سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آثار اعتقاد به معاد

 

 معاد به معناى بازگشتن و بازگشت است و یکى از اصول دین اسلام به شمار مى رود

این جهان، مزرعه آخرت است و انسان، ثمره تلاش خود را به طور کامل در جهان آخرت برداشت مى کند و نتیجه زحمت ها، خدمت ها و عبادت هاى تمام سال هاى عمر خود را مى بیند و خشنودى خدا و بهشت به او بخشیده مى شود.

 

«معاد» به معناى بازگشتن و بازگشت است و یکى از اصول دین مقدس اسلام به شمار مى رود.


انسان بعد از مرگ، زنده مى شود و در واقع بعد از مدتى، از این جهان مسافرت کرده و به جهانى دیگر مى شتابد. این برگشتن را در اصطلاح «معاد» مى گویند. تمام انسان ها در جهان آخرت حاضر مى شوند، تا به اعمال آنها رسیدگى شود.


انسان آن چه را در این جهان کاشته است در قیامت برداشت مى کند. نعمت هاى جهان آخرت نصیب کسانى خواهد شد که از نعمت هاى این جهان به درستى استفاده نمایند و از یاد خدا و اطاعت او غفلت نکنند.


خداوند مهربان مى فرماید: هر نفسى طعم مرگ را مى چشد و آن گاه به سوى ما بازگشت داده مى شوید ...[عنکبوت، آیه 57]

چون آفرینش انسان و جهان بى هدف و بیهوده نیست تا به بیهودگى و نیستى پایان پذیرد، از طرفى انسان موجودى جاودانه و همیشگى است که از این جهان به دنیاى باقى و آخرت مى رود و در آن جا به کارهاى خوب و بد او رسیدگى مى شود. [ر.ک: محسن قرائتى، معاد; شهید عبدالحسین دستغیب، معاد]


قرآن کریم، توجه ویژه اى نیز به «معاد» دارد تا آن جا که در بیش از 1500 آیه درباره معاد سخن گفته است و همواره به مناسبت هاى مختلف، این اصل از اصول دین را به انسان ها تذکر مى دهد که مبادا آن را فراموش کنند; آیاتى مثل: 41 ابراهیم; 12 روم; 7 حج; 25 حجر; 1 27 قیامت و ... درباره «معاد» و روز قیامت بحث مى کند.


آثار اعتقاد به معاد

اگر اعتقاد به «معاد» انسان را از انحراف و گناه باز مى دارد; پس چرا در جوامع مذهبى این همه انحراف دیده مى شود؟


بى تردید اعتقاد به معاد، انسان را از گناه باز مى دارد. خداوند فراموشى معاد و روز حساب را از عوامل گمراهى مى داند. (... اِنَّ الَّذینَ یَضِلّونَ عَن سَبیلِ اللّهِ لَهُم عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسوا یَومَ الحِساب) [ص، آیه 26]; ... در حقیقت کسانى که از راه خدا گمراه مى شوند چون روز حساب را از یاد برده اند عذاب سختى دارند.


جامعه اى که تنها علم و آگاهى به معاد داشته باشد، ولى آن را باور نکرده و به مرحله یقین نرسیده باشد، از انحراف، ستم و تعدّى مصون نخواهد بود. هنگامى که انسان به چیزى یقین پیدا کرد و باور نمود، دیگر آن را فراموش نمى کند و یقین به معاد است که از انحرافات جلوگیرى مى کند.


داشتن عنوان مذهبى به تنهایى دلیل نمى شود که در جامعه انحرافى نباشد. در جامعه اى که اکثر مردم معاد را باور کنند، انحرافات کاهش مى یابد. نمونه آن ماه رمضان در جوامع اسلامى است، چون در این ماه مردم بیش از ماه هاى دیگر به یاد معاد هستند، میزان بزهکارهاى اجتماعى کاهش مى یابد.


تأثیر معاد در رهبرى و کنترل غرایز
اعتقاد به معاد و کیفرهاى الهى، غرایز را مهار کرده و انسان را به گونه اى تربیت مى کند که در اتاق خلوت، در برابر زن جوان و زیبا که او را به گناه دعوت مى کند، سرسختانه مقاومت کرده و زن متجاوز را، پند و اندرز مى دهد و مى گوید: به خدا پناه مى برم: (وَ رَ وَدَتْهُ الَّتِى هُوَ فِى بَیْتِهَا عَن نَّفْسِهِى وَ غَلَّقَتِ الاْبْوَ بَ وَ قَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُو رَبِّى أَحْسَنَ مَثْوَاىَ إِنَّهُو لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ) [یوسف، آیه 23]; و آن [بانو] که وى [یوسف] در خانه اش بود خواست از او کام گیرد و درها را [پیاپى] چفت کرد و گفت: بیا که از آنِ توام. [یوسف] گفت: پناه بر خدا، او آقاى من است. به من جاى نیکو داده است. قطعاً ستمکاران رستگار نمى شوند.


هنگام سرکشى هر یک از غرایز حیوانى، جز ترس از انتقام الهى و دوزخ، چیزى نمى تواند آتش خشم و غرایز انسان ها را خاموش سازد. قرآن بى اعتنایى و بى رحمى در برابر یتیمان و مستمندان را از صفات کسانى مى داند که به قیامت اعتقاد ندارند و این، گویاى آن است که «انسان معتقد به معاد» این گونه نیست: (أَرَءَیْتَ الَّذِى یُکَذِّبُ بِالدِّین * فَذَلِکَ الَّذِى یَدُعُّ الْیَتِیم * وَ لاَ یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ) [ماعون، آیه 1 3]; آیا دیدى کسى را که روز جزا را انکار مى کند؟ او همان کسى است که [با کمال بى رحمى] یتیم را به سختى مى راند و افراد را به اطعام بینوایان ترغیب نمى کند. بارها پیامبر (صلی الله و علیه و آله) براى ترس مردم از گناه و دورى از اطاعت هواى نفس و غرایز حیوانى، آنان را از عذاب روز قیامت مى ترسانید. حتّى ترس خود را از عذاب الهى در روز قیامت به مردم بیان مى کرد و مى فرمود: (إِنِّى أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّى عَذَابَ یَوْم عَظِیم) [یونس، آیه 15]; من اگر پروردگارم را نافرمانى کنم، از مجازات روز بزرگ [قیامت] مى ترسم.


(وَ إِن تَوَلَّوْاْ فَإِنِّى أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْم کَبِیر) [هود، آیه 3.]; و اگر از [این فرمان خدا] روى گردان شوید; من بر شما، از عذاب روز بزرگ، بیمناک هستم.


(أَن لاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللَّهَ إِنِّى أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْم أَلِیم) [همان، آیه 26.]; جز «اللّه» را نپرستید، زیرا به شما از عذاب روز دردناکى مى ترسم!


معاد و حیات در سوره یس
در آیات 33 الی 35 قلب قرآن؛ سوره یس، خداوند به نکات کلیدی اشاره می فرماید و مواردی در باب بازگشت و قیامت بیان می شود که همان بحث معاد و بازگشت است: «وَ آیَةٌ لَّهُمُ الأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّاً فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ * وَ جَعَلْنَا فِیهَا جَنَّاتٍ مِن نَّخِیلٍ وَ أَعْنَابٍ وَ فَجَّرْنَا فِیهَا مِنَ الْعُیُونِ * لِیَأْکُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَ مَا عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ أَفَلاَ یَشْکُرُونَ» (یس 33- 35)


از نشانه هاى خدا براى خداشناسان، زنده کردن زمین مرده است که از آن دانه را بیرون مى آورد و خوراک جنبندگان را فراهم مى آورد، بوستان هاى خرما و انگور و جوی هاى روان پدید مى آورد تا از میوه هاى طبیعى و نتیجه آن سرکه و شیره و سایر خوراکی هاى حلال است، بهره ببرند و آفریدگار خود و آن نعمت ها را بستایند و سپاسگزار باشند.


آیات مورد بحث نشانه هایى از توحید و معاد را توأمان بیان مى کند تا وسیله ای باشد براى بیدارى منکران و ایمان به مبدا و معاد. زمین هاى مرده براى آنها نشانه آشکارى است (از مبداء و معاد) ما آن را زنده کردیم، و دانه هائى از آن خارج ساختیم و آنها از آن تغذیه مى کنند.


مساله حیات و زندگى از مهمترین دلائل توحید است که فوق العاده مرموز و پیچیده و شگفت انگیز که عقل همه دانشمندان را به حیرت افکنده است. هنوز کسى به درستى نمى داند تحت تاثیر چه عواملى در روز نخست موجودات بی جان تبدیل به سلولهاى زنده شده است؟


هنوز کسى نمى داند که بذرهاى گیاهان و طبقات مختلف آن دقیقا چگونه ساخته شده است؟ و چه قوانین مرموزى بر آن حاکم است که به هنگام فراهم شدن شرائط مساعد به حرکت در مى آید و رشد و نمو را آغاز مى کند، و ذرات زمین مرده را جذب وجود خود مى نماید، و از این طریق موجودات مرده را تبدیل به بافت هاى موجود زنده می کند، تا هر روز جلوه تازه اى از حیات را نشان دهد.


مساله حیات در جهان گیاهان و حیوانات و زنده شدن زمین هاى مرده از یک سو دلیلی است بر اینکه علم و دانش عظیمى در آفرینش این جهان به کار رفته، و از سوى دیگر نشانه اى آشکار از رستاخیز است .


آیه مذکور این نکته را بیان مى کند که بیشترین و نیز بهترین تغذیه انسان از مواد گیاهى است آنچنان که گوئى تمام غذاى انسان را تشکیل مى دهد! (تفسیر نمونه)


در این آیات دلائلی بر وجود معاد ذکر می شود که عبارتند از: 
1- هر دانه و گیاهى که از زمین مى روید، همچون مرده اى است که در قیامت از گور بر مى خیزد.


2- براى اثبات حقّانیّت سخن خود به نمونه ها استدلال کنیم.


3- بهترین دلیل براى عموم مردم، آن است که دائمى، عمومى، غیر قابل انکار، ساده و همه جایى باشد.


4- بهترین راه ایمان به معاد، دقّت در آفریده هاست.


5- بخش عمده اى از غذاى انسان را دانه هاى گیاهى تشکیل مى دهد که دقّت در آنها راهى براى خداشناسى است. (تفسیر نور)


منابع:

صفیر هدایت، حجت الاسلام ضیاء آبادی

سایت حوزه
تبیان

 

 





      

چکیده مدافعان حرم و شهدای ایرانی جبهه مقاومت :

مناقشات سوریه که در روزهای ابتدایی در قالب اعترا ض های مردمی به وجود آمده بود، خیلی زود ماهیت صهیونیستی خود را نشان داد و گروهک های مختلف تکفیری و وهابی به پشتوانه جبهه ضد مقاومت غربی-عربی، سوریه را به میدان کار زاری بین المللی برای نشانه روی اسلام ناب محمدی(ص) و نابود کردن جبهه مقاومت تبدیل کردند. لیکن جوانان دلباخته سالار شهیدان(ع) و فرزندان معنوی امام خمینی(ره) که گهواره نشینان روزهای انقلاب بودند، در دفاع از جبهه جهانی مقاومت به سوی خط مقدم شتافتند و در جوار حرم شریف حضرت زینب کبری(س) به خیل شهدای کربلایی پیوستند؛ به برکت خون شهدای مدافع حرم بود که اکنون محور مقاومت هنوز پا بر جا مانده است.

مدافعان حرم و شهدای ایرانی جبهه مقاومت

17-haram-10-609

17-haram-1-609

17-haram-2-609

17-haram-3-609

17-haram-4-609

17-haram-5-609

17-haram-6-609

17-haram-7-609

17-haram-8-609

17-haram-9-609

 

 





      

آخرت چه جور جایی است؟

 

آخرت همان باطن دنیاست و در آخرت در واقع حجاب از چشم انسان برداشته می شود

حتماً تا به حال شنیده اید که انسانهایی وجود دارند که آنقدر در عمل و نظر انسانهای وارسته ای هستند که خداوند به آنها چشم برزخی عطا کرده است. این افراد در همین دنیا زندگی می کنند اما چیزهایی مشاهده می کنند که انسان های عادی از درک آن عاجز و محجوب هستند.

اما سوال مهم اینجاست که آخرت چیست؟ جوابی که عقل و نقل آن را تأیید می کنند این است که آخرت باطن همین دنیاست.


دلایل قرآنی و روایی:
1. «یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُون » "آنها تنها ظاهرى از زندگى دنیا مى دانند و از آخرت غافلند"( سوره روم آیه 7)


این آیه بیان کرده است که آن افراد ظاهر دنیا را می دانند و هر مخاطبی از این جمله می تواند بفهمد که آن افراد باطن دنیا را نمی دانند و به طور عادی انتظار می رفت که گفته شود آنها از باطن دنیا غافلند، اما گفته شده است که آنها از آخرت غافلند. واضح است که این سیاق گویای این مطلب می باشد که آخرت باطن دنیاست. همانگونه که مثلاً به دوست خود می گوییم تو ظاهر کلام من را فهمیدی و چیز دیگر را نفهمیدی و منظور این است که باطن حرف من را نفهمیدی.


2. «کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقینِ /لَتَرَوُنَّ الْجَحیم »"نه،قطعاً اگر به علم الیقین برسید/آن وقت دوزخ را خواهید دید"( سوره تکاثر آیه 5و6)


ظاهر این آیه اینست که اگر اینان علم الیقین داشتند آتش را مشاهده می کردند و نگفته در زمان و مکانی دیگر بلکه ظاهرش اینست که همین جا آتش وجود دارد اما این افراد نمی توانند مشاهده کنند.


خب این افراد که ظاهر را مشاهده می کنند پس لاجرم این آتش باید در ظاهر دنیا نباشد و غیر از ظاهر هم چیزی جز باطن نیست. پس آتش در باطن همین دنیاست.


3. «إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیرا»" آنان که مال یتیمان را به ستمگرى مى خورند در حقیقت آنها در شکم خود آتش جهنم فرو مى برند و به زودى به دوزخ در آتش فروزان خواهند افتاد"


ظاهر این آیه هم گویای این است که کسانی که ظالمانه مال یتیم را می خورند، در واقع آتش می خورند. این آیه نمی گوید این افراد در زمان و مکانی دیگر آتش خواهند خورد بلکه ظاهرش این است که همین مال یتیم برای آنها آتش است. خب در اینجا که چیزی آتش نگرفت پس معلوم می شود که منظور ظاهر نیست و آتش، در باطن است.


4. «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُور»"بدانید که زندگى دنیا بازیچه و لهو و زینت و تفاخر بین شما و تکاثر در اموال و اولاد است مثل آن بارانى است که کفار از روییدن گیاهانش به شگفت درآیند، و گیاهان به منتها درجه رشد برسند، در آن هنگام به زردى گراییده خشک مى شوند، دنیاى کفار نیز چنین است، البته در آخرت عذاب شدیدى است، و هم مغفرت و رضوانى از ناحیه خداست، و زندگى دنیا جز متاعى فریبنده نمى باشد."(سوره حدید آیه 20)


در این آیه قسمت «وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ...» را می توان به لَعِبٌ عطف کرد و به این ترتیب معنا اینگونه می شود که همین زندگی ظاهری دنیا که از این پنج چیز تشکیل یافته است یک باطنی دارد که آنها به صورت عذاب شدید و یا مغفرت و رضای خدا بوده و بدین نحو جلوه می نماید.


در روایات هم نمونه هایی می توان آورد که گویای همین مسأله است:


1) روایت معراج
 پیامبر (صلی الله و علیه و آله ) در شب معراج خود برخی از جهنمیان را مشاهده کردند.(1) آنان زنانی بودند که در دنیا اعمال بدی را مرتکب شده بودند و به واسطه اعمال مختلف، به عذاب های مختلفی دچار شده بودند. 

جهان آخرت در قرآن,جهان آخرت در احادیث

 دین وسیله ای است که توجه انسان را از دنیا جدا می کند و انسان را متوجه و متذکر به آخرت  می کند

 

2) حدیث حقیقت
بسیاری از انسانها تصور می کنند که باطن یک چیز و ظاهر چیز دیگریست و به طور کلی متفاوتند در حالی که ظاهر ظهور همان باطن است و اصلاً ظاهر بدون باطن بی معناست. ما همگی در عین حال که در ظاهر هستیم می توانیم به باطن توجه کنیم و ذکر گفتن چیزیست که همین کار را برای انسان انجام می دهد.

پیامبر (صلی الله و علیه و آله)، یک روز صبح، پس از برگزاری نماز صبح با اهل صفه، چشمش به جوانی افتاد با وضعیتی خاص، که توجه حضرت را جلب کرد. او حارثة بن نعمان انصاری بود. حضرت جویای احوال وی شد; و آنگاه صحبت هایی مطرح شد که به عنوان «حدیث حقیقت » شناخته می شود.


مرحوم کلینی در کتاب اصول کافی در باب «حقیقت ایمان و یقین» از «کتاب ایمان و کفر» درباره دیدار پیامبر (صلی الله و علیه و آله) و حارث، دو حدیث نقل کرده است که هر دو از قول امام صادق (علیه السلام) می باشد. مضمون این دو حدیث یکی است.


 در این گفتگو اینگونه آمده است :"حارث به پیامبر (صلی الله و علیه و آله) می گوید گویا عرش پروردگارم را می نگرم که برای حساب گسترده گشته و گویا اهل بهشت را می بینم که در بهشت یکدیگر را ملاقات می کنند که گویا ناله اهل دوزخ را در میان دوزخ می شنوم.


رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: او بنده ای است که خداوند دلش را نورانی فرموده و خطاب به او فرمود: بصیرت یافتی، ثابت باش."(2)


 جوانی که به درجاتی از کمال رسیده بوده است بهشت و جهنم را می دیده است و پیامبر (صلی الله و علیه و آله) هم به نحوی بر آن صحه گذاشته اند. این تأیید این مسأله است که بهشت و جهنم مکان و زمانی دیگر ندارد بلکه به گونه ای بوده است که آن جوان در همان زمان و مکان در ورای ظاهر امری دیگر را مشاهده می کرده است.


در این زمینه می توان آیات و روایات زیادی آورد و همچنین به لحاظ عقلی و فلسفی این مسأله مقبول حکما بوده و می توان برای آن ادله فلسفی اقامه کرد، که از اطاله کلام صرف نظر می کنیم.

نتیجه:
بر اساس مطالب بیان شده می توان گفت که آخرت همان باطن دنیاست و در آخرت در واقع حجاب از چشم انسان برداشته می شود و انسان قادر می شود تا باطن و حقیقت را مشاهده کند. در آن هنگام است که باطن اعمال ما برای ما آشکار می شود که از این امر با تجسم اعمال نیز یاد می کنند. دین وسیله ای است که توجه انسان را از دنیا جدا می کند و انسان را متوجه و متذکر به باطن دنیا (آخرت) می کند.


 «وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ» "و این زندگى دنیا چیزى جز لهو و بازى نیست و به درستى که زندگى حقیقى، آخرت است اگر بناى فهمیدن داشته باشند."(سوره عنکبوت، آیه 64)


نکته پایانی آن است که بسیاری از انسانها تصور می کنند که باطن یک چیز و ظاهر چیز دیگریست و به طور کلی متفاوتند در حالی که ظاهر ظهور همان باطن است و اصلاً ظاهر بدون باطن بی معناست. ما همگی در عین حال که در ظاهر هستیم می توانیم به باطن توجه کنیم و ذکر گفتن چیزیست که همین کار را برای انسان انجام می دهد.

منابع:
 معاد شناسی محمد حسین تهرانی ج10 ص370
 حوزه

تبیان

 

 





      

قوم نفرین شده ای که آدامس می جویدند!


سرگذشت قوم لوط,قوم لوط در قران

هر جا در قرآن، سخن از شخصیت یا قومیتی رفته است، بدانید پای یک نکته اخلاقی در میان است

 

در قرآن، هر جا سخن از شخصیت یا قومیتی رفته است، پای یک نکته اخلاقی در میان است. اگر از گذشتگان، سرگذشتی می آورد، برای تنبّه است و درس آموزی و نه تفنّن و بازی. با این نگاه اگر بروید سراغ قرآن، آن وقت دیگر در گیر و دار زندگی، گیر نمی کنید و در مشق های روزگار، بدون سرمشق نخواهید ماند

قوم لوط
بزرگی می گفت: عالم، کتاب تکوین خداست و قرآن کتاب تدوین او. خِرد خُرد من از این جمله این را می فهمد که قرآن، آئینه تمام نمای حقایق هستی است. هر چه در عالم خلقت، رنگ وجود به خود بگیرد می شود "شیء". و قرآن، "تبیانا لکل شیء" است. این حرف البته نباید تو را به سوی این انگاره باطل بکشاند که تصور کنی قرآن یک کتاب صرفا علمی است! نه که نیست، هست اما آنقدر که اخلاقیات در قرآن موضوعیت دارند علوم ندارند.


درست است که قرآن از جنبه علمی، هم برای عرب بادیه نشین دیروز حرف داشته است برای گفتن و هم برای بشر امروز هزاره سوم. اما فروزان ترین بعد اعجازآمیز قرآن، آموزه های اخلاقی این کتاب وحیانی است که به تعبیر علامه طباطبایی،[1] این سبک اخلاقی، در هیچ آئینی مسبوق به سابقه نبوده و نیست. با این همه، اما قرآن امروز نیز چون قرآن دیروز، همچنان غریب است و مهجور.


مهجوریت قرآن در بلاد کفر، البته عجیب نیست؛ شگفتی اینجاست که قرآن در ام القرای جهان اسلام نیز، آنگونه که باید در متن زندگی ها ساری و جاری نیست. مسلمانیم و در کسوت اسلام اما سلوکمان بر مسلک قرآن نیست. این نقشه تمام گنج های بزرگ دنیا است که حالا در پستوی خانه ها و روی طاقچه روزمرگی و عادت، به دست فراموشی اش سپرده ایم.


بگذارید یک متر و مقیاس به دستتان بدهم. هر جا در قرآن، سخن از شخصیت یا قومیتی رفته است، بدانید پای یک نکته اخلاقی در میان است. اگر از گذشتگان، سرگذشتی می آورد، صرفا برای تنبّه است و درس آموزی و نه تفنّن و بازی. با این نگاه اگر بروید سراغ قرآن، آن وقت دیگر در گیر و دار زندگی، گیر نمی کنید و در مشق های روزگار، بدون سرمشق نخواهید بود.


بیایید همینجا یک نمونه کوچک را به صورت کارگاهی، بررسی کنیم.
گفتیم در قرآن اگر از عاد و ثمود و لوط و تُبَّع، نقل حکایت می کند برای تذکار یک نکته اخلاقی است مثلا قوم عاد را کبر و استکبارشان به زمین زد که « فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَق »[2]. و قوم شعیب(اصحاب أیکه)، را کم فروشی. اما تعبیری که قرآن برای قوم لوط می آورد، وصف "فاحشه" است.

 

اصل این کلمه از ماده ف ح ش یه معنای ظهور یا زیادی است هر دو. وقتی می گویند: فلان با بهمان اختلاف فاحش دارد. (از این حسن تا آن حسن، صد گز رسن) منظور این است که اختلاف بین این دو، بسیار زیاد است؛ آنقدر که اظهر من الشمس است و بی نیاز از بیان. روی همین حساب، به سخن زشتی که با سایر سخنان عادی، زیاد فاصله دارد می گویند: فحش. در قرآن هم از عملی که دایره قبحش فراگیر است و در سرشت و سرنوشت جامعه، موج و اثر منفی ایجاد می کند، تعبیر به «فحشاء» می شود.

جالب است بدانید قوم لوط، مردمی بودند که در غایت رفاه و برخورداری زندگی می کردند. با این حال، به رذیله اخلاقی بخل و خست مبتلا بودند. آنها در چند شهر ساحلی که قرآن از آن تعبیر به "مؤتفکات" می کند سکنی داشتند. شهرهاىی در نواحی فلسطین شمالی و شام، به اسم سدوم ، عامورا، دوما و صبواءیم که سدوم بزرگ تر از همه بود و لوط هم در آن شهر زندگى مى کرد.


آنها در برخی گناهان پیشکسوت بودند و جلودار. قرآن می فرماید: وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمین [3] اینها گذشته از عمل شنیع همجنس بازی که متاسفانه غرب متمدن امروز نیز بدین بلیه خانمانسوز گرفتار است، تفریحاتی دیگری هم داشتند که با اغراضی خاص، در محافل اجتماعی و معابر عمومی انجام می دادند.

قرآن در این باره می فرماید: أَإِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبیلَ وَ تَأْتُونَ فی نادیکُمُ الْمُنْکَر...[4]


«نادی» یعنی مجلس عمومی و به اصطلاح امروز یعنی همان پارتی های شبانه و میهمانی های گناه آلود. اگر الف و لامی که بر سر کلمه "المنکر" آمده است را " عهد" بگیریم، معنا این می شود که آنها، عمل شنیع لواط را در انظار عموم مرتکب می شدند. اما اگر الف و لام را " جنس" بگیریم، یعنی همه منکراتی که تا آن روز بلد بودند را در جلوی چشم اغیار مرتکب می شدند. از لواط که بدعت ابتکاری خودشان بود، گرفته تا تفریحاتی همچون سنگ ریزه پراندن، سوت زدن، تیله بازی، یقه باز گذاشتن، سقز(آدامس) جویدن و الخ.

سرگذشت قوم لوط,قوم لوط در قران

 جویدن سقز (آدامس)، سوت زدن و باز گذاشتن دگمه هاى قبا و پیراهن از کارهای قوم لوط بود

  
طبرسی، در مجمع البیان می گوید: « مراد این است که مجالس آنان از افعال ناشایسته و قبیح پر بود، از بدگوئیها، پستیها، کتک کاریها با دست و دستار، قماربازیها، سنگ پرانى بطرف عابرین، سازندگى و نوازندگیها، کشف عورت و انجام کارهاى زشت- و خلاصه آنچه افعال ناشایسته و منافى با مقام انسانیت بود در انجمنهاى خویش انجام میدادند-»[5]


در تایید سخن مرحوم طبرسی، از پیشوایان پاک، روایات عدیده رسیده است که از باب نمونه، به نقل یک روایت، کفایت می شود.


مرحوم حر عاملی در وسایل الشیعه، (ره ) از امیرمؤ منان(علیه السلام) روایت کرده که شش عمل میان این امت، از اخلاق قوم لوط است: مهره بازى (تیله بازى)، تلنگر زدن، جویدن سقز (آدامس)، سوت زدن، دامن بر زمین کشیدن، و باز گذاشتن دگمه هاى قبا و پیراهن. [6]


این حدیث، شاید دلیلی باشد بر اینکه الف و لام "المنکر"، عهد ذکری نیست بلکه جنس است. با این پیش فرض، باید گفت حضرت در مقام بیان نیستند بلکه تنها پاره ای از مصادیق را از باب نمونه، ذکر کرده اند.


هرچند گناه عظیم اکتفاء مردان به مردان و زنان به زنان، علت العلل نابودی این قوم عنود و هوسباز بود اما تعبیر «المنکر» نشان می دهد که آنها در منظر و مرآی عمومی، عادات سخیف دیگری هم داشتند که ای بسا، در گرایش شان به آن عمل شنیع بی تاثیر نبوده است. عاداتی که بعضا قلم حیا می کند از بیانش. مع الاسف پاره ای از این عادات ناپسند، امروزه روز، کم و بیش، به صورت یک خرده فرهنگ ناهنجار در جامعه قابل مشاهده است همچون؛ سوت زدن، یقه باز گذاشتن و آدامس جویدن.


پیش از بعثت حضرت خاتم، عادت نکوهیده سوت زدن، رسم مشرکان عصر جاهلی بود که در کنار خانه خدا، سوت می کشیدند و کف می زدند: « وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِیةً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ....»؛[7]

در روایتی، راوی از صادق آل محمد(علیهم السلام) می پرسد: قوم لوط از کجا با خبر شدند که گروهی از مردم نزد لوط آمدند؟ و حضرت می فرمایند توسط همسر لوط که از منزل بیرون آمد و سوتی زد، وقتی صدای سوت را شنیدند وارد شدند؛ از این رو سوت زدن مکروه شده است.[8].
درباره آدامس جویدن اما مساله اندکی متفاوت است. جویدن سقز (آدامس) به تنهایی ایرادی نداشته و حتی روایاتی را می توان یافت که پیشوایان دینی نیز برای استحکام لثه به این کار مبادرت می کردند. دانش دنیای امروز هم در کنار اندکی عوارض، ده ها فایده پزشکی برای آن اثبات کرده است. جویدن آدامس به طور مطلق مورد نهی شارع مقدس نیست بلکه این کار، اخلاقا زمانی مورد مذمت است که در حضور جمع باشد و یا مانند افراد هوس باز برای تحریک شهوت، صورت پذیرد.


حال بیایید با این اِشل قیاس کنید بقیه موارد را و بگذارید روی جامعه، تا ببینید فاصله سبک زیست مسلمانی ما با آنچه قرآن می گوید، از کجاست تا به کجا؟

 

=======================
پی نوشت ها:

1. المیزان، ج1، ص593
2. فصلت/15؛ امّا قوم عاد بناحق در زمین تکبّر ورزیدند
3. اعراف/28: و لوط را فرستادیم هنگامى که به قوم خود گفت: «شما عمل بسیار زشتى انجام مى دهید که هیچ یک از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است
4. عنکبوت/29؛ آیا شما به سراغ مردان مى روید و راه (تداوم نسل انسان) را قطع مى کنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام مى دهید؟!
5. ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج 19، ص: 47
6. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 5، ص 45، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ اول، 1409ق. و نیز : خصال، ج 1،ص 160 و 161؛ «... أَبِی الْقَاسِمِ بْنِ قُولَوَیهِ عَنِ الْأَصْبَغِ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیاً(ع) یقُولُ سِتَّةٌ مِنْ أَخْلَاقِ قَوْمِ لُوطٍ الْجُلَاهِقُ وَ هُوَ الْبُنْدُقُ وَ الْخَذْفُ وَ مَضْغُ الْعِلْکِ وَ الصَّفِیرُ وَ إِرْخَاءُ الْإِزَارِ خُیلَاءَ وَ حَلُّ الْأَزْرَارِ»

7. انفال/35؛ آنها( که مدّعى هستند ما هم نماز داریم،) نمازشان نزد خانه (خدا)، چیزى جز «سوت کشیدن» و «کف زدن» نبود، پس بچشید عذاب (الاهى) را به خاطر کفرتان.

8 . وسائل الشیعة، ج 11، ص 507

 

منبع: tebyan.net

 

 





      

ثواب خواندن سوره یس

 

سوره یس,خواص سوره یس,ثواب سوره یس

از فشار قبر ایمن خواهد بود؛ و پیوسته از قبرش تا پهنه آسمان نوری می درخشد تا هنگامی که خداوند او را از قبرش خارج نماید.

اغلب م?منین شناخت عمیقی از «سوره یس» ندارند و از مناقب و فضائل و آثار دنیوی و اخروی آن غافل هستند. لذا در دام مشکلات، غم‌ها و غصه‌ها و کدورت‌ها گرفتار می مانند. اما در مجلس محبّت و مودّت مقرّبان درگاه خداوند، از «سوره یس» سخن بسیار است و انسان با اندک توجّهی به بیانات پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) و بزرگان مکاشفه و سیر و سلوک، به این حقیقت پی می برد که سوره یس از موقعیت ویژه و مرتبه‌ای بس بلند برخوردار است و اگر آدمی بتواند با آن فضایل و مناقب آشنا شود، خواهد توانست فواید کاملی را از آن خود سازد.

امامان (علیهم السلام) برای این که م?منان را از موقعیت ممتاز این سوره که چونان قلّه‌ای پوشیده از فضایل است، آگاه کنند، فرموده اند: «یس قلب قرآن است».

موقعیت ممتاز و جایگاه برتر و منحصر به فرد بودن قلب در بدن انسان بر کسی پوشیده نیست. سوره یس نیز دارای همان موقعیت و جایگاه در میان دیگر سوره ها است و از این رو لازم است قدری از برداشت سطحی و عمومی از این سوره فراتر رویم و با بخشی از فضایل و مناقب این سوره آشنا شویم.

چنین نیست که فضایل و عجایب سوره یس تنها در زمانه خاصّی کشف شده باشد. با مطالعه تاریخ در می یابیم از همان صدر اسلام، از این سوره با شگفتی یاد می‌شده و فضایلش معروف بوده است. حتّی گاهی بزرگانی را به فکر وا می داشته که این همه فضیلت برای این سوره ناشی از کدام یک از آیات آن است.

ابن عباّس می گوید: مدّت ها فکر می کردم که منشأ این همه فضیلت در سوره یس چیست. او می‌گوید تمام آثار و فضایل این سوره به دلیل وجود این آیه شریفه ‌است: «إنَّما أمْرُهُ إذا أرادَ شَیئاً اَنْ یقولَ لَهُ کُنْ فَیکُونَ» «همانا فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می گوید: «موجود باش!» آن نیز بی درنگ موجود می شود.»

 طرز خواندن سوره یس
بزرگانی که خود با این سوره مأنوس بوده‌اند اغلب برای شاگردان و افراد پاک نهاد در مورد قرائت آن سوره دستورالعمل هایی نیز داشته‌اند.

متألّه بزرگ قرآنی و عارف بلند پایه، آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی (ره) به شاگردان خود چنین سفارش می کردند که هر شب قبل از خواب، سوره یس را بخوانید، ولی قبل از شروع و بعد از اتمام آن، 14 صلوات بفرستید. یعنی این سوره را در بین این صلوات‌ها قرار دهید. بی شک این 14 صلوات هم یکی از اسرار مهم سیر و سلوکی در مکتب اهل بیت است.

آن بزرگ مرد فرموده بودند: بنده در زندگی به هر چه که رسیده‌ام و هرچه به دست آورده‌ام از برکت این سوره می باشد.

با توجه به این فرمایش می‌توان گفت: «یس در این مکتب، محور سیر و سلوک و نردبان رسیدن به بالاترین مقامات معنوی می‌باشد»

امام صادق علیه السّلام فرمودند: 
هر چیزی قلبی دارد و قلب قرآن سوره یاسین است. کسی که قبل از خواب یا در روز آن را تلاوت کند، در آن روز محفوظ بوده و روزی می خورد. 

و کسی که در شب قبل از خواب آن را تلاوت نماید، خداوند هفتاد هزار فرشته را بگمارد تا او را از شر شیطان رانده شده و هر آفتی حفظ نمایند؛ و اگر در فردای آن شب بمیرد، خداوند او را به بهشت می برد و سی هزار فرشته به هنگام غسل او حاضر می شوند که همگی برای او استغفار می نمایند و با استغفار برای او، تا قبرش او را تشییع می نمایند؛ و هنگامی که وارد قبرش می شود، آن فرشتگان در داخل قبر او عبادت می کنند و ثواب عبادت آنان برای او خواهد بود؛ و به اندازه میدان دید چشمهایش، قبرش را وسعت می بخشد؛ از فشار قبر ایمن خواهد بود؛ و پیوسته از قبرش تا پهنه آسمان نوری می درخشد تا هنگامی که خداوند او را از قبرش خارج نماید. 

