام‌ خواهی، دایم به جلو می‌ راند. امام علی بن الحسین علیهماالسلام کوشید، این احساس گناه را شعله ‌ور سازد و بر مهیب آن بیفزاید. ایشان توانست هر وقت فرصتی به دست می ‌آمد، مردم را به انقلاب بر ضد امویان برانگیزد و پیوسته این کار را از سر می ‌گرفت، و آن شعله، نه فرو می ‌نشست نه خاموش می‌شد.

در این راستا امام سجاد علیه السلام اعلامیه‌ های عمومی صادر می ‌فرمود و هر مسلمانی را که علیه زمامداران منحرف به شورش دست می‌ زد، می‌ ستود و از او به گرمی استقبال می ‌کرد و او را سپاس می‌گفت. چنانکه وقتی محمد بن حنفیه با فرستاده‌ مختار ثقفی نزد امام آمد تا در باب قیام مختار با او ایشان مشاوره کند، امام با سخنی کلی که فقط به مختار اختصاص نداشت، تقاضای محمد حنفیه را پذیرفت. سخنان او شامل همه‌ مسلمانان و به گونه ‌ای بود که مردم را وامی‌‌داشت رویاروی ستم بنی ‌امیه و زمامداران منحرف آن بایستند.
 
منشور مبارزاتی
آن جوّ ناآرام و لبریز از شورش و اضطراب، بنی ‌امیه را واداشت تا جنبش‌های امام سجاد علیه السلام و کارهای او را زیر مراقبت شدید قرار دهند و هر حرکتی که از او سر می ‌زد به شورشی نو تفسیر می‌شد که ناچار حکومت منحرف بنی ‌امیه هدف آن بود. از گذرگاه آن محیط ناآرام و مضطرب، امام بایستی راه و روشی نو می ‌یافت تا با آن محیط و شرایط بسیار دشوار، بتوان روبرو شد.

بنابراین امام دید که باید سخنان و آراء خود را در جامه‌ خشونت انقلابی نپوشد. اگر چه در واقع مفاهیم آن گفتارها شدیدتر از خشونت و شورش بود. او تعابیر آن را در جامه‌ اشارات و تحریک مستقیم بیاراست. او مشاهده کرد که نظریات اسلام و راه ‌ها و روش ‌های آن، حرمت خود را از دست داده و متروک گردیده است، پس سخنانش در صورت شکایت و دعا شکل گرفت و در آن، هر چه از شورش و تحریک به قیام که می‌ خواست گنجانید. دعاهای او دارای نوعی معانی است که رویدادهای عصر او را تفسیر می‌ کند و از مفاهیم تبلیغ و پی‌ ریزی بنای امت لبریز است.

 سیاست به روز
بنابراین با نگرشی به اوضاع دوران امامت حضرت سجاد علیه ‌السلام که سرتاسر مقارن با آشوبها و بحران‌های گوناگون اجتماعی بود و با توجه به وجود زمامداران ستمگر و جنایتکار و مراقبت‌های شدید آنان از امام، و نیز با توجه به نبودن یاران با ایمان و مجاهد و فداکار، به این نتیجه می ‌رسیم که آن گرامی جز مبارزه‌ منفی و پرورش شاگردانی ممتاز و نشر آثار علمی و اخلاقی چاره‌ دیگری نداشت ولی با این حال می ‌بینیم که آن امام همام، اگرچه از قیام مسلحانه‌ی مستقیم بر ضد حاکمان منحرف کناره ‌جویی فرمود و آن را با رهبری مدبرانه غیرمستقیم، به کلیه مسلمین انقلابی واگذاشت تا با فداکاری خود وجدان و اراده اسلامی را از خطر سقوط و نابودی حفظ کنند اما چنانکه گفته شد، آن حضرت در جنبه سیاسی، از رهبری خودداری نفرمود و تنها به عبادت روی نیاورد.  

در واقع این مطلب، اختلاف شکل عمل سیاسی است که شرایط اجتماعی که هر امام در طی آن زیست می‌ کند، آن را محدود می ‌سازد. به عبارت دیگر، وضع اجتماعی که هر امام در آن زیست می ‌کرد، شکل کار سیاسی او را محدود می‌ ساخت و امام سجاد علیه السلام نیز همچون اجداد طاهرین خود، وجودش، بقایش و اسارتش عامل بقای اسلام گردید.

منبع:tebyan.net

 

 





      
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >