سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آموزش خواندن نماز آیات

 

 

نماز آیات دو رکعت است و در هر رکعت پنج رکوع دارد، نماز آیات به دو روش خوانده میشود.

چگونگی و طریقه خواندن نماز آیات:

اولین روش خواندن نماز آیات: بعد از نیت و تکبیرة الاحرام، حمد و سوره خوانده شود و به رکوع برود، سپس سر از رکوع برداشته و دوباره حمد و سوره را بخواند و به رکوع رود و باز سر از رکوع بردارد و حمد و سوره بخواند و به رکوع رود و سپس سر از رکوع بردارد و همین طور ادامه دهد تا یک رکعت پنج رکوعى که قبل از هر رکوعى حمد و سوره خوانده است انجام دهد، سپس به سجده رفته و دو سجده نماید و بعد براى رکعت دوم قیام کند و مانند رکعت اول انجام دهد و دو سجده را بجا آورد و بعد از آن تشهد بخواند و سلام دهد.

 

قرائت نماز آیات به صورت دیگر: بعد از نیت و تکبیرةالاحرام، حمد و یک آیه (البته احتساب بسم‌الله به عنوان یک آیه خلاف احتیاط است) از سوره ‏اى را قرائت کرده و رکوع کند، سپس سر از رکوع بردارد و آیه دیگرى از آن سوره را بخواند و به رکوع رود، و بعد سر از رکوع برداشته و آیه دیگرى از همان سوره را قرائت نماید و همین طور تا رکوع پنجم ادامه دهد تا سوره‏اى که پیش از هر رکوع، یک آیه از آن را قرائت کرده، قبل از رکوع آخر تمام شود.

 

سپس رکوع پنجم را بجا آورد و به سجده رود، و پس از اتمام دو سجده، براى رکعت دوم قیام نماید و حمد و آیه ‏اى از یک سوره را بخواند و به رکوع برود و همین طور مانند رکعت اول ادامه دهد تا تشهد بخواند و سلام دهد و چنانچه بخواهد براى هر رکوعى به یک آیه از سوره‏ اى اکتفا کند، نباید سوره حمد را بیش از یک مرتبه در اول آن رکعت بخواند.

 

احکام نماز آیات عبارتند از:

1- ثبوت خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی یا زلزله با حسّ و مشاهده شخصی یا شهادت دو نفر عادل و یا وسائل و متخصصین رصدخانه ها و زلزله سنج در صورت اطمینان،نماز آیات باید خوانده شود.

 

2- تنها بر اهالی آن منطقه ای که این حوادث به وقوع می پیوندد یا قابل رؤیت باشد، نماز آیات واجب می شود.

 

3- زمان خواندن نماز آیات کسوف و خسوف از آغاز گرفتن خورشید و ماه است تا آغاز باز شدن و از این رو باید از وقتی که خورشید یا ماه گرفتگی آغاز می شود شروع به نماز آیات کرد و اگر در همان وقت نماز آیات خوانده نشود، بعداً به قصد قربت بدون نیّت أدا و قضاء آن را به جا آورد مگر در صورت کسوف و خسوف جزئی که شخص تا باز شدن از آن اطلاع نیابد.

 

4-زمان خواندن نماز آیات هنگام زلزله و رعد و برق هولناک است که باید بلافاصله خوانده شود و ترک آن معصیت بوده تا آخر عمر واجب خواهد بود و هر وقت خوانده شود به صورت اداء است.

 

5- با تکرار این حوادث نماز آیات نیز تکرار باید گردد.

 

حکمت های نماز آیات:

الف) از حکمت های نماز آیات توجه دادن مردم از خرافات به طرف خداوند متعال، تا بدانند که خسوف و کسوف و هر آیت دیگر الهی ارتباطی با اژدها، مار، قهر کردن خورشید و ... ندارد؛ بلکه این خداوند است که خالق و مدیر افلاک است.

 

ب) یکی از دلایل خواندن نماز آیات یادآوری تاریکی، زلزله و .. قبل از قیامت.

 

ج) از آن جا که بسیاری از مردم در هنگام نعمت، خدا را فراموش می کنند و تنها در گرفتاری ها به یاد خدا می افتند؛ در حال زلزله و آیات دیگر الهی و دیدن آثار مرگ، با خواندن نماز آیات توجه بیشتری پیدا می کنند و به فکر توبه از گناه و جبران گذشته خود می افتند.

 

 





      

آشنایی با فواید و آثار معنوی سوره طور

 

در فضیلت این سوره از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده: کسی که سوره طور را قرائت نماید خداوند او را از عذاب ایمن داشته و به بهشت وارد می کند(1) در سخنی از امام صادق و امام باقر علیهما السلام نقل شده: هر کس سوره طور را قرائت کند خیر دنیا و آخرت را برای او جمع خواهد کرد(2)

 

آثار و برکات سوره طور
1) از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است: هر کس سوره طور را قرائت نماید و بر قرائت آن مداومت ورزد، اگر در زندان و در غل و بند باشد خداوند راه خروج و آزادی او را آسان می کند هر چند جرم های بزرگ داشته باشد(3)

 

2) امام جعفر صادق علیه السلام در برکات این سوره فرموده اندک هر کس بر قرائت سوره طور مداومت ورزد اگر زندانی باشد خداوند راه خروجش را آسان می کند هر چند بر گردنش حدّ واجب شده باشد و اگر مسافر باشد در طول مسافرتش از امور ناخوشایند و خطرات در امان می ماند و اگر بر موضع عقرب گزیدگی بپاشند به اذن خدا بهبود می یابد.(4)

 

========================

 

پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج9،ص270
(2) ثواب الاعمال، ص116
(3) تفسیرالبرهان، ج5، ص175
(4) همان
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»

 

 





      

چرا معاد از اصول دین است؟

 

 

چرا اسلام معاد را از اصول دین قرار داده اند ولى سایر ضروریات را از اصول دین قرار نداده چون خیلى اشخاص این س?ال را مى کنند، مى گویند شهادتین که انسان به آن مسلمان مى شود دو چیز بیشتر نیست: " اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمدا رسول الله ".

پس چرا مسأله معاد را جزء اصول دین قرار داده اند؟ خوب، آدمى که به پیغمبر ایمان داشته باشد، به هر چه پیغمبر گفته (اگر برایش ثابت شود که پیغمبر گفته، مخصوصا اگر ثبوتش به حد ضرورت و بداهت برسد) ایمان پیدا مى کند، پس ما باید بگوییم اصول دین دو چیز بیشتر نیست (حالا دو اصل دیگر (عدل و امامت) را که شیعه مى گویند، آن به جاى خود مسأله علیحده اى است): توحید، نبوت، معاد فرع و طفیلى نبوت است، چون ما به نبوت اعتقاد داریم و پیغمبر از معاد خبر داده، به معاد هم اعتقاد داریم، همین طورى که چون پیغمبر گفته اند نماز واجب است به نماز هم اعتقاد داریم، نماز هم از ضروریات است، روزه هم از ضروریات است، حج هم از ضروریات است.

این ایراد وارد نیست، چون علت اینکه مسلمین معاد را جزء اصول دین قرار داده ا ند این بوده که اسلام درباره معاد یک امر علاوه اى از ما خواسته ، یعنى نخواسته ما فقط آن را به عنوان یکى از ضروریات اسلام، به طفیل قبول نبوت قبول کرده باشیم، خواسته که خود ما هم مستقلا به آن ایمان و اعتقاد داشته باشیم، ولو مثلا ما به نبوت اعتقاد نداشته باشیم، به معاد اعتقاد داشته باشیم. این که "ولو" مى گویم نه اینکه از آن صرف نظر مى کنم، مى خواهم بگویم یک مسأله اى است که خواسته ما مستقلا به آن ایمان داشته باشیم و لهذا قرآن استدلال مى کند بر قیامت، استدلال نمى کند بر روزه ، مى‌گوید روزه را پیغمبر گفته، ولى استدلال مى کند بر قیامت، چه آن نوع استدلالى که پایه آن خود توحید است، و چه آن استدلالى که پایه آن نظام خلقت است.

قرآن علاقه نشان مى دهد که افراد در باب معاد تحقیق داشته باشند و لهذا در باب معاد کلمه ایمان آمده و در غیر معاد نیامده است. در باب ملائکه هم ایمان آمده است. این علامت آن است که خواسته اند که ما در اینجا تحقیقى داشته باشیم به طورى که بتوانیم اعتقاد پیدا کنیم که یک حقایقى به نام ملائکه وجود دارد. همچنین قرآن مایل است که ما به آخرت ایمان داشته باشیم، یعنى در کنار ایمان به پیغمبر و ایمان به نبوت مى خواهد ما اعتقاد و ایمان به آخرت داشته باشیم والا آن را در این ردیف ذکر نمى کرد. چرا آن را در این ردیف ذکر کرده؟ پس طالب تحقیق در اینجاست. در اینکه مسائل معاد در درجه اول مسائل تعبدى است هیچ بحثى نیست. ما درباره این مسائل تعبدى مى خواهیم ببینیم چقدر مى توانیم تحقیق کنیم و این تحقیق هم مطلوب است. اگر اشخاصى بگویند شما حق تحقیق کردن ندارید، ما در مقابل آنها چنین مى گوییم. اگر کسى گفت: "در باب قیامت کسى حق تحقیق کردن ندارد، قرآن یک چیزى گفته، ما هم باید بگوییم آمنا و سلمنا، هر کس گفت چرا؟ مى گوییم س?ال بدعت است. همین طورى که عده اى در قدیم مى گفتند ""الس?ال بدعة"" اینجا حق س?ال و جواب ندارى" (ما مى گوییم) نه، این طور نیست، از ما تحقیق خواسته اند.


منبع : معاد شهید مطهرى، صص 15-14 و 31

 

 





      

مراسم نامگذارى حضرت محمد (ص)

 

روز هفتم فرا رسید.«عبد المطلب‏»،براى عرض سپاسگزارى به درگاه الهى گوسفندى کشت و گروهى را دعوت نمود و در آن جشن با شکوه،که از عموم قریش‏دعوت شده بود،نام فرزند خود را«محمد»گذارد.وقتى از او پرسیدند:چرا نام فرزند خود را محمد انتخاب کردید،در صورتى که این نام در میان اعراب کم سابقه است؟گفت:خواستم که در آسمان و زمین ستوده باشد.در این باره‏«حسان بن ثابت‏»شاعر رسول خدا چنین مى‏گوید:

 

فشق له من اسمه لیجله فذو العرش محمود و هذا محمد

آفریدگار،نامى از اسم خود براى پیامبر خود مشتق نمود.از این جهت(خدا) «محمود»(پسندیده)و پیامبر او«محمد»(ستوده)است و هر دو کلمه از یک ماده مشتقند و یک معنى را مى‏رسانند. (1)

 

قطعا،الهام غیبى در انتخاب این نام بى‏دخالت نبوده است.زیرا نام محمد،اگر چه در میان اعراب معروف بود،ولى کمتر کسى تا آن زمان به آن نام نامیده شده بود.طبق آمار دقیقى که بعضى از تاریخ نویسان بدست آورده‏اند،تا آن روز فقط شانزده نفر به این اسم نامگذارى شده بودند.چنانکه شاعر در این باره گوید:

 

ان الذین سموا باسم محمد من قبل خیر الناس ضعف ثمان (2)

 

کسانى که به نام محمد،پیش از پیامبر اسلام نام گذارى شده بودند،شانزده نفر بودند.

 

ناگفته پیداست که:هر چه مصداق یک لفظ کمتر باشد،اشتباه در آن کمتر خواهد بود و چون کتابهاى آسمانى،از نام و نشان و علایم روحى و جسمى او خبر داده بودند،باید علایم آن حضرت آنچنان روشن باشد که اشتباه در آن راه پیدا نکند.یکى از آن علایم، نام آن حضرت است.باید مصداق آن به قدرى کم باشد،که راه هر گونه تردیدى را در تشخیص پیامبر گرامى از بین ببرد.مخصوصا هنگامى که بقیه اوصاف و علائم وى ضمیمه نام او گردد.در این صورت،بطور واضح کسى که انجیل و تورات از ظهور او خبر داده است،به خوبى شناخته خواهد شد.


اشتباه خاورشناسان

قرآن مجید،رسول گرامى را به دو و یا چند نام معرفى مى‏کند. (3) در سوره‏هاى آل عمران و محمد و فتح و احزاب،در آیه‏هاى 138 و 2 و 29 و 40،او را به نام‏«محمد»و در سوره‏«صف آیه 6»به نام‏«احمد»خوانده است.علت داشتن دو نام اینست که:مادر رسولخدا،پیش از جدش،نام او را«احمد»گذارده بود،چنانکه در تاریخ منعکس است. (4) بنابراین،آنچه را بعضى از خاورشناسان در مقام اعتراض گفته‏اند که:«انجیل‏»،به تصریح قرآن،در سوره‏«صف آیه 6»،ظهور پیامبرى را بشارت داده است که نام او احمد است نه محمد،و شخصى که مسلمانان به رهبرى او معتقدند،نام او«محمد»است نه احمد،بى اساس است. زیرا قرآنى که پیامبر ما را به نام‏«احمد»معرفى نموده است،در چند جا او را به نام‏«محمد»خوانده است.اگر مدرک آنها براى تعیین نام این پیامبر،قرآن مجید باشد(چنانکه همانست)،قرآن او را به هر دو اسم نامیده،و او را در جائى به نام محمد و در جاى دیگر«احمد»معرفى نموده است.

 

..............................................

 

منبع: آیت الله جعفر سبحانی-پایگاه حوزه

تنظیم برای تبیان: سید پیمان صابری

1. «سیره حلبى‏»، ج 1/93.

2. همان مدرک/97.

3. به عقیده گروهى دیگر نام پیامبر اسلام نیست، بلکه از حروف مقطعه قرآن به شمار مى‏روند.

4. «سیره حلبى‏»، ج 1/93. برخى عقیده دارند که: الفاظ «طه‏» و «یس‏»، از اسامى پیامبر گرامى اسلام حضرت محمد (ص) است.

 

 

 





      

چگونگی تبدیل گناهان صغیره به کبیره

 

 

از چیزهائی که گناه صغیره را کبیره می کند ، مسرت و خوشحالی از گناه مرتکب شده است ؛ زیرا لازمه? ایمان به خدا و روز جزا اندوهناک شدن و پشیمان گردیدن از گناهی است که کرده هر چند صغیره باشد .

خوشحالی بر گناه

لذت بردن از گناه و شادمانى هنگام انجام گناه ، از امورى است که گناه را بزرگ مى کند و موجب کیفر بیشتر مى شود. در اینجا به چند روایت توجه کنید:

 

امیرمؤ منان على (علیه السلام) فرمود: بدترین بدها کسى است که به انجام بدى خوشحال گردد. ( عیون الحکم و المواعظ، ص294)

 

و نیز فرمود: کسى که از انجام گناه ، لذت ببرد خداوند ذلّت را به جاى آن لذّت به او مى رساند. (عیون الحکم والمواعظ، ص436)

 

امام سجاد (علیه السلام) فرمود: از شاد شدن هنگام گناه بپرهیز، که این شادى بزرگتر از انجام خود گناه است . ( بحارالانوار، ج75، ص159)

 

به عبارتی دیگر میتوان بیان کرد که ؛ از چیزهائی که گناه صغیره را کبیره می کند ، مسرت و خوشحالی از گناه مرتکب شده است ؛ زیرا لازمه? ایمان به خدا و روز جزا اندوهناک شدن و پشیمان گردیدن از گناهی است که کرده هر چند صغیره باشد چنانچه پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) می فرماید: « کسی که کارهای نیکش او را شاد و اعمال زشتش او را اندوهناک سازد او مؤمن است. »( بحارالانوار ، ج 73 ، ص321)

 

از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت شده است که در موقع گناه به گناهی که به نظر خودت کوچک است منگر، بلکه به بزرگی خداوندی بنگر که مخالفت او را می کنی. (بحار الانوار، ج 73 ، ص346)

 

رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) می فرماید: « کسی که گناهی کند در حالی که خندان باشد داخل در آتش می شود درحالی که گریانست.» و همچنین فرمود : « چهار چیز در گناه بدتر از خود گناه است: کوچک شمردن گناه، افتخار کردن به آن، خوشحالی از آن و اصرار کردن به آن .»( خصال صدوق ، ج1 ،ص 115)

 

کوچک شمردن گناه (استصغار الذنب)

استصغار گناه یعنی کسی که گناه صغیره ای از او سر زد هر گاه گناه خود را کوچک و ناچیز بشمارد و خود را سزاوار عقوبت الهی نداند گناهش کبیره و مستحق قهر خداست ؛ زیرا در این حال نهی خدا را خوار دانسته و از راه بندگی بیرون رفته است و به تصریح روایات چنین گناهی آمرزیده شدنی نیست .

 

برای روشن تر شدن موضوع مثالی را بیان می کنیم :

اگر کسى سنگى به سوى ما پرتاب کند، ولى بعداً پشیمان شده و عذرخواهى کند، ممکن است او را ببخشیم ، ولى اگر سنگ ریزه اى به ما بزند، و در مقابلِ اعتراض بگوید: این که چیزى نیست ، بى خیالش . او را نمى بخشیم ، زیرا این کار، از روح استکبارى او پرده برمى دارد و بیانگر آن است که او گناهش را کوچک مى شمرد.


به این روایات در این زمینه توجه کنید :

امام حسن عسکرى (علیه السلام) فرمود: از گناهان نابخشودنى این است که انسان بگوید: کاش مرا به غیر از این گناه مجازات نکنند؛ یعنى آن گناهِ مورد اشاره را کوچک بشمرد. ( بحارالانوار، ج50، ص250)

 

امیرمؤ منان على (علیه السلام) مى فرماید: بدترین گناهان ، آن است که صاحبش آن را کوچک بشمرد. ( کلمة التقوی، ج2، ص294)

 

امیرمؤ منان على (علیه السلام) فرمود: بدترین بدها کسى است که به انجام بدى خوشحال گردد. و نیز فرمود: کسى که از انجام گناه ، لذت ببرد خداوند ذلّت را به جاى آن لذّت به او مى رساند


از گناهان کوچک غافل نشویم

امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله) همراه یاران (در سفرى ) در سرزمین بى آب و علفى فرود آمد، به یارانش فرمود: ائتوابحطب ، هیزم بیاورید که از آن آتش روشن کنیم تا غذا بپزیم . یاران عرض کردند: اینجا سرزمین خشکى است و هیچگونه هیزم در آن نیست !. رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله) فرمود: بروید هر کدام هر مقدار مى توانید جمع کنید آنها رفتند و هر یک مختصرى هیزم یا چوب خشکیده اى با خود آورد و همه را در پیش روى پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) روى هم ریختند، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: این گونه گناهان ، روى هم انباشته مى شوند.

 

سپس فرمود: ایّاکم و الُمحقّرات من الذّنوب از گناهان کوچک بپرهیزید که همه آنها جمع و ثبت مى گردد. ...( اصول کافی، ج2، ص 288 )

 

چرا خداوند ما را در برابر گناهان صغیره تنبیه نمی کند؟

سر مطلب آن است که مؤاخذه نشدن دربرابر گناهان صغیره پس از دوری کردن از تمام گناهان کبیره، فضل و رحمتی از طرف خداست وگرنه برای هر یک از نواهی الهی؛ کبیره و صغیره، استحقاق عقوبت عقلاً ثابت است و ظاهر است که مورد فضل خدا کسی است که از جاده? بندگیش بیرون نرود و کسی که اهل عجب و ناز است و خود را به حقارت و خدای را به عظمت نشناخته و به همین جهت گناه خود را هیچ می بیند ، مورد فضل خدا قرار نمی گیرد بلکه چنین کسی سزاوار خذلان و انتقام است.

 

حضرت صادق (علیه السلام) فرموده: « بترسید و پرهیز کنید از گناهانی که حقیر و کوچک گرفته شده است . راوی گفت : محقرات ذنوب کدام است؟ امام (علیه السلام) فرمود: شخص گناهی می کند پس می گوید خوشا به حال من اگر جز این گناهی نداشته باشم پس این گناه کوچک و ناچیز است. »( بحار الانوار ، ج 73 ، ص 353)

 

گناه از روى طغیان

یکى دیگر از امورى که موجب تبدیل گناه کوچک به گناه بزرگ مى شود، طغیان و سرکشى در انجام گناه است ؛در قرآن کریم می خوانیم: « و اما آنها که طغیان کردند و زندگى دنیا را مقدم شمردند، بى گمان جایگاهشان دوزخ است.»

 

مغرور شدن به مهلت الهى

دیگر از امورى که گناه کوچک را به گناه بزرگ تبدیل مى کند، آن است که گنهکار مهلت خدا و مجازات نکردن سریع او را دلیل رضایت خدا بداند و یا خود را محبوب خدا بداند.

 

گناهکاران در دل مى گویند: « چرا خدواند مارا به خاطر گناهانمان عذاب نمى کند؟ جهنم براى آنها کافى است ، وارد آن مى شوند و بد جایگاهى است .

 

وعده عذاب جهنم براى چنین افرادى ، دلیل آن است که گناه افرادى که مغرور به عدم مجازات سریع خداوند هستند، گناه کبیره است .» (مجادله، 8)


حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: پاداش پنهان کننده کردار نیک ، معادل هفتار کار نیک است ، و آشکار کننده گناه ، خوار مى باشد

 

تجاهر به گناه

آشکار نمودن گناه نیز، گناه صغیره را تبدیل به گناه کبیره مى کند، شاید از این نظر که آشکار نمودن گناه حاکى از تجرّى و بى باکى بیشتر گنهکار است ، و موجب آلوده کردن جامعه ، و عادى نمودن گناه مى گردد.

 

امیرمؤ منان على (علیه السلام) فرمود: از آشکار نمودن گناهان بپرهیز، که آن از سخت ترین گناهان است. (عیون الحکم والمواعظ، ص95)

 

و حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: پاداش پنهان کننده کردار نیک ، معادل هفتار کار نیک است ، و آشکار کننده گناه ، خوار مى باشد. (بحارالانوار، ج67، ص251)

 

نتیجه گیری

فراموش نکنیم که گناهان کوچک سرانجام آدمی را به مهلکه ارتکاب گناهان بزرگ خواهد کشاند و انسان را دچار لغزش خواهد کرد .پس هرچه می توانیم از مرزهای گناه فاصله بگیریم و به کوچکی ظاهری آن فریفته نشویم .

 

 

منابع:

کتاب گناه شناسی، محسن قرائتی

گناهان کبیره از دیدگاه امام خمینى قدس سره

پایگاه حوزه

 

 





      

درجات اهل نماز در قیامت چگونه است؟

 

در هیاهوی روزگار و مشکلاتی که ناخواسته هر روز بر سر راه انسان قرار می‌گیرند، ممکن است آنچنان که شایسته است به نماز توجه نکنیم لذا خواندن نمازی با توجه و خشوع، یکی از خواست‌های قلبی هر فرد م?من به شمار می‌رود.


نمازجایگاه نمازگزار درقرآن و سنّت‏
مقام ارجمند نمازگزار و جایگاه بلند مرتبه او همواره مورد توجّه و تحسین شارع مقدّس بوده است. قرآن و روایات، مقام و ارزش نمازگزاران را بیان کرده و با اوصاف گوناگون از آنان بخوبى یاد مى ‏کند که چند نمونه آن را در زیر مى‏ خوانید:

الف- شیداى حق‏
م?من نمازگزار از هر چه جز خدا چشم پوشیده و دیده و دل به معشوق واقعى دوخته است. او هیچ چیز جز خدا را شایسته دلبستگى نمى‏داند. از این رو، در انتظار وصال یار لحظه شمارى مى‏کند، تا اینکه با شنیدن صداى روحبخش اذان به مراد خویش نایل آید.

قرآن مجید شیدایى نمازگزاران را این گونه توصیف مى‏ کند:

«رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلوةِ وَایتاءِ الزَّکوةِ، یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ»
مردانى که هیچ تجارت و خرید و فروشى آنان را از یاد خدا و اقامه نماز و پرداخت زکات باز نمى‏ دارد، ایشان از روزى که دلها و دیدگان دگرگون مى ‏شود هراسناکند.

این عشق و شیدایى، یک طرفه نیست، بلکه از آن سو نیز محبت و عنایت الهى شامل حال نمازگزار مى‏ گردد و او را غرق الطاف خود مى‏ سازد. على علیه السلام فرمود:

 «لَوْ یَعْلَمُ الْمُصَلّى‏ ما یَغْشاهُ مِنْ جَلالِ اللَّهِ ما سَرَّهُ أَنْ یَرْفَعَ رَاْسَهُ مِنَ السُّجُودِ»
اگر نماز گزار مى‏ دانست که چقدر جلال الهى او را فرا مى‏ گیرد سر از سجده برداشتن را خوش نمى‏ داشت.

 ب- رستگارى‏
قرآن رستگارى را از آن م?منانى مى‏ داند که خاشعانه نماز مى ‏گزارند و مى‏ فرماید:

«قَدْ أَفْلَحَ الْمُ?ْمِنُونَ الَّذینَ هُمْ فى‏ صَلوتِهِمْ خاشِعُونَ»
به تحقیق م?منان رستگارند، آنان که در نماز خود خاشعند.

ج- هدایت و نیکوکارى‏
همچنین به پا دارندگان نماز را نیکوکاران هدایت یافته مى ‏داند و مى ‏فرماید:

«المْ تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکیمِ هُدًى وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنینَ الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ ...»
الف، لام، میم. اینها آیه‏ هاى حکمت آمیز است و براى نیکوکاران هدایت و رحمتى است، نیکوکارانى که نماز مى ‏گزارند ....