و هنگامی که او را از قبرش خارج نمود، فرشتگان خداوند پیوسته با او هستند و او را بدرقه کرده با او صحبت نموده، در صورت او می خندند و او را به تمامی خیرات مژده می دهند. و بدین ترتیب، او را از پل صراط و میزان عبور داده و به گونه ای او را به خداوند نزدیک می نمایند که کسی نزدیکتر از او به خدا نباشد، مگر فرشتگان مقرّب خدا و پیامبران فرستاده او. 

او همراه با پیامبران در برابر خداوند می ایستد و هنگامی که دیگران غم و اندوه دارند و بی تابی می نمایند، او غم و اندوهی نداشته و بی تابی نمی نماید. آنگاه پروردگار متعال به او می فرماید:

شفاعت کن که من همه شفاعت های تو را می پذیرم و بخواه که هر چه را بخواهی به تو عطا می نمایم. او نیز می خواهد و عطا می شود و شفاعت می کند و پذیرفته می شود. و هنگامی که از عده ای حساب می کشند و آنان را نگهداشته و ذلیل می شوند، او حسابی نداشته و او را نگه نمی دارند، ذلیل نمی شود؛ بخاطر هیچ کدام از کارهای بدش بدبخت نمی شود و نامه عملش را باز کرده و به او می دهند. آنگاه از نزد خداوند پایین می آید و مردم می گویند: سبحان اللَّه! این بنده خدا هیچ خطائی نداشت و از همنشینان حضرت محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم است.

امام باقر علیه السّلام فرمودند: کسی که یک بار در عمر خود سوره یس را بخواند، خداوند به شماره هر آفریده ای در دنیا و هر آفریده ای در آخرت و در آسمان دو هزار حسنه برای او نوشته و دو هزار گناه او را پاک می نماید و دچار فقر، زیان مالی، زیر آوار ماندن، بیچارگی، دیوانگی، جذام، وسواس و بیماری زیانبخش نمی شود.

و خداوند سختی های مرگ و ترس های آن را برای او آسان نموده و قبض روح او را خود به دست می گیرد و از کسانی خواهد بود که خداوند برای آنان گستردگی در زندگی، خوشحالی هنگام زیارت خداوند و رضایت به ثواب الهی را در آخرت برای آنان تضمین نموده است. و خداوند متعال به تمام فرشتگان آسمانی و زمینی اش می فرماید: همانا که از فلانی راضی شدم؛ پس برای او استغفار نمایید.

منابع:
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال
وبلاگ  معارف قرآن

تبیان

 

 





      

چرا سوره یس قلب قرآن است؟

 

تفسیر سوره یس,قلب قرآن

هر چیزی قلبی دارد و قلب قرآن سوره ی یاسین است

 

کمتر سوره ای در فضیلت، مانند سوره ی یاسین است. در فضیلتش همین بس که گفته اند: اِنّ لِکلِّ شیءٍ قلباً القرآنِ سورةُ یاسین: هر چیزی قلبی دارد و قلب قرآن سوره ی یاسین است.1


سوره یاسین
با بررسی این سوره چنین می یابیم که آیات سوره یس به طور کلی به سه بخش تقسیم می شود، و هر بخش یکی از اصول اعتقادی اسلام را بیان می کند، بخشی از آن که از ابتدای سوره شروع می شود نحوه مواجهه مردم را با انبیاء الهی بیان می کند در واقع به اصل اعتقادی نبوت  می پردازد و سپس مردم و حال آن ها را در پذیرش یا عدم پذیرش دعوت انبیاء شرح می دهد.


بنابر نظر برخی از صاحب نظران معتقدند سوره یس از این جهت قلب قرآن نامیده شده که مطالب اصلى قرآن مجید را به طور سربسته در بردارد.


یعنی تمام مطالب و مبانی که در کل قرآن کریم آمده است در این سوره اجمالا مطرح شده است و اگر فردی بر تلاوت این سوره مبارکه تداوم داشته باشد و بر آیات آن دقت و تدبر داشته باشد گویا همه قرآن را درک کرده است و این موضوع از اهمیت بالایی برخوردار است.


اساس قرآن بر معرفى مبدأ و معاد است. یعنی توحید و قیامت و لازمه خداشناسى و توحید، شناخت و معرفت نسبت به پیامبران خدا است. دنبال این اهداف، مجادله و مبارزه با کفار و مشرکین، استدلال بر درست بودن راه خداپرستان و باطل بودن دیگران می باشد و بالأخره داستان بهشت و بهشتیان و نعمت هایى که در آن است و دوزخ و دوزخیان و رنج هایى که در آن است؛ مطرح شده است.


با یک نظر اجمالى به این حقیقت مى رسیم که مطالب اصلى قرآن که مربوط به مبدأ و معاد و دعوت به آن است در این سوره جا دارد، بقیه امور فرع است؛ لذا قلب قرآن آیات خداشناسى است که مبدأ و معاد خداست و مبانی و اصول دین می باشد و سوره "یس" این مبانی را دارا است و می توان نام آن را قلب قرآن نامید. 

تفسیر سوره یس,قلب قرآن

مطالب اصلى قرآن که مربوط به مبدأ و معاد و دعوت به آن است در  سوره یس جا دارد

 
قلب؛ حیات مادی و معنوی
همان گونه که قلب، حیات جسمانی انسان را تأمین می کند، این عقاید سه گانه هم حیات دینی انسان را تأمین می کند. اگر عقاید ثلاثه نباشد، به طور مسلّم دین انسان، حیاتی ندارد! خود نماز و حرکت بدن به تنهایی ارزشی ندارد، امساک معده از غذا ارزشی ندارد؛ انفاق کردن فقط بخشیدن مال و دارایی نیست. اگر تمام این اعمال از اعتقاد به خدا و اعتقاد به معاد منبعث شود، ارزش پیدا می کند!