 د- ریزش گناهان و ترفیع درجه‏
سلمان فارسى از رسول خدا صلى الله علیه و آله چنین نقل مى ‏کند:

«إِنَّ الْعَبْدَ الْمُسْلِمَ، إِذا قامَ إِلَى الصَّلاةِ، تَحاتَتْ عَنْهُ خَطایاهُ، کَما تَحاتَتْ وَرَقُ هذِهِ الشَّجَرَةِ»
آن هنگام که مسلمان براى اقامه نماز حرکت مى‏ کند، گناهان و خطاهایش همچون برگ این درخت (به هنگام خزان) مى‏ریزد.

 ه- پیشوایى فرشتگان‏
نمازگزار در پیشگاه خداوند از چنان جایگاه بلندى برخوردار است که شایستگى پیشوایى فرشتگان را مى ‏یابد . امام باقر علیه السلام در این باره فرمود:

«ما مِنْ عَبْدٍ مِنْ شیعَتِنا یَقُومَ إِلَى الصَّلاةِ إِلَّا اکْتَنَفَتْهُ بِعَدَدِ مَنْ خالَفَهُ مَلائِکَةٌ یُصَلُّونَ خَلْفَهُ یَدْعُونَ اللَّهَ لَهُ حَتَّى یَفْرُغَ مِنْ‏صَلاتِهِ»
هیچ کس از شیعیان ما به نماز نمى‏ ایستند، جز اینکه به تعداد مخالفین و دشمنانش، فرشتگانى اطراف او راگرفته پشت سرش به نماز مى‏ ایستند و تا زمانى که در حال نماز است او را دعا مى‏کنند.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

 «... وَ لِلْمُصَلّى‏ حُبُّ الْمَلائِکَةِ، وَ هُدًى وَ ایمانٌ، وَ نُورُ الْمَعْرِفَةِ وَ بَرَکَةٌ فىِ الّرِزْقِ وَ راحَةٌ لِلْبَدَنِ، وَ کَراهَةٌ لِلشَّیْطانِ، وَ سِلاحٌ عَلَى الْکُفَّارِ وَ إِجابَةٌ لِلْدُّعاءِ وَ قَبُولٌ لِلْأَعْمالِ وَ زادٌ لِلْمُ?ْمِنِ مِنَ الدُّنْیا إِلَى الْاخِرَةِ، وَ شَفیعٌ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مَلَکِ الْمَوْتِ، وَ أَنیسٌ فى‏ قَبْرِهِ وَ فَراشٌ تَحْتَ جَنْبِهِ وَ جَوابٌ لِمُنْکَرٍ وَ نَکیرٍ»

نمازگزار را نزد خداوند مقاماتى است از جمله: محبت فرشتگان، هدایت، ایمان، نور معرفت و شناخت، برکت در روزى، راحتى بدن، ناخرسندى شیطان، قدرت در برابر کفّار، قبولى دعا، توشه م?من از دنیا براى آخرت، واسطه بین او و مأمور مرگ، و همنشین‏ و بستر زیر پهلوى او در قبر و جواب براى نکیر و منکر.

و نیز آن حضرت درباره عظمت و بزرگى م?من نمازگزار در قیامت فرمود:

«تَکُونُ صَلاةُ الْعَبْدِ عِنْدَ الَمحْشَرِ تاجاً عَلى‏ رَأْسِهِ وَ نُوراً عَلى‏ وَجْهِهِ وَلِباساً عَلى‏ بَدَنِهِ وَ سَتْراً بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّارِ وَ حُجَّةً بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الرَّبِّ جَلَّ جَلالُهُ وَنَجاةً لِبَدَنِهِ مِنَ النَّارِ، وَ جَوازاًعَلَى الصِّراطِ وَ مِفْتاحاً لِلْجَنَّةِ وَمُهُوراً لِلْحُورِ الْعینِ، وَ ثَمَناً لِلْجَنَّةِ»

در روز قیامت و محشر نماز بنده م?من تاجى است بر سرش، نورى است بر جبینش، پوششى است بر اندامش، حجابى است بین او و آتش، حجتى است بین او و پروردگار جلّ جلاله، نجات بخش بدن او از آتش، برگ عبور از صراط، کلید بهشت، مهریه هایى براى حورالعین و بهاى بهشت است.

 نماز خاشعانه، اولین شرط ایمان
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُ?ْمِنُونَ، الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ»؛ قطعا م?منان رستگارند آنها هستند که در نمازشان خشوع دارند.

ناگفته نماند که در مکتب انبیا رستگار حتمی از معنویت سرچشمه می‌گیرد اما در مکتب طاغوتیان، رستگاری حتمی ریشه در زور و قدرت دارد.

فرعون فریاد می‌زد که «وَقَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى»؛ در حقیقت امروز هر که فایق آید خوشبخت مى‏ شود.

به هر حال هر کسی هر نوع کار خیر و خدمتی را که به مردم انجام دهد اما نسبت به نماز کوتاهی کند رستگار نخواهد شد.

  حالات و درجات نمازگزاران
برخی از افراد نماز را با خشوع می‌خوانند؛ «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ» خشوع، ادب جسمی و روحی است.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله دیدند شخصی در حال نماز با ریش خود بازی می‌کند، فرمودند: اگر او روح خشوع داشت هرگز این کار را نمی‌کرد.

بعضی نسبت به نماز مراقبند: «وَهُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ یُحَافِظُونَ»

بعضی کارها را به خاطر نماز رها می‌کنند: «رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ»؛ مردانى که نه تجارت و نه داد و ستدى آنان را از یاد خدا باز نمی‌دارد.

عده‌ای با نشاط به سوی نماز حرکت می‌کنند: «فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ»؛ به سوى ذکر خدا بشتابید.

بعضی بهترین لباس را برای نماز می‌پوشند: «یَا بَنِی آدَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجدٍ»

گروهی عشق ثابتی به نماز دارند: «الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ»؛ همان کسانى که بر نمازشان پایدارى مى‏کنند.

امام باقر علیه‌السلام فرمودند: مراد، دوام بر نمازهای مستحبی است همچنانکه مراد از «وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ» حفاظت و مراقبت از نمازهای واجب است.

عده‌ای دیگر برای نماز سحرخیزی دارند: «وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ»

برخی شب را با نماز صبح می‌کنند: «وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِیَامًا»؛ و آنانند که در حال سجده یا ایستاده شب را به روز مى ‏آورند.

و بعضی سجده‌ای همراه با اشک دارند: «سُجَّدًا وَبُکِیًّا»

ارزش و اهمیت نماز اول وقت
امام صادق علیه السلام می فرماید: کسى که نمازهاى واجب را در اول وقت ادا کند و حدود آنها را حفظ نماید، فرشته آن را سپید و پاکیزه به آسمان می برد. آن نماز می گوید: خدا تو را حفظ کند همان گونه که مرا حفظ کردی، مرا به ملکى بزرگوار سپردى. و کسى که نمازها را بى سبب به تأخیر اندازد و حدود آنها را حفظ نکند، فرشته نماز او را سیاه و تاریک به آسمان می برد در حالى که نماز با صداى بلند و به نماز گزار می گوید: مرا ضایع کردى، خداى تو را ضایع کند آنچنانکه مرا ضایع کردى؛ و خدا تو را رعایت نکند آنچنانکه تو مرا رعایت نکردى. «وسائل الشیعه، ج 3، ص 90، کتاب الصلوه، ابواب المواقیت ، باب 3، حدیث 17»
 
نکته:
از این روایت می فهمیم که نماز را ملائکة اللَّه به سوى آسمان بالا می برند یا با صورت پاکیزه سفید. و آن وقتى است که نماز را در اوّل وقت به جا آورد و آداب آن را رعایت کند و در این صورت به نمازگزار دعاى خیر می کند. و یا با صورت تاریک سیاه بالا می برند و آن در وقتى است که آن را بى ‏عذر تأخیر اندازد و حدود آن را برپا نکند؛ و در این صورت او را نفرین می کند. و این حدیث علاوه بر آنکه دلالت می کند که نماز یک صورت پنهان دارد همچنین دلالت می کند بر اینکه نماز زنده و جاندار است.

« با استفاده از کتاب آداب الصلاة امام خمینی رحمة الله علیه »

شهید بزرگوار مطهری می فرماید : مسأله ای که درمورد نماز مورد توجه اسلام قرار گرفته است دقت زیاد نسبت به رعایت وقت است به طوری که دقیقاً روی دقیقه، ثانیه آن حساب شده است.

بدون شک این امر در روح عبادت ورابطه انسان با خدا م?ثر نیست که مثلاً اگر یک دقیقه قبل از وقت نماز را شروع کنیم آن حالت تقرب و توجه پیدا نمی شود ولی اگر اول وقت انجام شد تقرب ایجاد می شود.

اسلام خواسته است نوعی تمرین وقت شناسی وتمرین احترام گزاردن به نظم ووقت قرار داده باشد ." ر.ک : استاد شهید مرتضی مطهری، تعلیم وتربیت دراسلام ، ص192"

منابع :
اخلاق عبادى( ج 1) ؛ نوشته مقدس‏نیا- الهامى‏نیا
فارس
پرسمان قرانی

تبیان

 

 





      

4گروه نجات یافته از حادثه دنیا !

 

 

 قرآن کتاب آسمانی الهی و بیانگر راه هدایت و تکامل انسان است؛ از این‌ رو سراسر قرآن، یا مستقیماً یا غیر مستقیم، راه صحیح و راه نجات و رستگاری انسان را بیان کرده است و هیچ آیه‌‌ای بی ‌ربط با هدایت و رشد انسان نیست.

نجات یافتگان
1. مومنان به خدای متعال و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله): خداوند در سوره صف، راه نجات از عذاب دردناک آخرت را چنین بیان می‌‌کند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى‏ تِجارَةٍ تُنْجیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیم

تُوْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ...»؛[1] اى کسانى که ایمان آورده‌‏‌اید! آیا شما را به تجارتى راهنمایى کنم که شما را از عذاب دردناک رهایى می ‌‏‌بخشد؟ به خدا و رسولش ایمان بیاورید.

از نظر اسلام و قرآن، اگر کسى ایمان نداشته باشد؛ یعنى معارف الهى برایش ثابت شده باشد و عمداً  آنها را انکار کند، نه تنها به بهشت نمى ‌رود، حتى بوى بهشت را هم استشمام نمى‌ کند: «لا یَجِدُ ریحَ الجَنَّة ».