بنابراین عقاید سه گانه در دین انسان، کار قلب را انجام می دهد، آن طور که قلب در بدن عامل حیات است، عقاید ثلاثه هم در دین انسان، عامل حیات است. در تمام سوره های قرآن، به توحید و نبوّت و معاد اشاره شده است، ولی در سوره یاسین، این سه عقیده یعنی اعتقاد به توحید، نبوّت و معاد، به نحو جامع و بالغ آمده است و احتمالاً به همین علّت سوره ی یاسین در قرآن مثل قلب است در بدن انسان.


آنچه دلیل بر حقّانیّت قرآن است، حکیم بودن آن است و تمام محتویاتش حکمت است و حکمت هم حقایق منطبق بر واقعیت هاست. پس قرآن چون دارای حکمت است، حقّ می باشد نه چون خدا قسم خورده حقّ است...


قلب قرآن در بیان مرحوم علامه طباطبایی (ره)
مرحوم علامه طباطبایی (ره) فرمود ما از استادمان مرحوم قاضی سوال کردیم چرا سوره یاسین قلب قرآن است؟ ایشان گفتند به مناسبت آیات پایانی سوره یاسین است.


کلام آخر ...دو نکته در باب قلب قرآن
قلب عالم وجود محمد است که « لولاک لما خلقت الافلاک» پس همه موجودات به طفیل محمد موجود گردیدند و منظور از یس سید انبیاء محمد مصطفی صلی الله و علیه و آله است .


بنابراین سوره ای هم که ویژه محمد باشد نسبت به همه قرآن قلب قرآن می گردد و همان طوری که خود محمد قلب عالم وجود است از همان نخستین آیه، سید انبیاء محمد صلی الله و علیه و آله را مخاطب قرار داده و به قرآن حکیم سوگند می خورد که او از فرستادگان به حق خداست پس از آیاتی چند صریح می فرماید: همه اشیاء را در پیشوای آشکار کننده جادادیم و ضبط نمودیم از سعه روح محمدی خبر می دهد که همه عوالم وجود در او پیچیده و جاداده شده است مرکز و قلب عالم، محمد است.


دومین نکته که به نظر می رسد سوره یس مطالب اصلی قرآن مجید را به طور سربسته در هر جلد با اساس قرآن بر معرفی مبدأ و معاد است و لازمه خداشناسی معرفت پیغمبران خداست ...


با یک نظر اجمالی به این حقیقت می رسیم که مطالب اصلی قرآن که مربوط به مبدأ و معاد و دعوت به آن است در این سوره افتاده و بقیه امور فرع است لذا قلب قرآن، آیات خداشناسی است که مبدأ و معاد خداست و سوره یس آن را دارا می باشد. (قلب قرآن شهید دستغیب ص 3 تا 16)


============================

 پی نوشت:
1- وسائل الشّیعه، ج 1، ص 247

 

منبع:tebyan.net

 

 





      

پاسخ رهبر معظم انقلاب اسلامی به نامه رئیس‌جمهور

تاریخ انتشار : سه شنبه, 29 دی 1394 13:06

اخبار,اخبارسیاسی,رهبر معظم انقلاب

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پاسخ به نامه آقای روحانی رئیس‌جمهور در خصوص سرانجام مذاکرات هسته‌ای، با ابراز خرسندی از نتیجه دادن مقاومت ملت ایران در برابر تحریمهای ظالمانه و عقب نشینی طرفهای مقابل در اثر تلاش دانشمندان هسته‌ای و کوششهای همه دست اندرکاران مذاکرات، بر پنج نکته مهم خطاب به رئیس‌جمهور تأکید کردند.

بسم الله الرحمن الرحیم


جناب آقای دکتر روحانی
ریاست محترم جمهوری
با سلام و تحیت،
خرسندی خود را از اینکه مقاومت ملت بزرگ ایران در برابر تحریم‌های ظالمانه و تلاش دانشمندان هسته‌ئی در پیشبرد این صنعت مهم و کوشش خستگی ناپذیر مذاکره‌کنندگان، سرانجام طرف‌های مقابل را که برخی از آنان به دشمنی با ملت ایران شهره‌اند، وادار به عقب‌نشینی و رفع بخشی از آن تحریم‌های زورگویانه کرد، ابراز می‌دارم و از جنابعالی و هیئت مذاکره و شخص وزیر محترم و همه‌ی دست‌اندرکاران تشکر می‌کنم. عجالتاً نظر جنابعالی را معطوف می‌دارم به اینکه:

اولاً: مراقبت شود که طرف مقابل تعهدات خود را به‌طور کامل انجام دهد. اظهارات برخی از سیاستمداران امریکائی در این دو سه روز کاملاً موجب بدگمانی است.

ثانیاً: به همه‌ی مسئولان دولتی تذکر داده شود که حلّ مشکلات اقتصادی کشور در گرو تلاش بی‌وقفه و خردمندانه در همه‌ی بخش‌ها در جهت اقتصاد مقاومتی است و رفع تحریم‌ها به تنهائی برای گشایش در اقتصاد کشور و معیشت مردم کافی نیست.

ثالثاً: در تبلیغات توجه شود که در برابر آنچه در این معامله به دست آمده، هزینه‌های سنگینی پرداخت شده است. نوشته‌ها و گفته‌هائی که سعی می‌کنند این حقیقت را نادیده گرفته و خود را ممنون طرف غربی وانمود کنند با افکار عمومی ملت، صادقانه رفتار نمی‌کنند.

رابعاً: همین اندازه دستاورد نیز در برابر جبهه‌ی استکبار و زورگو، بر اثر مقاومت و ایستادگی به دست آمده است. این را باید همه‌ی ما درسی بزرگ برای همه‌ی قضایا و حوادث در جمهوری اسلامی بدانیم.

خامساً: بار دیگر تأکید می‌کنم که از خدعه و نقض عهد دولت‌های مستکبر بویژه امریکا در این مسأله و دیگر مسائل غفلت نشود.

موفقیت جنابعالی و دیگر مسئولان کشور را از خداوند متعال مسألت می‌کنم.

 

 اخبار سیاسی -  ایسنا 

 

 





      
<   <<   51   52   53   54   55   >>   >