عکس این مطلب نیز ممکن است وجود داشته باشد؛ یعنى کسى که ایمان دارد اما هیچ کار خوبى انجام نمى‌ دهد. البته شاید اصلاً فرض این که کسى ایمان داشته باشد و هیچ عمل صالحى انجام ندهد، درست نباشد؛ چون کسى که ایمان دارد حداقل یک «الله اکبر» مى‌ گوید، یک سجده براى خدا مى‌ کند، در پیشگاه الهى خضوع دارد و... . معناى ایمان این است که شخص، اینها را قبول دارد و قطعاً این عقیده در زندگى او اثرى ـ هر چند محدود و کم ـ خواهد داشت.
 
2. مجاهدان در راه خدا: «... وَ تُجاهِدُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ...[2] و با اموال و جان ‌هایتان در راه خدا جهاد کنید.

جهاد و مجاهده در قرآن کریم به طور عام به معنای جد، جهد، تلاش و تحمل مشقت و سختی‌ ها است که البته برترین درجات آن جانبازی و طلب شهادت در راه خدا است.
 
3. پرهیزکاران: «ثُمَّ نُنَجِّی الَّذینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمینَ فیها جِثِیًّا[3] آن‌گاه مردم متقى را نجات می ‌‏دهیم و ستمکاران را در آن‌جا باقى می‌‏ گذاریم.

یکی از راه‌ های رسیدن به سعادت و نجات، تزکیه نفس است. در اسلام تأکید فراوانی بر این مطلب شده و دستورات زیادی در این باره به مردم ارائه شده است.

پاک ساختن روح و جان انسان، از خلقیات و صفات ناپسند، موجب رشد و آمادگی برای دریافت خصلت ‌‌‌ها و اوصاف نیکو و نور معرفت است؛ از این ‌‌رو، خداوند می‌‌‌ فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها »؛[4] هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده است.

امام حسن مجتبی(علیه السلام ) می ‏فرماید: «شیعیان ما کسانی‏ اند که از کارهای ما و از تمام اوامر و نواهی ما پیروی کنند. فقط آنان شیعیان ما هستند. اما کسی که در بسیاری از آنچه خدا بر او واجب گردانیده ما را مخالفت کند، از شیعیان ما نیست

4. شیعیان: کسانی که ولایت اهل بیت (علیهم السلام) را پذیرفته و از آنها پیروی نمایند، اهل نجات خواهند بود.

عبدالرحمن بن سمره نقل می‌کند، گفتم ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مرا به راه نجات رهبرى کن. فرمود اى پسر سمره، گاهى که هواهای مختلف و نظرات متفرق شد، ملازم على بن ابىطالب باش که او امام است و خلیفه بر شما است. پس از من او است تشخیص دهنده میان حق و باطل، هر کس از او پرسد پاسخ گوید؛ هر کس دنبال راه باشد راهنماییش کند؛ کسی که راه از او طلب کند، آن ‌را بیابد؛ هر کس از او هدایت بخواهد، هدایت شود؛ هر کس به او پناه ببرد آسوده‌‏اش سازد؛  هر کس به دامان او چنگ زند نجاتش دهد؛ و هر کس به او اقتدا کند رهبریش کند... .[5]

تنها ولایت کافی نیست عمل هم شرط است، شیعه ای که پیرو و عامل به اهل بیت علیهم السلام نباشد، چگونه می تواند دم از ولایت ایشان بزند ؟

شهید مطهری: «بدبختانه در اعصار اخیر، فکر مرجئه در لباس دیگری در میان عوام شیعه نفوذ کرده است، گروهی از عوام شیعه صرفاً انتساب ظاهری به امیرالمومنین (علیه السلام) را برای نجات کافی می ‏شمارند.

گمان می‏ کنند اعمال بد و گناهان شیعه همه بخشیده خواهد شد و به نظر می ‏رسد آنچه هیچ ارزشی ندارد عمل است و شرط کافی برای سعادت فقط این است که خود را شیعه بنامد و بس». (مطهری، یادداشت‏های استاد مطهری، ج 8، ص 29. )

امام حسن مجتبی (علیه السلام ) می ‏فرماید: «شیعیان ما کسانی‏اند که از کارهای ما و از تمام اوامر و نواهی ما پیروی کنند. فقط آنان شیعیان ما هستند. اما کسی که در بسیاری از آنچه خدا بر او واجب گردانیده ما را مخالفت کند، از شیعیان ما نیست». (مجلسی، بحار، ج 35، ص 347 )

امام صادق (علیه السلام ) نیز می‏فرماید: «از شیعیان ما نیست کسی که به زبان، خود را شیعه ما بنامد ولی اعمال و رفتارش مخالف اعمال ما باشد. شیعیان ما کسانی ‏اند که با زبان و قلب خود موافق ما باشند و از کارهای ما تبعیت کنند و...». (بحار، ج 36، ص 322 )


=========================
 پی نوشت ها:
[1]. صف، 10- 11.
[2] صف، 11.
[3]. مریم، 72.
[4]. شمس، 9.
[5]. شیخ صدوق، امالی، ص 26، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.

منابع:
اسلام کوئست
کتاب پندهاى امام صادق علیه السلام
معارف قرآن
تبیان

 

 





      
<   <<   56   57   58   59   60   >>   >